شخصیت و قیام زید بن علی اثر ابوفاضل رضوی اردکانی توسط مرکز انتشارات علمی و فرهنگی در ۶۱۶ صفحه و در سال ۱۳۶۱ منتشر شده است. موضوع کتاب در مورد زید (پسر امام سجاد علیه السلام) است که در دوره امام صادق علیه السلام و با اجازه تلویحی از ایشان دست به قیام علیه بنی امیه و ظلمهای آنان زد. قیامی که باز هم با اینکه ۱۵ هزار نفر فقط از کوفه به آن پیوسته بودند باز هم با خیانت و سهل انگاری کوفیان به شکست منجر شد اما زمینه ساز قیام مردم خراسان شد و این قیامهای پی در پی موجب براندازی رژیم بنی امیه شد.
فصول این کتاب عبارتند از:
فصل اول: ویژگیهای شخصی
فصل دوم: تولد
فصل سوم: پیشگوئیهای پیشوایان درباره زید
فصل چهارم: فضائل زید (ع)
فصل پنجم: زمینه انقلاب
فصل ششم: فلسفه قیام
فصل هفتم: مقدمات قیام
فصل هشتم: قیام و شهادت زید
فصل نهم: پس از شهادت
فصل دهم: تأثیر امام صادق در شهادت زید
فصل یازدهم: شعرایی در عزای زید شعر سرودهاند
فصل دوازدهم: علل شکست قیام
فصل سیزدهم: نتایج قیام زید (ع ) مدعی امامت نبود
فصل چهاردهم: بررسی و رد روایات قدح و نکوهش
فصل پانزدهم: زید از دیدگاه علمای اسلام
فصل شانزدهم: فرزندان زید
فصل هفدهم: زید و زیدیه
فصل هجدهم: فهرستی از کتب زیدیه
نسخه کاغذی این کتاب را میتوانید از اینجا خریداری نمایید. نسخه الکترونیک این کتاب را نیز میتوانید از اینجا به صورت رایگان دریافت نمایید. همچنین نظرات کاربران گودریدز راجع به این کتاب را میتوانید از اینجا مطالعه نمایید.
----------------
پ.ن: این کتاب را در سال ۱۳۷۷ مطالعه کرده بودم. در آن زمان هنوز وبلاگی وجود نداشت تا به تاریخ مطالعه کتاب این پست را طبق این وعده منتشر کنم.
همیشه اطرافمان انسانهایی بودهاند که روزگار خوشی نداشتهاند؛ درگیر مریضی و کمپولی و از دست دادن عزیزان و ... از سوی دیگر همیشه اطرافمان انسانهایی بودهاند که روزگار خوشی داشتهاند؛ با تن سالم و تفریح مناسب و جشن و خبرهای خوش.
زمانهایی برای انسان پیش میآید که تعداد افرادی که روزگار خوشی ندارند نسبت به تعداد افرادی که روزگار خوشی دارند، فاصله معناداری دارند.
آن روزها، حتما حال ما هم خوب نیست؛ چون احتمالا برای تعداد زیادی از آنها کاری جز دعا از دستمان برنمیآید.
این روزهای من از همان روزها است. نه تنها اطرافیانم که حس میکنم برای مردم ایران عزیز هم چنین حالتی پیش آمده است. نه تنها مردم کشورم که حس میکنم برای اکثریت جمعیت مسلمان دنیا هم همینگونه است.
این اتفاق در واقعیت هم در حال وقوع است یا فقط یک حس است؟ شاید شما بتوانید با نظرتان کمک کنید که تعداد نمونههای این تحقیق از 1 نفر به تعداد بیشتری به صورت تصادفی برسد و تعمیمپذیری آن بیشتر شود اما چیزی که قطعی است این است که باید کاری کنیم که احوالمان بهتر شود.
به نظرم یک کار از سایر کارها بیشتر جواب میدهد. همان کاری که حضرت بهجت به همه توصیه میکرد: به چیزهایی که میدانید عمل کنید تا خداوند درهای حکمت را بر شما بگشاید.
فردا سالروز شهادت امام صادق علیه السلام است که بیشترین احادیث از این امام بزرگوار به ما رسیده است. بیشترین چیزهایی که میدانیم و عمل نمیکنیم.
میدانیم دروغ، غیبت، تهمت، توهین، سخن چینی، فساد، تنبلی و سستی، آزار دیگران، دل شکستن و ... بد است اما با توجیهات گوناگون و حتی گاهی بدون توجیه انجام میدهیم.
میدانیم صداقت، کمک به دیگران، ایثار، چشمپوشی از خطای دیگران، تلاش و کوشش، عدالت طلبی و ... خوب است اما با توجیهات مختلف سعی میکنیم آن را انجام ندهیم.
به قول امام راحل عظیم الشأنمان باید مردانه قیام کرد. بسم الله...
بر سالک راه آخرت «مراعات» احوال ادبار و اقبال نفس لازم است؛ و چنانچه از حظوظ نباید مطلقاً جلوگیرى کند که منشأ مفاسد عظیم است، نباید در سلوک از جهت عبادات و ریاضات عملیّه به نفس سختگیرى کند و آن را در تحت فشار قرار دهد؛ خصوصاً در ایّام جوانى و ابتداء سلوک که آن نیز منشأ انضجار و تنفّر نفس شود و گاه شود که انسان را از ذکر حقّ منصرف کند.
و در احادیث شریفه اشاره به این معنى بسیار است، چنانچه در کافى شریف است که حضرت صادق فرمودند: «من در ایّام جوانى جدیت و اجتهاد در عبادت نمودم، پدرم به من فرمود: «اى فرزند کمتر از این عمل کن، زیرا که خداى عزّ و جّل وقتى که دوست داشته باشد بندهاى را، راضى شود از او به کم.»»
آداب الصلوه، صفحه 27
نویسنده: امام خمینی (ره)
هر چند هر روز عاشوراست اما روزهای ماه محرم که میرسد یادآوری درسهای عاشورا میتواند توشه مفیدی را نصیب انسان نماید. قبلا در باب اهمیت عاشورا و عبرتهای عاشورا نگاشتهام، اما دیشب حدیثی از امام صادق علیهالسلام شنیدم که به نظر بیان آن خالی از لطف نباشد. حدیثی که در باب تفاوت نوع حکومتداری بنیامیه و ائمه اطهار است و الگو و معیاری برای نقد حکومتها جهت اصلاح امور.
امام صادق علیهالسلام میفرمایند:
آیا نمیدانی امارت بنی امیه بر پایه شمشیر و ظلم و ستم قراردارد ولی «امامت» ما بر پایه دوستی و الفت و وقار و تقیّه و نیک رفتاری و پرهیزکاری و اجتهاد قرار دارد، پس شما مردم را به دین خودتان و به آنچه آن را قبول دارید ترغیب کنید. (بحارالانوار، جلد 69، صفحه 170)
به نظر میرسد به دلیل اینکه اکثر این پایههای حکومت در رفتار و عمل انسان متجلی میشود، ترغیب مردم به دینمان هم باید از طریق عملمان صورت پذیرد. سوال اینکه: چقدر در این راه موفقیم؟