دیروز که پست چالش وبلاگی: نویسندگی کتاب رو منتشر کردم، عرض کردم که کتابی که خودم دوست دارم بنویسم رو در پستی جداگانه مینویسم که پست قبلی طولانی نشه. یه کم سرم شلوغ شد و فرصت نشد چراغ اول رو خودم روشن کنم و چند تا از دوستان در بخش نظرات (در وبلاگ یا حساب لینکدین یا توییتر من) خیلی خلاصه ایدهشون رو فرمودند و یکی از بلاگرها هم اولین پست رو گذاشت. فکر کنم من دومین نفر بلاگرها باشم. در پست اصلی این چالش، به ترتیبی که از پستها مطلع میشم اطلاع رسانی میکنم.
از کودکی به کتاب علاقه داشتم و هر چند در دورههایی موفق به خوندن کتابهای غیردرسی نشدم، اما همیشه علاقهام به مطالعه رو حفظ کردم. چند سالی میشه که به کمک کتاب الکترونیک تونستم نظم مطالعهام هم حفظ کنم. اما در مورد نویسندگی کتاب هم ایدههایی دارم که با توجه به اینکه سالها در رسانهها بودم، به مرور تغییر کرده یا تکمیل شده یا اولویتدار شده.
اگه الان بخوام کتابی بنویسم به جز کتب علمی و تخصصی که همیشه علاقه داشتم، به دلیل اینکه گستره مخاطبان وسیعتری داشته باشه حتما ژانر داستانی رو برای کتاب انتخاب میکردم. داستانی با موضوع عدالت.
هسته اصلی داستان هم سعی میکردم حول شخصیتهایی شکل بگیره که اقتباسی از ادبیات داستانی بومی خودمون باشه. شخصیتهایی مثل سیمرغ، مثل گوهر شبافروز یا حتی مشاهیر واقعیتر مثل دانشمندان بزرگ تاریخیمون. در واقع ترکیبی از واقعیت و تخیل با چاشنی ادبیات عارفانه برای فهم بهتر مفهوم عدالت اما در سبک کاملا داستانی.
ثبت نظر
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.