کوچکترین قدم مثبتی که برمیداریم، فراموش میکنیم هزاران عیب و کاستی و بیهمتی خودمان را. فکر میکنیم دیگر خیلی شاهکار کردهایم و دین خود را ادا کردهایم. خودپسندی و بدبینی نسبت به سایرین سراغمان میآید و فکر میکنیم سرمان به آسمان رسیده است. اینطور مواقع گاهی اوقات لطف خدا در قالب یک «گناه» به مؤمن ارزانی میشود؛ گناهی که ممکن است مفسده باشد اما به مؤمن تذکری میدهد تا از سرچشمه مفاسد دوری کند که در حدیث آمده است «همانا خدا دانست که گناه بهتر است برای مؤمن از عُجب، و اگر نه این بود هیچگاه مؤمن را مبتلا به گناهی نمیکرد.» (+)
اما فقط گناه باعث خرد شدن خودپسندی نمیشود. گاهی رفتاری از یکی از اولیاءالله، شعلهای روشن میکند که طناب خودپسندی را میسوزاند؛ و خداوند اولیای خودش را در میان مردم مخفی کرده است.
فیلمی از یک رزمنده دیدم که به تازگی دستش از مچ قطع شده ولی خوشحال است. خوشحال است که جنگیده است و خوشحال است که با آتش و خون عشقبازی میکند. ای کاش بتوانم از آنها اخلاص بیاموزم و مردانه برای خودسازی قیام کنم (+).
پ.ن ۲: با اینکه خودم را ملزم کردهام از وبلاگ نویسی فاصله نگیرم اما چند وقتی است کمتر توانستم به وبلاگ سایرین سر بزنم. امروز تا قسمتی خواندم و نظر گذاشتم. هنوز ۲۷ ستاره در پنل وبلاگی روشن مانده است که ان شالله به زودی میخوانم.
انسان تا آخر عمرش هیچگاه از شر شیطان و نفس مأمون نیست. گمان نکند که عملی را به جا آورد برای خدا و رضای مخلوق را در آن داخل نکرد، دیگر از شر نفس خبیث در آن محفوظ ماند، اگر مواظبت و مراقبت از آن ننماید، ممکن است نفس او را وادار کند به اظهار آن. و گاه شود که اظهار آن را به کنایه و اشاره نماید. مثلا نماز شب خود را بخواهد به چشم مردم بکشد، با حقه و سالوس از هوای خوب یا بد سحر و مناجات یا اذان مردم ذکری کند، و با مکاید خفیه نفس عمل خود را ضایع و از درجه اعتبار ساقط کند. انسان باید مثل طبیب و پرستار مهربان از حال خود مواظبت نماید، و مهار نفس سرکش را از دست ندهد که به مجرد غفلت مهار را بگسلاند و انسان را به خاک مذلت و هلاکت کشاند، و در هر حال به خدای تعالی پناه برد از شر شیطان و نفس اماره.
به طریق اجمال به طورى که مناسب با وضع این اوراق است یکى از مراتب آن، تصفیه عمل است- چه عمل قلبى یا قالبى- از شائبه رضاى مخلوق و جلب قلوب آنها، چه براى محمدت یا براى منفعت یا براى غیر آن. و در مقابل این، اتیان عمل است ریائاً. و این ریاء فقهى، و از همه مراتب ریا پستتر و صاحب آن از همه مرائىها بىارزشتر و خسیستر است.
مرتبه دوم، تصفیه عمل است از حصول مقصودهاى دنیوى و مآرب زائله فانیه، گرچه داعى آن باشد که خداى تعالى به واسطه این عمل عنایت کند؛ مثل، خواندن نماز شب براى توسعه روزى، و اتیان صلاة اوّل ماه مثلًا براى سلامت از آفات آن ماه، و دادن صدقات براى سلامتى، و دیگر مقصدهاى دنیوى. و این مرتبه از اخلاص را بعضى از فقهاء علیهم الرحمة شرط صحت عبادات شمردهاند در صورتى که اتیان عمل براى رسیدن به آن مقصود باشد. و این، خلاف تحقیق است به حسب قواعد فقهیّه؛ گرچه پیش اهل معرفتْ این نماز را به هیچ وجه ارزشى نیست و مثل سایر کسبهاى مشروعه است، بلکه شاید از آن نیز کمتر باشد.
مرتبه سوّم، تصفیه آن است از رسیدن به جنّات جسمانیّه و حور و قصور و امثال آن از لذات جسمانیّه. و مقابل آن، عبادت اجیران است؛ چنانچه در روایات شریفه است. و این نیز در نظر اهل اللَّه چون سایر کسبها است، الّا آن که عمل این کاسب اجرتش بیشتر و بالاتر است در صورتى که قیام به امر کند و از مفسدات صوریّه عمل را تخلیص کند.
یکی از نتایج اختلاف بین مسئولین طبق فرمایشات رهبر معظم انقلاب، دلسردی مردم از پیشرفت امور است. یکی از بزرگترین دلایل این اختلافات وجود «منیت» است و اینکه هر دستهای فکر کند خود بر حق است و فقط خود ولایتمدار است و دیگری منحرف و سیاسیکار و ... چند روز دارم به این فکر میکنم که ای کاش به جای این «منیت»، صفت «اخلاص» در مسئولین پررنگ میشد. یاد کربلا افتادم و روز عاشورا. عدم وجود «منیت» و «اخلاص محض» در یاران فداکار امام حسین (ع) مشهود است. اختلاف در بنیهاشم به کنار، کوچکترین اختلافی بین مابقی یاران حضرت هم وجود نداشت. حتی بین یاران قدیمی حضرت و امثال «زهیر» و «حر» که به تازگی به یاران حضرت اضافه شده بودند. همه خود را مطیع ولایت میدانستند و به دیگران در درجه ولایتمداری غبطه میخوردند. اما حالا چه؟ در همین قضیه اختلاس 3 هزار میلیاردی، مسئولین رده بالا هر کدام تقصیر را به گردن دیگری انداخت و ... کمی به فکر رهبرمان باشیم. این دنیا آنقدرها هم نمیماند که بخواهیم خلاف مسیر حق تشیع گام برداریم تا بدستش آوریم!