دیروز خیلی اتفاقی هوس خواندن کتاب «عقل سرخ» سهروردی به سرم زد. دو سالی بود که در لیست کتابهایی که قصد خواندنشان را داشتم بود، اما توفیق خواندنش نبود.
هنوز یک لیست ۱۱۱ تایی از کتابهایی که در لیست انتظار هستند، دارم. اینجا کلیک کنید تا این لیست را ببینید. امید است که زودتر آنها را هم تعیین تکلیف کنم.
در توصیف این کتاب در گودریدز نوشتم:
تعداد صفحات محدود است ولی دریایی از معارف در آن نهفته. چقدر جای بسط و تشریح داره. حتی به نظرم میشه چندین رمان ازش نوشت.
این پست را در وبلاگم نوشتم تا در ادامه فعالیت خودم در نشر یادم باشد که در فرهنگ اسلامی ایرانیمان کتبی داریم که میتواند مبدأ و منشأ بسیاری از ایدههای نو در ادبیاتمان شود.
چقدر کم گفتهایم در رمانها و داستانهای خودمان از کوه قاف، از گوهر شب افروز، از تیغ بلارک و یا از چشمه زندگانی. چقدر خوب میتوان حتی رستم و اسفندیار و زال و سیمرغ را پیوند زد به مفاهیم عرفانیمان. چقدر گنجینه داریم که قدرش را نمیدانیم.
پیشنهاد میکنم این کتاب کوتاه اما غنی را بخوانید.
شخصیت و قیام زید بن علی اثر ابوفاضل رضوی اردکانی توسط مرکز انتشارات علمی و فرهنگی در ۶۱۶ صفحه و در سال ۱۳۶۱ منتشر شده است. موضوع کتاب در مورد زید (پسر امام سجاد علیه السلام) است که در دوره امام صادق علیه السلام و با اجازه تلویحی از ایشان دست به قیام علیه بنی امیه و ظلمهای آنان زد. قیامی که باز هم با اینکه ۱۵ هزار نفر فقط از کوفه به آن پیوسته بودند باز هم با خیانت و سهل انگاری کوفیان به شکست منجر شد اما زمینه ساز قیام مردم خراسان شد و این قیامهای پی در پی موجب براندازی رژیم بنی امیه شد.
فصول این کتاب عبارتند از:
فصل اول: ویژگیهای شخصی
فصل دوم: تولد
فصل سوم: پیشگوئیهای پیشوایان درباره زید
فصل چهارم: فضائل زید (ع)
فصل پنجم: زمینه انقلاب
فصل ششم: فلسفه قیام
فصل هفتم: مقدمات قیام
فصل هشتم: قیام و شهادت زید
فصل نهم: پس از شهادت
فصل دهم: تأثیر امام صادق در شهادت زید
فصل یازدهم: شعرایی در عزای زید شعر سرودهاند
فصل دوازدهم: علل شکست قیام
فصل سیزدهم: نتایج قیام زید (ع ) مدعی امامت نبود
فصل چهاردهم: بررسی و رد روایات قدح و نکوهش
فصل پانزدهم: زید از دیدگاه علمای اسلام
فصل شانزدهم: فرزندان زید
فصل هفدهم: زید و زیدیه
فصل هجدهم: فهرستی از کتب زیدیه
نسخه کاغذی این کتاب را میتوانید از اینجا خریداری نمایید. نسخه الکترونیک این کتاب را نیز میتوانید از اینجا به صورت رایگان دریافت نمایید. همچنین نظرات کاربران گودریدز راجع به این کتاب را میتوانید از اینجا مطالعه نمایید.
----------------
پ.ن: این کتاب را در سال ۱۳۷۷ مطالعه کرده بودم. در آن زمان هنوز وبلاگی وجود نداشت تا به تاریخ مطالعه کتاب این پست را طبق این وعده منتشر کنم.
بچه تهرون اثر علیرضا اشتری توسط نشر فرااندیش در ۷۲ صفحه و در سال ۱۳۸۵ منتشر شد. این کتاب بعد از چاپهای مجدد توسط این انتشارات توسط انتشارات میراث اهل قلم و انتشارات کتاب سبز نیز منتشر شده است و شمارگان آن به بیش از ۱۵۰ هزار نسخه میرسد. موضوع کتاب خاطرات شفاهی رزمندهای به نام کامران فهیم است که در نوجوانی جهت آشنایی با محیطی غیر از خانواده به جبهه میرود و در آنجا با انسانهایی با روحیاتی مختلف آشنا میشود.
شکل داستانی کتاب، استفاده از جملات کوتاه و زبان نوشتار تقریبا محاورهای از نقاط قوت این کتاب محسوب میشود.
جهت آشنایی بیشتر قسمتی از خاطره بچه تهرون را نقل میکنم:
از کارگزینی، معرفینامه گرفته بود و آمده بود گردان. تا آمد توی محوطه، با لهجه غلیظ لاتی گفت ساملیکم. همه نگاهش کردند. من فکر کردم حتما مراجعه کننده است و مثلا گذری آمده یکی از بچهها را ببیند و برود. اما پرسید «اینجا رئیس مئیس کیه؟» گفتم «بفرمایید. چه کار دارید؟» یک نیم نگاهی انداخت به من، اما باورش نشد. غیظ کرد و گفت «مگه نگفتم رئیس مئیس اینجا کیه؟ لابد خودشو کار داریم دیگه.» یکی از بچهها مرا نشانش داد و گفت ایشونه. پوزخند زد و گفت «این جوجه رئیسه؟ برو بابا.» بلند شدم و گفتم «پسر خوب، ادب داشته باش. این چه طور حرف زدنه؟» گفت «ببین خوش ندارم با من اینجوری صحبت کنی. اگه راس راسی رئیس تویی، من معرفی شدم به گروهان شما. بسیجی هم هستم. تا حالام جبهه نبودم. آموزش رفتم و اومدم اینجا. اما همهتون رو حریفم.
نسخه کاغذی این کتاب را میتوانید از اینجا با قیمت ۲ هزار تومان بخرید. نسخه الکترونیک این کتاب به فروش نمیرسد. همچنین میتوانید نظرات کاربران گودریدز را از اینجا بخوانید.
چقدر خلقت انسان پیچیده است.
انسان میتواند چیزها و افراد مختلفی را دوست بدارد یا دوست ندارد یا متنفر باشد و انسانی دیگر نسبت به آن موضوع، موضعی کاملا متفاوت داشته باشد.
انسان میتواند به چیزی یا کسی عشق بورزد و آن را برای خود بخواهد و موجبات تکامل هر دو طرف را فراهم کند.
انسان میتواند به چیزی یا کسی عشق بورزد و بر هر شرایطی غلبه کند تا آن را برای خود بخواهد.
انسان میتواند به چیزی یا کسی عشق بورزد و اگر نتوانست بر شرایط غلبه کند، خود را با شرایط جدید سازگار کند.
انسان میتواند به چیزی یا کسی عشق بورزد و هیچ تلاشی برای غلبه بر شرایط نکند و فکر کند که تلاش کرده است و خود را سازگار کند.
انسان میتواند در عین عشق به چیزی، با کنار گذاشتن خودخواهی، آن چیز را برای خودش نخواهد تا موجبات تکامل هر دو طرف را فراهم کند.
همه این کارها را انسان میتواند انجام دهد و میتواند انجام ندهد.
سایر انسانها هم میتوانند قضاوتهای مختلفی در مورد رفتارهای دیگران بکنند یا نکنند.
به راستی انسان مطلوب و کامل کدام است؟ آیا انسانی که به دلیل عشق به چیزی، خود را به آب و آتش میزند تا بدستش بیاورد؟ یا انسانی که با کوچکترین شرایط محیطی، از مطلوب خود دست میکشد؟
به نظرم بهترین حرف در این مورد را قبلا از کتاب بایدها و نبایدها نقل کردهام: عاشق عاقل.
مهدی (عج) روزی میآید که زمین پر از ظلم و جور شده باشد. شاید آن عده جاهلی که فکر میکنند پس ظلم کنند تا زودتر امام زمان (عج) ظهور کند به این قضیه فکر نکردهاند که وقتی میآید که زمین پر از ظلم و جور شده باشد نه پر از ظالم!
و چقدر دنیای امروز ما شبیه است به این. شاید ظالمها اندک باشند اما ظلم آنها فراگیر است. چند صد نفر میتوانند زمام یک ملت چند صد میلیونی مانند آمریکا را بدست بگیرند و به جهان ظلم کنند؛ چند ده نفر میتوانند برای اشغال فلسطین برنامه ریزی کنند و دهههای متمادی باعث کشته شدن و آواره شدن میلیونها انسان شوند؛ چند هزار نفر میتوانند سالها منطقه خاورمیانه را پر از ظلم و کشتار و ترور و جنگ کنند؛ و عده دیگری میتوانند در میانمار نسلکشی راه بیندازند و هزاران نفر را بکشند و صدها هزار نفر را آواره کنند.
اما نه؛ خوب که فکر میکنیم ظالمها فقط همین چند نفر نیستند. همه کسانی که میدانند و سکوت کردهاند در این ظلم شریکند. هنوز تعداد ظالمها زیاد است.
بیایید ما ظالم نباشیم. ما راضی نیستیم به این همه قتل و ترور و نسل کشی و کودککشی و خونریزی وحشیانه.
این عدم رضایت با ما راضی نیستیمهای قبلی که راجع به آبروی افراد بود متفاوت است. اینجا فقط اعلام عدم رضایت کافی نیست. باید کاری کرد. به نظر شما چه کاری میتوان کرد؟ چه از دست ما برمیآید تا ظالمهای دنیا کمتر شوند؟ مأموریت ما در این روزگار چیست؟ امروز روز به امامت رسیدن فردی است که برای خلخال در آوردن از پای یک زن یهودی، حق میداد مسلمان دق کند. چگونه است که وضع فلسطین و یمن و سوریه و میانمار و بحرین و ... از بحران هم عبور کرده و ما حرکتی نمیکنیم؟