بخش سوم؛ ایرانهراسی
در بخشهای قبلی یادداشت خواندید که نظام سلطه در کنار پروژه «اسلامهراسی» در «سطح بینالمللی» برای همراه کردن غیرمسلمانان علیه اسلام، پروژه «شیعههراسی» را در «سطح فرامنطقهای» با هدف تضعیف جبهه اسلامی از درون اجرا میکند. اما ضلع سوم مثلث، تضعیف «اسلام انقلابی» توسط پروژه «ایرانهراسی» است تا استکبار بدینوسیله بتواند موج «بیداری اسلامی» ناشی از «اسلام سیاسی» را خاموش سازد و مسلمانان را از مقاومت در برابر زورگویان منصرف نماید.
پروژه «ایرانهراسی» درست پس از به پیروزی رسیدن انقلاب اسلامی ایران کلید خورد. انقلاب اسلامی مردم ایران توانسته بود کشورمان را به کانون توجهات جهان اسلام تبدیل کند. همچنین ما به دلیل موقعیت ژئواستراتژیک ایران، به بازیگری تأثیرگذار بر مناسبات دو منطقه خاورمیانه و جنوب غرب آسیا بدل شدیم.
پس از آن طبیعی بود که مخالفین آرمانهای انقلاب اسلامی، چه در داخل و چه در سطح بینالمللی برای جلوگیری از دستیابی به این آرمانها، سعی کنند به این نظام سیاسی نوخاسته فشار وارد نمایند. از سوی نظام سلطه، «ایرانهراسی» به عنوان یکی از راهکارها انتخاب شد تا بدینوسیله بتوانند افکار عمومی دنیا و دولتهای ضعیف دیگر را با خود همراه کنند. آنها قصد دارند با اجرای پروژه راهبردی «ایران هراسی»، ایران را به عنوان تهدیدی بزرگ در منطقه و همچنین تهدیدی برای صلح و امنیت جهانی مطرح سازند و باعث تضعیف و تخریب چهره جمهوری اسلامی گردند. این رویکرد از سوی نظام استکبار با هدف به حاشیه راندن «اسلام انقلابی» دنبال میگردد.
اهداف ایرانهراسی
1. انتقال بحران از مدیترانه به خلیج فارس
پس از جنگ 33 روزه و شکست اسرائیل، کاخ سفید قصد دارد با پررنگ کردن ضلع ایرانهراسی در مثلث هراس، تحولات منبعث از پیروزی حزبالله را مدیریت نماید. در واقع آمریکا سعی میکند بحران را از مدیترانه به خلیج فارس منتقل نماید تا برای رژیم صهیونیستی فرصتسازی نماید.
2. سرعت بخشیدن به روند سازش اعراب و رژیم جعلی اسرائیل
طرفداران صهیونیست به عنوان هدف دوم سعی میکنند با ایجاد هول و هراس از افزایش قدرت ایران در منطقه، کشورهای عربی را وادار به بازی در زمین تعیین شده نمایند تا شرایط برای به رسمیت شناختن رژیم صهیونیستی را فراهم کنند.
3. تشکیل ناتوی عربی از عمان تا لبنان
بازدارندگی در برابر قدرت ایران از طریق همکاری دولتهای عربی منطقه یکی از اهداف دیگر راهبرد ایرانهراسی و اساس سیاست خارجی ایالات متحده آمریکاست. در واقع آنها سعی دارند که همسایگان عرب کشورمان را از ایران جدا کنند و در مقابل ایران قرار دهند. اظهارات «دیک چنی» روی عرشه ناو آمریکایی «جان استینس» در خلیج فارس نشاندهنده این هدف است: «ما با دوستانمان در برابر تندروی و تهدیدهای استراتژیک خواهیم ایستاد. ما به تلاش برای رهایی کسانی که متحمل رنج و سختی شدهاند ادامه خواهیم داد و دشمنان آزادی را به دست عدالت خواهیم سپرد و با کمک دیگران از دستیابی ایران به جنگافزارهای کشتار گروهی و چیره شدن این کشور بر منطقه جلوگیری خواهیم کرد».
4. مهار منطقهای ایران
واشنگتن با ایجاد هول و هراس در کشورهای عربی سعی دارد آنان را وادار به نقشآفرینی در عراق، لبنان و فلسطین مطابق با سیاستهای خود نماید. رابرت گیتس در همین باره به کشورهای عربی توصیه کرده بود که اگر میخواهند در عراق، تنها صدای ایران شنیده نشود، فوراً سفیران خود را به عراق اعزام نمایند.
5. منزوی ساختن ایران در عرصه بینالمللی
نظام سلطه قصد دارد با منزوی ساختن ایران، در واقع مدل کره شمالی را برای متوقف ساختن فعالیتهای هستهای ایران به کار گیرد و افکار عمومی جهان و حداقل دولتهای جهان را با سیاستهای ضدایرانی خود همراه سازد.
6. ایجاد مسابقه تسلیحاتی در منطقه
پروژه ایرانهراسی به آمریکا کمک میکند تا با ترساندن کشورهای منطقه از ایران، بتواند تجهیزات نظامی خود را به آنها بفروشد و سود سرشاری از این راه کسب کند. جالب است بدانید که «نیکلاس برنز» هدف از فروش تسلیحات به کشورهای منطقه را توانمند ساختن آنها در برابر توسعهطلبیها و تجاوزگریهای ایران عنوان میکند.
7. توجیه حضور نظامی و اشغالگری آمریکا در منطقه
از نظر استراتژییستهای آمریکایی، پس از شدت یافتن نفرت ملتهای منطقه از حضور نظامی آمریکا، پروژه ایرانهراسی به عنوان یک راهبرد تبلیغاتی و جنگ روانی میتواند تا حدودی قدرت نرم آمریکا در خاورمیانه را ترمیم نماید؛ بدینوسیله آنها میتوانند با هراساندن ملتها از ایران، دلیلی برای حضور نظامی خود در منطقه اعلام نمایند.
8. تسلط بر منابع نفتی منطقه
آمریکا قصد دارد با اجرای پروژه ایرانهراسی حضور خود در منطقه را تثبیت نماید تا چارهای برای منابع نفتی خود ( که حدوداً تا 10 سال آینده به اتمام میرسد) پیدا کند. در همین رابطه خوب است بدانید که تا 30 سال آینده فقط ایران، عربستان و عراق کشورهایی هستند که میتوانند صادرات نفت داشته باشند.
تاکتیکها و تکنیکهای ایران هراسی
1. بهرهگیری از بار منفی واژهها، کلمات و مفاهیم حساسیت برانگیز در افکار عمومی
نسبت دادن کلماتی مانند بنیادگرایی، حامی تروریسم، ضدیهود، ناقض حقوق بشر، محور شرارت و... به جمهوری اسلامی ایران در رسانههای غربی امری متداول، هماهنگ شده و هدفمند در جهت ترساندن افکار عمومی از انقلاب اسلامی به نظر میرسد.
2. وانمایی و سیاهنمایی در خصوص ایران
از همان سالهای اولیه انقلاب اسلامی و پس از تسخیر لانه جاسوسی آمریکا توسط دانشجویان، در فضای سینمای غرب فیلمهایی مانند «محاصره» و «عقابها» و مستندهایی مانند «ایران، خطرناکترین ملت» و «سفر انقلابی به ایران» در همین موضوع ساخته شد. پس از آن نیز در سالهای اخیر شاهد برجستهتر شدن تصویر ایران و ایرانی در رسانههای غرب و به طور خاص هالیوود بودهایم؛ تصویری که نزد اغلب ایرانیان ناخوشایند، غیرمنصفانه، اغراقآمیز و کلیشهای جلوه کرده و نزد اغلب مخاطبان دیگر تهدیدآمیز، افراطگرایانه، مشارکتگریز و آشفته بوده است.
فیلمهایی مانند «بدون دخترم هرگز» و «سیصد» و مستندهای «سفر به انتهای زمین»، «روزی روزگاری ایران» و «کلیههای ایرانی برای فروش» از جمله تولیدات رسانههای غربی هستند که در سیاهنمایی ایرانیان مؤثر بودهاند.
3. بهرهگیری از تاکتیک ارعاب
القای خطر فناوری موشکی ایران برای اروپا و کشورهای خلیج فارس توسط رسانههای غربی تکنیک دیگری از ایرانهراسی دنبال شده توسط دولتهای غربی است.
4. انگارهسازیهای هدفمند
صهیونیستها با قراردادن تصویر آقای احمدینژاد در کنار تصویر هیتلر، سعی دارند که رئیس جمهور ایران را قاتل یهودیان و خطرناک برای جهانیان نشان دهند.
5. استفاده از تاکتیک همسانسازی
آمریکا با وارد کردن فشار بر سازمانهای بینالمللی و اعلام نام سپاه در فهرست سازمانهای تروریستی، شیوه دیگری از ایرانهراسی را پیگیری میکند.
6. تحریف اخبار مرتبط با ایران:
معرفی کردن پیشرفتهای هستهای ایران به عنوان فعالیتی غیرصلحآمیز و خطرناک برای جهان از دیگر روشهای ایرانهراسی است.
7. القای مستقیم و غیرمستقیم:
سردمداران غربی با حمایت رسانههای بیشمار خود سعی کردند ایران را به عنوان کانون شرارت در جهان و کشوری که به دنبال استیلا بر منطقه است، معرفی نمایند.
نتیجهگیری
پس از بیداری ملتهای مسلمان در قرن گذشته در مقابل زورگویان و استعمارگران، نظام سلطه با ایجاد مثلث هراس، سعی در منزوی کردن مسلمانان و تضعیف جبهه اسلامی داشت. پس از انقلاب اسلامی و با اوجگیری بیداری اسلامی، مثلث هراس هم به شکل جدیتری از سوی نظام سلطه دنبال شد. پس از حادثه 11 سپتامبر، دولت جرج بوش رسماً از جنگ صلیبی علیه مسلمانان سخن گفت و «اسلامهراسی» بیش از هر زمان دیگری موردنیاز نومحافظهکاران کاخ سفید قرار گرفت. اما در کنار اسلامهراسی، شیعههراسی و ایرانهراسی نیز به عنوان بخشی از همین پروژه به منظور ایجاد شکاف میان مسلمانان پیگیری شد. البته چنین طرحهایی بدون مجریان منطقهای که شامل رؤسای کشورهای عرب همپیمان آمریکا میباشد، موفقیتی ندارد و باید اهداف آمریکا در قالب مصلحت قوم عرب یا امور دیگری که به ذائقه اعراب سازگار باشد، ترجمه شود. اما در این میان، جمهوری اسلامی با موضعی هوشمندانه در جهت اتحاد امت اسلامی، سعی در حفظ بیداری اسلامی و به ثمر رسیدن این نهال دارد:
«اکنون هجده سال است که نفس مسموم طراحان سیاسى استکبار، پیوسته دمیده مىشود تا همسایگان ما در خلیج فارس را از ایران اسلامى که پرچم اتحاد و برادرى در دست دارد، بترساند! من اعلام مىکنم که هیچ خطرى از سوى ایران اسلامى، هیچ کشور اسلامى را تهدید نمىکند. ایران اسلامى به برکت زندگى در سایهى مبارک احکام قرآن، امروز از همیشه بیشتر مشتاق اتحاد و عزت و اقتدار جهان اسلام است.» (1)این مقاله را میتوانید در استوا هم ببینید.
پاورقی:
1. بیانات رهبر معظم انقلاب در مراسم گشایش هشتمین اجلاس سران کشورهاى اسلامى 18/9/1376
منابع:
2. رضا سراج؛ چرایی اتخاذ راهبرد ایرانهراسی؛ نشریه موعود؛ شماره 105
3. روزبه راستگو؛ ایرانهراسی و نظامیگری عربی؛ تهران امروز 26/9/1388
4. محمدکاظم جعفری؛ نگاهی به پروژه ایرانهراسی در طرح خاورمیانه جدید آمریکا؛ خبرگزاری جمهوری اسلامی ایران؛ 4/5/1385
5. علی قاسمی - حسین بابایی؛ پروژه ایرانهراسی؛
6. عبدالله بیچرانلو، بازنمایی اسلام و ایران در رسانههای غرب؛ فصلنامه رسانه؛ شماره 77