بلاکچین با ویژگیهای منحصر به فرد خود، فرصتهای نوینی را در حفظ و مدیریت حقوق مالکیت فکری در صنعت نشر ارائه میدهد. این تکنولوژی نوظهور با شفافیت و امنیت بالا، توانایی ایجاد تحولات عمیق در این زمینه را دارد.
- چگونه بلاکچین به حقوق مالکیت فکری در نشر کمک میکند؟
1. ثبت شفاف و تغییرناپذیر: بلاکچین امکان ثبت امن و غیرقابل تغییر اطلاعات مالکیت فکری را فراهم میآورد، که این کار به کاهش تقلب و سوءاستفاده کمک میکند.
2. پیگیری دقیق: با استفاده از بلاکچین، میتوان تمام تراکنشها و تغییرات مرتبط با یک اثر را به دقت رصد و پیگیری کرد.
3. قراردادهای هوشمند: بلاکچین این امکان را فراهم میکند تا از قراردادهای هوشمند برای مدیریت حقوق مالکیت فکری استفاده شود، که این موضوع باعث سرعت و دقت بیشتر در انجام تراکنشها میشود.
4. کاهش هزینهها: حذف واسطهها و کاهش هزینههای مدیریتی از جمله مزایای اصلی بلاکچین در صنعت نشر است.
5. افزایش اعتماد: با شفافیت بالای اطلاعات و امنیت بالای سیستم، اعتماد عمومی به حفظ و حراست از حقوق مالکیت فکری افزایش مییابد.
- نتیجه:
- حفظ حقوق مولفین: مولفان و ناشران میتوانند به راحتی از حقوق مالکیت فکری خود محافظت کنند.
- افزایش بهرهوری: فرآیندهای پیچیده و زمانبر مدیریت حقوق مالکیت فکری به سادهترین شکل ممکن انجام میشود.
- رشد و نوآوری: با امنیت بالا و کاهش هزینهها، ناشران میتوانند به نوآوری و تولید محتوای جدید بپردازند.
این تنها بخشی از تاثیرات بزرگ بلاکچین بر صنعت نشر و حقوق مالکیت فکری است که میتواند به تحول و پیشرفت این صنعت کمک کند.
در عصر جدید فناوری، صنعت نشر دیجیتال با استفاده از کلاندادهها و هوش مصنوعی دچار تحول بزرگی شده است. این ابزارهای پیشرفته به ما کمک میکنند تا نیازسنجی محتوایی مخاطبان را با کمترین هزینه و بیشترین دقت انجام دهیم.
- چگونه؟ با تحلیل رفتار و ترجیحات کاربران، هوش مصنوعی میتواند الگوهای خاصی را شناسایی کند و محتوای مورد نیاز را پیشبینی کند. این اطلاعات ارزشمند به ناشران اجازه میدهد تا کتابها و محتواهای جدید را با دقت بیشتری تولید کنند که دقیقاً با نیازهای مخاطبان همخوانی داشته باشند.
- نتیجه:
کاهش هزینهها: نیاز به تحقیقات زمانبر و هزینهبر کاهش مییابد.
افزایش رضایت مخاطبان: محتوای تولید شده دقیقاً همان چیزی است که مخاطبان به دنبال آن هستند.
بهرهوری بیشتر: فرآیند تولید و انتشار محتوا سریعتر و مؤثرتر میشود.
این انقلاب دیجیتال نه تنها زندگی ناشران و نویسندگان را آسانتر کرده، بلکه تجربهی خوانندگان را نیز بهبود بخشیده است.
سیدحسن نصرالله هم توسط بزرگترین دشمنان عقلانیت ترور شد و به مزد مجاهدت خود که شهادت است، رسید.
برخی از دوستان انقلابی از شهادت حاج قاسم، مطالبه انتقام سخت دارند و ملموس بودن و تواز آن را خواهانند؛ مطالبهای که بعد از حمله به کنسولگری ایران در سوریه، و به ویژه پس از شهادت اسماعیل هنیه قوت گرفت و از شب گذشته که احتمال شهادت سیدحسن نصرالله مطرح شد، اوج گرفت.
آیا زمان انتقام سخت فرارسیده یا باید به صبر استراتژیک ادامه داد؟
چیزی که مشخص است، ایران بیکار ننشسته. شهادت مستشاران نظامی ایران در سوریه، در لبنان و در عراق نشان میدهد که ایران در بالاترین سطح در حال کمک به جبهه مقاومت است اما آیا باید شبیه وحشیگری بیسابقه اسراییل، با آن مقابله کرد؟ یا باید وارد حمله مستقیم نظامی شد؟
به نظرم همانقدر که دشمنشناسی مهم است، امامشناسی هم اهمیت دارد. باید سراسر وجود انسان علیه دشمن خدا تجهیز شود اما دستور از امام گرفته میشود. پیامبر فرموده بودند: «حسن و حسین امامند، چه بنشینند و چه قیام کنند.»
مراقب باشیم که خشممان نسبت به دشمن، ما را وارد جرگه عدم تبعیت از امام نکند که «حکم آنچه تو فرمایی...» وظیفه ما بالا بردن ایمان، تخصص و ظرفیت خودمان برای استفاده جبهه مستضعفین علیه جنایتکاران عالم است تا دست امام برای اقداماتی که تصمیم میگیرند، باز باشد.
برخی معتقدند که در عرصه فرهنگ باید بدون توجه به اقتصاد عمل کنیم. تولیدات فرهنگی اگر به حوزه کسب و کار و شرایط مترتب بر آن گره بخورد، به سمت بازاری شدن و زرد شدن محتوا پیش خواهد رفت و دیگر نمیتوان از آن تولید فاخر انتظار داشت و همینطور این چرخه پیش میرود تا سلیقه، ذائقه و نیاز مردم تغیر کند.
در مورد درستی یا نادرستی این گزاره در اینجا بحثی ندارم. نکته مهم دیگری وجود دارد که از آن غفلت میکنیم:
رسانهها را نمیتوان از نظام اقتصادی که در قالب آن فعالیت میکنند، مجزا کرد؛ چون نیروهای اقتصادی سیستم، آزادیِ عملِ گردانندگانِ رسانهها را همچون آزادی عمل مدیران دیگر صنایع، تحت تأثیر قرار میدهد و محدود میکند.
نگاه بخشی در این مورد بدون در نظر گرفتن سیاستگذاری و طراحی نظام اقتصادی کلانتر، اثربخش نخواهد بود.
سیستم آموزشی فنلاند برای سالهای متوالی به عنوان بهترین سیستم آموزشی دنیا شناخته شده است. اما سوال این است که چرا فنلاند؟
دکتر تونی واگنر، پژوهشگر دانشگاه هاروارد، در جستجوی پاسخ این سوال عازم فنلاند میشود و نتایج جستجویش در این فیلم مستند به نمایش درآمده است و در سال ۲۰۱۱ منتشر شده است.
برخی از مهمترین گزارهها در این مستند:
- مهمتر از آموختن [برای معلمان]، یاد گرفتن توانایی #تفکر و تحقیق دانشگاهی است و اینکه رویکرد بازخورد گرفتن و پرسمان کردن به عنوان یک معلم را داشته باشید.
- یک چالش برای ما به عنوان معلم این است که «کم به معنی زیاد است»: کمتر موضوعی مطرح کردن و بیشتر عمیق شدن در مطلب.
- در فنلاند ۴۵ درصد بعد از کلاس نهم، مستقیما به فنی و حرفهای میروند زیرا همه مشاغل در فنلاند محترم هستند.
- در آمریکا، فناوری بیشتر برای معلم استفاده میشود: تخته فناورانه، پاورپوینت و ... ولی در فنلاند تکنولوژی در اختیار دانش آموزان و در راستای یادگیری آنان است مانند ساخت مدار و ... در عمل.
- دانش آموزان فنلاندی پذیرفتهاند که در کلاس سطح بالایی از مسئولیت، انفرادی است؛ در نتیجه معلمان برای وقتگذاری فردی برای کسانی که نیاز دارند، در دسترس هستند.
- آموزش در فنلاند کمتر با استفاده از روش آزمون است. کمتر آزمون دادن باعث میشود دانش آموزان بیشتر به توسعه مهارتهای یادگیریشان بپردازند.
- از ۱۹۹۶، نوآوری و کارآفرینی به عنوان بخشی از همه دروس در مدارس قرار گرفت. فنلاند هماکنون جزو ۵ کشور اول در زمینه نوآوری و کارآفرینی است. سازمان ملل متحدد فنلاند را رتبه ۱ دستاوردهای فناورانه قرار داده است و آمریکا کشور دوم است!
- از ۱۹۷۰ تا ۱۹۷۵ طراحی نظام جدید آموزشی فنلاند آغاز شد که به آن مدارس فراگیر میگویند. در این نظام، همه از آموزش و برنامه یکسان بهره میبرند و هیچکسی با توانایی کم یا زیاد، در مدارس خاص قرار نمیگیرند و به هیچ کسی در هیچ ردهای نمیگویند تو ضعیف هستی! به عنوان والدین، میدانید فرزندانتان هر جای از کشور باشید، از یک برنامه آموزشی استفاده میکند. تحصیل برابر، یکسان و مجانی است؛ حتی غذا و تنقلات.