مهاجرت به وردپرس
متاسفانه پس از سالها، مجبورم دوباره به وردپرس مهاجرت کنم.
من رو میتونید اینجا دنبال کنید.
متاسفانه پس از سالها، مجبورم دوباره به وردپرس مهاجرت کنم.
من رو میتونید اینجا دنبال کنید.
همه نزدیک شدنها ممکن است خوب نباشد. اینطور نیست که هر وصلی از هر فصلی بهتر باشد. گاهی اوقات باید فاصلهها را حفظ کرد.
دیدید وسیلهٔ شکستنی اگر گوشه میز باشد نگران میشویم که نکند از روی غفلت دستی بخورد و بیفتد؟ این قانون در مورد همه چیز انگار صدق میکند.
دیدید وقتی به گرمای آتش حتی در دل زمستان، زیادی نزدیک بشویم، میسوزیم؟ این هم انگار قانون است.
متفاوت از اینها، خواندید در قرآن که حتی به نماز نزدیک نشوید وقتی مست هستید؟ گویی قانون است که پاک باش وقتی پاکی میطلبی وگرنه نزدیکی، دوری میآورد.
نزدیکی گاهی وقتها راه حل نیست، هر چقدر هم محبوب باشد.
منتظر بودم. کسی با شمایل او در حال نزدیک شدن بود. دود سیگار از راه دور جلب توجه کرد. او سیگاری نبود. نشانهها را باید جدی گرفت.
شبی در روستایی از مجلس ختم برمیگشتیم. راه آسفالت نبود و #باران زده بود، ماه در #آسمان نبود و تاریک بود و گِل میتوانست عابر پیاده را سُر بدهد. #دوچرخه سواری در حال عبور بود که نور چراغ خودروی من، راه را برایش روشن کرد. دوچرخه سوار از این فرصت استفاده کرد و آرام و با دقت مسیر را طی کرد تا به راه آسفالت همراه با نور برسد. چقدر در زندگیمان به این نورها احتیاج داریم.
رفته بودیم #روستا. به دخترم توضیح میدادم که وقتی بچه بودم اینجا چه شکلی بود. چقدر خانه زیبایی بود و پدربزرگم چقدر #پیله کرم ابریشم داشت. نشان میدادم که آنجا که الان چیزی نیست، انبار برنج بود و اسبها برای بردن آن به کارخانه برنجکوبی به حیاط همین خانه میآمدند. از گل و گیاه و مرغ و خروسهایی که اینجا بودند حرف زدم. و همه اینها در خانهای بود که در کمتر از 20 سال از نبودن مادربزرگ و پدربزرگ، مخروبه شده است و هیچ اثری از هیچکدام نیست.
-------
از هر چیزی در گذر زمان مراقبت نکنیم، تخریب میشود و حتی #خاطرات شیرین آن، تبدیل به حسرت. مراقب دلخوشیهامان باشیم و به راحتی از دستشان ندهیم که جبرانش سخت است.