پژوهشگر

وبلاگ شامل دو بخش عمده است: یکی نوشته‌های فرهنگی، علمی، شخصی و سیاسی من و دیگری «نقل قول» که در آن به فرازهایی از کتبی که در حال مطالعه آن هستم پرداخته‌ام. در برگه «درباره من» نیز می‌توانید از من بیشتر بدانید.

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین نظرات

هناس را امروز دیدم؛ داریوش رضایی‌نژاد را شاید حالا حالاها زمان لازم باشد که ببینم و بشناسم. چقدر دیده‌ام افرادی که به #عقل محاسبه‌گر دنیایی از داریوش نخبه‌تر هستند ولی راحت‌تر جا می‌زنند و نه حتی با تهدید بلکه با رؤیافروشی بیگانه، وطن‌فروشی می‌کنند. نخبه کدام است؟ کسی که حتی نمی‌توان تشخیص دهد زندگی فرزند و نسل خودش هم وابسته به استقامت یا جا زدن اوست؟ داریوش رضایی‌نژاد شاید یک انسان معمولی بود و انسانهای معمولی هستند که اشتباهات بزرگ نمی‌کنند و کوچک کوچک و قدم قدم بهتر و بهتر می‌شوند. همین کافیست تا شهید شوی و الگو. هناس را ببینید.

  • قاسم صفایی نژاد

فرض کنید در سال 1900 دنیا آمده‌اید.
وقتی 14 ساله هستید، جنگ جهانی اول شروع می شود و در 18 سالگی با 22 میلیون کشته به پایان می‌رسد.
اندکی بعد، یک بیماری همه گیر جهانی، آنفولانزای اسپانیایی ظاهر شد و 50 میلیون نفر را کشت و شما زنده هستید و 20 ساله هستید.
وقتی ۲۹ ساله هستید از بحران اقتصادی جهانی که با فروپاشی بورس نیویورک آغاز شد و باعث تورم، بیکاری و قحطی شد جان سالم به در می‌برید.
وقتی شما 39 ساله هستید، جنگ جهانی دوم شروع می‌شود و زمانی که شما 45 ساله هستید با 60 میلیون کشته به پایان می‌رسد.
وقتی 52 ساله هستید، جنگ کره آغاز می شود.
وقتی 64 ساله هستید، جنگ ویتنام شروع می شود و در 75 سالگی به پایان می رسد.
کودکی که در سال 1985 متولد شد، فکر می‌کند پدربزرگ و مادربزرگش نمی‌دانند زندگی چقدر دشوار است، اما از چندین جنگ و فاجعه جان سالم به در برده‌اند.
امروز ما در دنیای جدید، خیلی چیزها داریم که انسانهای آن زمان نداشتند. آنها نه تنها زندگی کردند بلکه خیلی اوقات از زندگی لذت بردند.
یک تغییر کوچک در دیدگاه ما می‌تواند معجزه ایجاد کند. ما باید شکرگزار باشیم و هر کاری که لازم است برای محافظت و کمک به یکدیگر انجام دهیم.
منبع: historic moments

  • قاسم صفایی نژاد

درد مردم را
 نه می‌شود ندید گرفت
نه درست است به سخره گرفت
نه می‌توان برای آن بهانه‌تراشی کرد

گلایه مردم بحق است

باید کنار هم باشیم و مشکلات را حل کنیم
باید یاد بگیریم وعده‌ای ندهیم که از پس آن برنمی‌آییم
و وعده‌های بیهوده‌ای که می‌شنویم را باور نکنیم

کسی که بخواهد و بتواند کار کند، کار می‌کند
نه سکوت منفعلانه می‌کند و نه وعده بیهوده می‌دهد
 

  • قاسم صفایی نژاد

شاید یکی از شیرین‌ترین انواع مطالعه، مطالعه در مورد تاریخ است. تاریخ علاوه بر اینکه مانند داستان، فراز و نشیب و تعلیق دارد، آموزنده هم هست. با مطالعه تاریخ هر چند ممکن است تلخی‌های زیادی را تجربه کنیم اما لااقل می‌دانیم شکست‌هایی که خورده‌ایم را نباید تکرار کنیم تا آن تلخی‌ها دوباره نیاید.

اگر تاریخ بخوانیم، می‌دانیم که حتی پس از انقلاب مشروطه، امثال وثوق‌الدوله می‌توانند قرارداد ۱۹۱۹ را با دولت بریتانیا امضا کنند و اگر نباشند امثال شهید مدرس که این قرارداد را زیر پا بگذارند، تحت قیمومیت دولت بریتانیا می‌ماندیم.

اگر تاریخ بخوانیم، می‌دانیم وقوع انقلاب یک امر یکباره نیست که اگر یکباره باشد و مصون از خطا و انحراف و زوال، دیگر پس از انقلاب مشروطه نیازی به انقلاب اسلامی نبود.

همیشه باید فکر کنیم که مردم ایران چرا انقلاب کردند؟ آیا واقعا تحت تأثیر جو قرار گرفتند؟ آیا یک ملت، تحت تأثیر جو می‌تواند سالها اسیر و شهید بدهد تا به پیروزی برسد؟

اگر مردم شعار «آزادی» می‌دادند یعنی از «استبداد» خسته شده بودند و اگر شعار «استقلال» می‌دادند یعنی از «وابستگی» بیزار بودند و اگر «جمهوری اسلامی» یکی از ارکان شعارشان بود، یعنی نمی‌خواستند یک نفر به عنوان شاه مطابق میل شخصی خود برای آنها تصمیم بگیرد.

انقلاب بر رژیم شاهنشاهی پیروز شد و به قدرت رسید ولی آیا کار تمام شد؟ این تازه بامداد پیروزی است، و اگر فکر کنیم انقلاب در سال ۵۷ پیروز شد و کار تمام شد و باید همه چیز خوب و عالی و درجه یک بشود، ضربه‌های شکننده خواهیم خورد.

تداوم انقلاب تا بی‌نهایت است. اگر دچار بیماری خطرناک روزمرگی شدیم، آن‌وقت حتما همه چیز را به راحتی از دست خواهیم داد. باید بیدار باشیم، باید هر کس به سهم خود تلاش کند تا از این آرمان‌هایی که ملت پای آن ایستاد، محافظت کند؛ حال چه مقابل دشمن خارجی در حفظ استقلال باشد و چه در مقابل سودجویان طاغوت‌مسلکی که آزادی مردم را نشانه گرفته‌اند و چه مقابل دشمن درونی خودمان که هر روز عقل و قلبمان را با شبهه و تردید تهدید می‌کند.

انحرافات عملکردی انقلاب‌مان را ببینیم و درمانش کنیم، همانطور که درستی‌های رویکردی انقلاب‌مان را می‌بینیم و به آن افتخار می‌کنیم.

سالروز پیروزی انقلاب‌مان مبارک.

  • قاسم صفایی نژاد

مشغول مطالعه کتابی هستم تحت عنوان «کاربردهای راهبردی فناوری اجتماعی» که توسط انتشارات کمبریج در سال ۲۰۱۱ منتشر شده. در صفحه ۴۷ این کتاب به پژوهشی از دی‌پائولو و همکاران اشاره می‌کند که در سال ۱۹۹۶ انجام شده است و نتیجه آن چنین است:
اکثر مردم یک یا دو بار در روز در تعاملات خود دروغ می‌گویند. اگر چه اکثر دروغ‌ها به طور خاص خودخواهانه هستند، اما به ندرت به سود مالی یا فیزیکی اشاره دارند بلکه مزایای نامشهودی مانند عزت نفس یا ارتقای موقعیت اجتماعی دارند. 
تقریبا به همان اندازه، دروغ‌هایی هستند که به طور خاص به نفع فردی است که فریب می‌خورد؛ معمولا برای جلوگیری از آسیب رساندن به احساسات او.
در هر دو مورد، اکثر مردم دروغ می‌گویند. یعنی برای بزرگنمایی احساسات مثبت خود و اجتناب از ابراز احساسات منفی دروغ می‌گویند. 
دروغ‌ها به آمادگی شناختی کمی نیاز دارند و دروغگوها عموما نسبت به افشای دروغ‌هایشان کمترین اضطراب را احساس می‌کنند علیرغم این واقعیت که بیشتر دروغ‌ها، به صورت آشکار نادرست هستند تا اینکه مفاهیم گمراه‌کننده و ظریف باشند!
- نویسنده کتاب پس از اشاره به این پژوهش، بیان می‌کند که دروغ‌ها بی‌ضرر نیستند و علاوه بر ناراحتی دو اثر مهم دیگر دارند: یکی اینکه صمیمیت را کم می‌کنند و دیگر اینکه معناداری رابطه را زیر سوال می‌برند.
* نظر شما چیست؟ تمایل دارید حتی اگر به نفع‌تان باشد دروغ بشنوید؟ اگر دروغی شنیدید می‌توانید رابطه معنادار یا صمیمی را حفظ کنید؟

 

 

 

  • قاسم صفایی نژاد