احمدینژادیها!
جریان خبری سیاسی کشور در چند هفته اخیر تا حد قابل توجهی درگیر عدم حضور احمدینژاد در انتخابات سال آینده شد. خبری که انتشار غیررسمی آن به اختلافات و پچ پچ ها دامن زد و با موضع رهبری به نقطه شفاف رسید که طیفهای گوناگون را از منظر خود به نتیجهای رسانید.
در این میان برخی از هواداران احمدینژاد که او را نماد مردمی بودن و مبارزه با استکبار میشناسند، دچار سؤالات و ابهاماتی شدهاند که حتما لازم است آنهایی که دستشان میرسد کاری بکنند. نباید فراموش شود که خیل عظیمی از هواداران احمدینژاد دلبستگان به انقلاب و امام و رهبری هستند که احمدینژاد را -لااقل از نظر رویکردی و با قبول اشتباهات عملکردی- مجری صحیفه امام میدانستند؛ زیرا میدیدند در دوره او تحولاتی انقلابی صورت گرفت که سبک آن، سبک مبارزه با سلطه، حمایت از پابرهنهها و خدمت به عموم مردم بود. منکر اشتباهات احمدینژاد نیستم که او هم نقصهایی دارد؛ منکر اشتباهات دولت احمدینژاد هم نیستم که انتظار تسری یک فکر به تمامی بدنه دولت، تصوری نامعقول است. بحثم بر سر این است که این هواداران از مظلومترین گروههای جامعه هستند (عموم هواداران را عرض میکنم، منکر فرصتطلبان و نان به نرخ روز خوران و منفعت طلبان و ... که در همه جا هستند، نمیشوم). این هواداران همیشه از جان و دل برای انقلاب زحمت کشیدند، زیر شدیدترین عملیاتهای روانی خارجی و داخلی، قد خم نکردند و بدون اینکه به منفعت شخصی خود فکر کنند، برای نزدیک شدن به آرمان دولت اسلامی تلاش کردند. آنها در زمانهایی از همه طیفهای داخلی و خارجی و انقلابی و غیرانقلابی ناسزا شنیدند، گاهی متهم به افراط شدند و گاهی متهم به تفریط؛ گاهی متهم به حجتیهای بودن شدند و گاهی متهم به بهایی بودن! گاهی متهم به ریا شدند و گاهی متهم به دزدی. اتهاماتی بسیار پرتناقض که هیچکدام را جدی نگرفتند و تلاش خود را جهت حذف کاستیها انجام دادند.
حال در این شرایط که برخی از این هواداران احساس سرخوردگی میکنند و سؤالاتی دارند، وظیفه داریم که به سؤالات برادر مؤمنمان پاسخ دهیم. اگر سؤال کردند که چرا رهبری برای جلوگیری از دوقطبی، قطب انقلابیتر به زعم اینان را نصیحت کردند و مشورت دادند که شرکت نکند، به آنها نگوییم مطیع رهبری باشید. میدانیم که آنها مطیع رهبری هستند و جانشان را فدای اسلام میکنند. سؤالشان را جواب دهیم و انتظار نداشته باشیم پیروان مکتب امام، چشم و گوش بسته فقط مطیع باشند که شهید بهشتی آن را بسیار خطرناک میدانست. قطعا پاسخهای مستدل و منطقی و اقناع کننده برای این سؤال وجود دارد که از بیان آن فعلا صرفنظر میکنم. یا اگر نقد کردند که چرا خبر غیررسمی منتشر میشود و چرا حرف درگوشی منتقل میشود، نقدشان را بشنویم و اگر واقعا خطایی بوده است بپذیریم. از آنها خوارجی نسازیم که میخواهند به امامشان چیزی تحمیل کنند یا جلوتر از امامشان حرکت کنند. آنها پیرو امامشان هستند و زندگیشان را پای انقلاب گذاشتهاند و دنبال منفعتی نیستند. اشتباهات کوچک و بزرگ احمدینژاد و دوستان نزدیکش را به پای آنان ننویسم و خودمان را جای آنها بگذاریم که اگر با وجود دیدن اشتباهات احمدینژاد هنوز به او دل بستهاند، چون فرد بهتری نیافتهاند؛ اگر فرد بهتری میشناسیم که مجری مکتب امام باشد و «شجاع»، «سختکوش» و «هوشمند» باشد به آنها معرفی کنیم و اگر نمیشناسیم شورا یا سیستمی که بتواند کشور را در ذیل مکتب امام اداره کند به آنها معرفی کنیم. اگر دغدغه آنها را نسبت به غفلت از بندهایی از قانون اساسی را میبینیم که ماهیت انقلاب اسلامی است، به جای توجیه و دلیلتراشی، مباحثه عقلانی کنیم و به هم برای فهم بهتر مسائل کمک کنیم. اگر بین هواداران احمدینژاد، عدهای مشکلاتی دارند، آن را به سایر هوادارانش تعمیم ندهیم.
--------
پ.ن 1: موافق حضور احمدینژاد در انتخابات سال 96 نبودم، چرا که آن را نقض سخنان خودشان در سال 84 میدانستم که مدیر اجرایی کشور باید جوان باشد و مسنترها جایگاه مشاوره داشته باشند نه اجرا. هر چند که ممکن بود در صورت حضور نسبت به بقیه جزو کاندیداهای جوان محسوب شود!
پ.ن 2: صلاح ندانستن حضور یک نفر در یک عرصه، دلیل بر بد بودن کسی یا عدم حضور در عرصهها و زمانهای دیگر نیست. در سیره ائمه دیدیم که شرایط زمانه برای سکوت، حکومت، صلح، قیام و ... بسیار مهم بوده است و ما به عنوان پیرو باید درس بگیریم.
پ.ن 3: در حرفهای خصوصی با هواداران احمدینژاد تا جایی که علم کم و دانش اندکم اجازه داده است، جواب سؤالاتشان را دادهام و حتی نقدهایی به سرخوردگیشان دارم اما به نظرم توجه ویژه به این برادران مؤمن در این روزها ضروری است.
پ.ن 4: برای برخی از سؤالات و نقدهای آنها پاسخی دارم که اگر لازم شد در یادداشتی دیگر مینویسم.