هر دو از یک دست برنمیآید
جنگ زیباییهای هراسآوری دارد که در این باره چیزهایی گفتهایم. اما جنگ زشتیهایی نیز دارد که از همه پلیدتر و نفرتانگیزتر به یغما بردن آسیای مردگان است پس از پیروزی؛ یعنی به هنگامی که نخستین سپیده سحری پس از پایان جنگ بر اجساد بیجان و بیدفاع میتابد.
چه کسانی مردگان را غارت میکنند؟ چه کسانی پیروزی را با پلیدی میآلایند؟ این دزدان چه کسانی هستند که پس از پیروزی به رزمگان هجوم میآورند؟ بعضی از دانایان و از جمله ولتر معتقدند غارتگران همان فاتحانی هستند که به افتخار دست یافتهاند؛ و میگویند که غارتگری کار پیروزمندان است و دیگران در این میان کارهای نیستند. بر اساس این نظریه، همان کسانی که در جنگ فاتح شدهاند، و صحیح و سالم ماندهاند، به جان کسانی میافتند که بیجان و بیدفاع بر خاک افتادهاند، و آنها را لخت میکنند. این فاتحان، قهرمانان روزند و خفاشان شب؛ و خود را مجاز میدانند که از جسدی که خود بر خاکش انداختهاند دزدی کنند. اما ما با این نظریه موافق نیستیم؛ به کف آوردن تاج افتخار و در آوردن کفش از پای مردگان، هر دو از یک دست برنمیآید.