پژوهشگر

وبلاگ شامل دو بخش عمده است: یکی نوشته‌های فرهنگی، علمی، شخصی و سیاسی من و دیگری «نقل قول» که در آن به فرازهایی از کتبی که در حال مطالعه آن هستم پرداخته‌ام. در برگه «درباره من» نیز می‌توانید از من بیشتر بدانید.

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین نظرات

تا که از درگه تو رزق مدامی دارم                             کی دگر چشم طمع سوی حرامی دارم

هر سحر از خم معشوق که جامی دارم                    منم آن بنده که نعمت به تمامی دارم

                                            قبله‌ای دارم و قرآن و امامی دارم

 

آنچه از عشق شود آب یقینا جگر است                    آنچه ریزد جگر از آن به خدا چشم تر است

مرغ عاشق خود از این نکته بسی با خبر است          دیدن حضرت صیاد نشاطی دگر است

                                       بی‌سبب نیست که من میل به دامی دارم

 

عده‌ای بر در تو گرم نمازند همه                              جمعی از خلق تو مشغول به رازند همه

قدر اندازه خود غرق نیازند همه                              در پس پرده تو صاحب نازند همه

                                            منم آنکه ز عصیان تو نامی دارم

 

کوری از قافله جا ماند و به راهی افتاد                      شد برادر به گروهی و به چاهی افتاد

دستش از چاه به دامان گیاهی افتاد                        زان توسل به گیاهش به گناهی افتاد

                                          منم آن کور که بر خلق پیامی دارم

 

ایها الناس در ِ خانه‌ی مردم نروید                             پیش هر کس به دو سه ناز و تبسم نروید

از خدا بر در مردم به تظلم نروید                                 جو اگر داد بگیرید و به گندم نروید

                                          من دمی رفته‌ام و درد مدامی دارم

 

سخن این است که ما جز تو نداریم کسی                درد این است که ما دور شدیم از تو بسی

تا که امروز و به فردا تو به دادم برسی                      اشک خواهم ز تو اندازه ی بال مگسی

                                       به حسین ِ تو که توفیق سلامی دارم

 

یا رب از قله‌ی کوهی شجر طور بده                         اشک با ناله بده، جنس مرا جور بده

لب شیرین به دعا زین قدح شور بده                        تا که محمود شوم دولت منصور بده

                                         من ز تو آرزوی روی امامی دارم

 

  • قاسم صفایی نژاد

دیروز یه گزارش از شبکه تهران دیدم که خیلی جالب بود. در چند روز پیاپی و در ساعت‌های مشخص مثلا 11 صبح (در روز گزارش) پارکینگ‌های اتوبوسرانی پر از اتوبوس بود و مردم در ایستگاه‌ها صف‌های طویل بسته بودند! گزارشکر می‌گفت که هیچ کس هم در شهرداری پاسخگو نبود!

گویا بعد از اون همه دروغ نسبت دادن قالیباف نسبت به شهردار قبلی و سپس استفاده از نام شهردار قبلی در انتخابات شورای شهر برای حزب وابسته به او با این بیلبورد که:

رئیس جمهور مانند رجایی، شهردار مانند باکری، شهردار ما قالیباف!

او این دوگانگی ارزشی را اینطور پاسخ می‌دهد که هنوز باید شهردار قبلی در کارهایی که نکرده تخریب شود تا من رئیس جمهور شوم! شاید اینگونه طرح سهمیه بندی بنزین ناکارآمد جلوه کند.

 

 

  • قاسم صفایی نژاد

خون می‌رود به صفحه که املا کنم تو را                      نامت بزرگ گشت نشد جا کنم تو را

یاغی نیَم ترحمی ای پادشاه حُسن                            گردن کشیده‌ام که تماشا کنم تو را

آب از سرم گذشته، عصایی بزن به آب                       یک دم بیا که حضرت موسی کنم تو را

در راه کعبه خرج سفر در خطر فتاد                             دل می‌رود ز دست که پیدا کنم تو را

خون مرا بگیر به گردن، مرا بکش                               تا زیر تیغ سجده‌ی اعلی کنم تو را

کنجی برای خلوت شب‌های من بده                          تا گریه‌ای به وسعت صحرا کنم تو را

بر مردگان کوی تو باید دخیل بست                            یعنی قیاس کی به مسیحا کنم تو را

بندم بزن که چینی عمرم شکسته است                      جامم بده که ساقی دلها کنم تو را

از روزگار خیر ندیدم بدون تو                                      خیرات، جان خویش چو حلوا کنم تو را

سنگینی غمت به تغافل مرا فکند                               لعنت به من اگر ز سرم وا کنم تو را

 

  • قاسم صفایی نژاد

خیلی ممنون از خانم روحانی که منو دعوت کردند به این بازی.

بازیه جالبیه! به نظر من مشکلات و تفکرات افراد مختلف و دغدغه‌های اساسی اونا رو نشون میده، اصلا میشه از این بازی یه پایان نامه کارشناسی ارشد نوشت.

اگه من یه روزی رئیس جمهور بشم، که خدا همچین بلایی رو برا ایران نخواد! (فرض می‌گیریم که بنده پس از طی مراحل و تجربه‌های بسیاری به این سمت نایل آمدم) سعی می‌کنم به اون برنامه‌هایی که به مردم گفتم و مردم به خاطر اون به من رای دادن عمل کنم، عمل کردنم هم به قول یارو گفتنی هردنبیلی نیست. به نظر من برنامه‌ها اونقدرها هم مشکل نداره، حتما برنامه‌ها خوب بوده که مردم بهش رای دادن یا لااقل از بین کاندیداهای ردصلاحیت نشده بهتر بوده! چه برنامه سازندگی و توسعه اقتصادی باشه، چه توسعه سیاسی و چه اجرای عدالت یا هر چیز دیگه‌ای (این مثال‌ها برای ملموس شدن بحث است و هیچ ارزش قانونی دیگری ندارد!). هر کدومشون به موقع خودشون خوبه. باید زمان سنجی درستی داشته باشیم و به این نکته توجه داشته باشیم که عدالت و اخلاص و آزادی میتونه زمینه کاری ما باشه تا بتونیم در همه چیز با جهش پیشرفت کنیم.

یه حکمت در نهج البلاغه هست (437) که: «عدالت هر چیزی را در جای خود می‌نهد... عدالت تدبیر عمومی مردم است...». تا عدالت تا حد معقول برقرار نشود، هیچ تضمینی برای توسعه اقتصادی و سیاسی وجود نداره، چرا که وجود دارند قدرتمندان و ثروتمندانی که دم از آزادی بیان می‌زنند ولی فقط برای کسانی که به نفع آنها حرف می‌زنند! هر کس هم مخالفت کند و انتقاد کند با رسانه‌ها و ابزاری که در دست دارند به چماق‌دار و خشونت طلب متهم می‌شود.

پس عدالت به همراه آزادی و اخلاص زمینه کاری می‌شود. اما برای هر کاری باید فرهنگ سازی مناسب اون کار انجام بشه تا اکثریت مردم یکدل و متحد به انجام اون کار رغبت پیدا کنند. شاید اینطوری بگم بهتره که به نظر من فرهنگ سازی مناسب قبل از شروع کار و در حین انجام و به خصوص پس از آن 50 درصد از کار است.

اما برنامه‌ها:

اول از همه اینکه یه فکری به حال روحانیونی که نمی‌فهمند مسئولیت یعنی چی و تو هر کاری میخان خودشون رو دخالت بدن می‌کردم! بعدش هم یه فکری برا موتوری‌ها و سیگاری‌ها. البته نه به صورت فاشیتی که بخام همشون رو محاکمه کنم، یه بازی برد-برد! به نظر من با آوردن نخبگانی که بدون دلیلی طرد شده‌اند و نخبگان فرهنگی و علمی و هنری که در خارج از کشور حضور دارند می‌توانیم نشاط و فعالیت رو به کشورمون برگردونیم. البته این امر هم مستلزم برنامه ریزی دقیق هست و همینجوری نمیشه یه دفعه همه رو برگردونیم ایران! ضمنا این به معنی این نیست که نخبگانی که در ایران زندگی می‌کنند چیزی از آنها کم دارند!

سعی می‌کنم یه خورده فرهنگ اخلاص و همرنگی رو در مردم زیاد کنم که انقدر شاهد... نباشیم! شاید این کارها خیلی بیشتر از 4 سال طول بکشه اما ما که مثل خیلی‌ها نمیخایم کارها به اسم خودمون تموم بشه، ما شروع می‌کنیم به اسم هر کی تموم شد خدا خیرش بده! باید تحمل این حرفا هم داشته باشیم که هر اشتباهی شد توسط ما انجام شده، هر کار خوبی هم انجام شده دولت‌های قبلی انجام دادن یا دولت‌های بعدی تکمیل کردند. آخه میدونید که؟ فقط اونایی خوبن که قدرت و ثروت داشته باشن و رسانه‌ها دستشون باشه، بقیه هر چقدر هم کار کنند...

یه کار دیگه که انجام نمیدم اینه که اصلا شعار اقتصادی نمیدم، چون زمانه اثبات کرده که هر کی شعار اقتصادی داده و می‌خواسته به دردهای اقتصادی مردم برسه همه چی بدتر شده! چون با این شعار آدم فقط دشمنای خودشو زیاد می‌کنه و حلقه دور خودشو تنگ‌تر می‌کنه!

به نظر من اگه تفکیک کارها بشه خیلی از مشکلات با توجه به استعدادها و منابع حل میشه؛ اگه اون کسی که برنامه ریزه برنامه ریزی کنه، اونی که مجریه اجرا کنه و اونی که ناظره نظارت کنه، دیگه انقدر کارها قاتی پاتی نمیشه! حل کردن این مشکل به دست دانشگاهی‌هاست و اونا که باید توو همه جا (با توجه به رشته شون) دخالت کنن نه یه عده دیگه...

یه فکری هم باید به حال این بوروکراسی کرد که دمار از روزگار همه در اورده!

به نظرم اگه مشکل فرهنگ کار هم در مردم ما حل بشه، خیلی می‌تونیم پیشرفت کنیم!

 

دوستای خوبم که دعوتشون می‌کنم: احمد، جاوید، مجید، علی، محمد.

  • قاسم صفایی نژاد
زندگی برای همه عزیز است، اما برای مرد بزرگ شرف از آن برتر است.
 

                تولستوی

 

 
  • قاسم صفایی نژاد