سیدحسن نصرالله هم توسط بزرگترین دشمنان عقلانیت ترور شد و به مزد مجاهدت خود که شهادت است، رسید.
برخی از دوستان انقلابی از شهادت حاج قاسم، مطالبه انتقام سخت دارند و ملموس بودن و تواز آن را خواهانند؛ مطالبهای که بعد از حمله به کنسولگری ایران در سوریه، و به ویژه پس از شهادت اسماعیل هنیه قوت گرفت و از شب گذشته که احتمال شهادت سیدحسن نصرالله مطرح شد، اوج گرفت.
آیا زمان انتقام سخت فرارسیده یا باید به صبر استراتژیک ادامه داد؟
چیزی که مشخص است، ایران بیکار ننشسته. شهادت مستشاران نظامی ایران در سوریه، در لبنان و در عراق نشان میدهد که ایران در بالاترین سطح در حال کمک به جبهه مقاومت است اما آیا باید شبیه وحشیگری بیسابقه اسراییل، با آن مقابله کرد؟ یا باید وارد حمله مستقیم نظامی شد؟
به نظرم همانقدر که دشمنشناسی مهم است، امامشناسی هم اهمیت دارد. باید سراسر وجود انسان علیه دشمن خدا تجهیز شود اما دستور از امام گرفته میشود. پیامبر فرموده بودند: «حسن و حسین امامند، چه بنشینند و چه قیام کنند.»
مراقب باشیم که خشممان نسبت به دشمن، ما را وارد جرگه عدم تبعیت از امام نکند که «حکم آنچه تو فرمایی...» وظیفه ما بالا بردن ایمان، تخصص و ظرفیت خودمان برای استفاده جبهه مستضعفین علیه جنایتکاران عالم است تا دست امام برای اقداماتی که تصمیم میگیرند، باز باشد.
- اینکه جمهوری اسلامی کاستیهایی دارد، دچار بیکفایتیهایی در برخی از زمینهها هست، بعضا ریاکاران سمتهای مهم و غیرمهم را به خود اختصاص دادهاند، قابل انکار نیست و یکی از دلایل شرایط امروز است. فاصله قدرت بین مسئولین و مردم بخصوص در ۱۰ سال گذشته زیاد شده است؛ رسانههای وابسته به جمهوری اسلامی به دلایل مختلف نتوانستهاند اعتماد بخش قابل توجهی از مردم را جلب کنند؛ شرایط تحریم، اوضاع اقتصادی را خراب کرده است و منفعتطلبان با سودجویی توانستهاند تخلفهای گستردهای بکنند و دستگاه قضایی ما به دلیل عدم چابکی یا دلایل دیگر نتوانسته است به سرعت و با قدرت مقابله کند و از حجم نارضایتی مردم نسبت به بیعدالتی بکاهد.
اینکه دشمن سرمایهدار و پرقدرتی مقابل ماست و از این فاصله، نهایت بهره را میبرد هم قابل انکار نیست. اما...
- من متخصص صنعت، اقتصاد، سیاست و قضا نیستم. من مدیریت رسانه خواندهام و سالها در عرصه فرهنگ و رسانه فعالیت کردهام؛ شاید به همین دلیل این حوادث را از زاویه رسانه میبینم و شاید هم واقعا جنگ اصلی رسانهای باشد. پس از این زاویه سخن میرانم؛ هر چند هر چقدر بخواهیم در این باره، از زاویه خاصی هم بگوییم و بنویسیم حتما دچار «کاهشگرایی» میشویم و بسیاری از دلایل دیگر جا میماند.
- وقتی میتوان با یک اتفاق مانند فوت مهسا امینی، چنین جرقهای ایجاد کرد که بخش قابل توجهی از مردم، سالها از محتوای سطحی استفاده کرده باشند. مردمی که واکنشهای هیجانی، احساسی و در لحظه را به فکرورزی، بررسی و صبوری ترجیح میدهند و به این فکر نمیکنند که بعدش چه میشود.
سالها دشمنان حقیقت در همه جای دنیا تلاش کردهاند که مصرف رسانهای مردم را به سمت محتوای سطحی ببرند. چرا؟ چون وقتی محتوای سطحی مصرف میشود، مردم به جای فکرورزی، هیجانی میشوند و در لحظه، تصمیمات سطحی میگیرند. آنوقت صاحبان قدرت با رسانههای مؤثری که دارند، خودشان به جای مردم در لحظه حساس تصمیم میگیرند و افکار عمومی را آماده تصمیمات خودشان میکنند.
سواد رسانهای در ایران طبق آخرین آمار سیزده درصد است. این یعنی محتوای سطحی روی ما اثر بیشتری میگذارد. از خودتان بپرسید: در یک سال گذشته روزی چند دقیقه در اینستاگرام بودید و روزی چند دقیقه کتاب یا مقاله میخواندید یا فیلم میدیدید؟ در اینستاگرام برای چه چیزی بیشتر وقت میگذاشتید؟ برای پیگیری خبرهای زرد فلان سلبریتی، دیدن ویدئوی کوتاه طنز، فلان خبر بدون تحلیل عمیق، مد و لباس و دکوراسیون؟ یا برای اینکه یاد بگیریم چطور انسان بهتری شویم و چطور زندگی بهتری داشته باشیم و چطور ارتباط بهتری با بقیه برقرار کنیم و ...
جمهوری اسلامی که منشأ آن یک انقلاب فرهنگی بود، برای ترویج محتوای عمیق کار جدی نکرد و شاید به دلیل اینکه میخواست حجم نارضایتی اقتصادی را کاهش دهد، سرگرمیهای سطحی را در رسانهها ترویج کرد؛ اندیشمندان و عالمان جامعه توجهی به این حوزه نکردند؛ مردم هم خودشان سرگرم بودند. اما دشمن بیدار بود و خواسته خود را پیگیری میکرد و کار میکرد تا اینکه این روزها با لگد دشمن بیدار شدهایم.
اینکه عملکرد جمهوری اسلامی در بعضی از حوزهها متناسب با انتظار ما از آن نبوده است، دلیلی برای اینکه جمهوری اسلامی خوب نیست یا ضرورت ندارد یا نباید حفظش کرد، نیست. اتفاقا مردم ایران به انقلاب خود باور دارند و اختلاف بر سر آن است که شعارهای اصلی و اصیل انقلاب درست پاسداری نشده است. البته این کاستیها نباید بزرگنمایی شود و پیشرفتهایی که جمهوری اسلامی در این چند دهه ایجاد کرده، قابل انکار نیست.
- از بحث دور نشوم و یک مثال رسانهای بزنم:
اینکه رسانههای مختلف خارجی میگویند در بیانیه داعش برای قبول مسئولیت فاجعه تروریستی شاهچراغ، سیام ربیعالاول است و اصلا روز سیام نداشتیم پس کار جمهوری اسلامی است که دستپاچه آن را منتشر کرده، ناشی از همین عدم سواد رسانهای است. من بحث تقویمی ندارم که ماه قمری چطور است و ماه دیده شده یا نشده، من سخن رسانهای دارم. آیا دشمن نمیتواند همین نکته را به عمد در بیانیه گذاشته باشد و پس از آن با رسانههای قدرتمند خود به آتش آن بدمد تا اختلاف بین مردم را بیشتر کند و به ریش ما بخندد؟ در مورد سایر دلایل هم همین سوال مطرح است. گویا به سبک فیلمهای دفاع مقدسیمان هنوز دشمن را یک سری آدم احمق هوسباز مست تصور میکنیم؛ اصلا اینطور نیست. دشمن باهوشی داریم که به پیشرفتهترین ابزارها و پیشرفتهترین نظریههای علوم انسانی مجهز است و برای کلمه به کلمهای که در رسانههای قدرتمند و مؤثرش بیان میکند، قصد و عمد دارد.
- ما باید چه کنیم؟
حتما جمهوری اسلامی باید تلاش کند تا سرمایه اجتماعی خود را از طریق مدارا، گفتگو، کاهش فاصله قدرت، خدمترسانی در همه حوزهها افزایش دهد. رسانهها باید تلاش کنند، اعتماد بخشی از مردم را به خود برگردانند. اما ما مردم هم وظیفهای داریم. ما نظام ۲۵۰۰ ساله شاهنشاهی را از بین نبردیم که باز هم به سبک حکمرانی دیکتاتوری، همه انتظارمان از دولت و حکومت باشد. ما مردم قدرت داریم و میتوانیم خودمان باری از دوش کشور عزیزمان ایران برداریم.
معتقدم همیشه هر چیزی که بین مردم تفرقه و جدایی بیاندازد، به نفع ایران نیست. مردم عموما طرفدار عدالت هستند و آزادی اما تشخیص و مصداق آنها با هم متفاوت است؛ برای حل این اختلافنظرها اگر راهی جز گفتگو با هم پیدا کنیم، همه ضرر کردهایم. دوستیهایمان را گسترش دهیم و در گفتگوهایمان به جای تمسخر، فحاشی، جدل، برچسبزدن و امثالهم، دنبال پیدا کردن حقیقت باشیم. سعی کنیم هر خبر و تحلیلی و پیامی که میبینیم یا میشنویم را زود باور نکنیم، کمی فکر کنیم، با افراد مورد اطمینانمان مطرح کنیم و بعد در مورد آن قضاوت کنیم یا به دیگران منتقل کنیم. تلاش کنیم ساعت مطالعهمان را بالا ببریم و بدانیم در کدام کشور با چه شرایط تاریخی و جغرافیایی در حال زندگی هستیم و غرب و شرق هر کدام چه چیزی از جان ما میخواهند و چرا و چقدر؟
ما باید اول از همه خودمان به خودمان کمک کنیم و بعد چشمانتظار دیگران باشیم.
چند روزی میشود که بیبیسی و سایر رسانههای جهتدار نظام سلطه، عملیاتیتر وارد انتخابات ایران شدهاند و به دستورالعمل اینکه به چه کسی رأی ندهید رسیدهاند. اتفاقی که شاید اگر توسط صدای آمریکا (VOA) انجام میشد، عجیب نبود اما از بیبیسی چنین انتظاری نمیرفت. اما گویا بیبیسی یا لااقل بیبیسی فارسی دیگر ژست ظاهری بیطرفی را بیش از گذشته کنار گذاشته و شاید به دلیل اهمیت موضوع، حاضر به خرج کردن آبروی خود تا این حد شده است.
کمپین «نه به انگلیس» #no2uk در فضای مجازی این قضیه را دنبال میکند که از سه کاندیدای خاصی که بیبیسی خواسته به آنها رأی ندهیم، حمایت کنیم. رهبر معظم انقلاب چند روز پیش فرمودند:
رادیوی انگلیسی دارد به مردم تهران دستورالعمل میدهد به فلانی رأی بدهید، به فلانی رأی ندهید! معنای این چیست؟ انگلیسیها دلشان تنگ شده برای دخالت کردن در ایران. یک روزی بود که پادشاه کشور وقتی میخواست تصمیم مهمّی بگیرد، سفیر انگلیس را صدا میکرد و از او میپرسید که این کار را بکنم یا نکنم. انگلیسها یک روزی اینجور در امور کشور دخالت میکردند؛ بعد هم آمریکاییها، یک مدّتی هم هر دو؛ امروز این دستها قطع شده است؛ امروز جلوی این دخالتها گرفته شده است به برکت انقلاب، به برکت بیداری مردم؛ دلشان تنگ شده، حالا از راه رادیو به مردم دارند دستور میدهند به فلانی رأی بدهید، به فلانی رأی ندهید. اینکه ما عرض میکنیم در انتخابات، مردم با بصیرت، با آگاهی، با دانایی وارد بشوند، بهخاطر این است؛ بدانند دشمن چه میخواهد؛ وقتی شما دانستی دشمن چه میخواهد، عکس او عمل میکنی؛ معلوم است.
اما یک نکته را نباید غفلت کنیم و آن اینکه رهبری فرمودند ببینید دشمن چه میخواهد و عکس آن عمل کنید، نفرمودند ببینید دشمن چه میگوید. همیشه اینطور نیست که دشمن خواست قلبی خود را بر زبان آورده و حمایت علنی از خواست خود کند. دشمن گاهی اوقات میتواند به قصد فریب یا تفرقهافکنی برخلاف خواست قلبی خود تبلیغات و موضعگیری نماید. در دشمنشناسی حواسمان باشد که اسیر این توهم نشویم که هر وقت دشمن از کسی حمایت کرد، حتما آن فرد با دشمن است یا وقتی کسی را تخریب کرد، حتما آن فرد علیه دشمن است.
همچنین گاهی اوقات دشمن میتواند سکوت پیشه کند. حواسمان جمع باشد آنقدر بصیرت داشته باشیم که همیشه منتظر نباشیم دشمن چه میگوید و خلاف آن عمل کنیم؛ اغلب باید خودمان راه را پیدا کنیم و حتی راه را بسازیم.
* این یادداشت به عنوان سرمقاله شماره 35 روزنامه سرخط منتشر شده است.
پیچ تاریخی در بسیاری از دورهها برای جبهه ایمان وجود داشته است. روزگار حاضر یکی از مهمترین پیچهای تاریخی است که به فرموده امام خمینی (ره) اگر اسلام در این دوره سیلی بخورد، قرنها طول میکشد تا دوباره مسلمانان بیدار شوند. لزوم بصیرت و دشمن شناسی در روزگار ما، انکارنشدنی است و یکی از روشهای دشمن سرگرم کردن جبهه ایمان به موضوعات فرعی و در اولویت چندم است.
امام جامعه به عنوان هادی جامعه به سوی خیر و صلاح در هر دورهای تذکرات لازم به امت را گوشزد کرده است. رهبر معظم انقلاب نیز حدود 3 سال پس از قبول این مسئولیت، برای اولین بار تذکری من باب اصلی-فرعی کردن امور را به امت مسلمان ایران داد. ایشان در هفتم مرداد ماه سال 71 فرمودند: «این [اصلی-فرعی کردن امور] یکى از نقاط آسیبپذیر در زندگى مسلمین، در دورانهاى مختلف است؛ یعنى اینکه، آحاد ملت و راهنمایان آنها و برجستگان دنیاى اسلام، در برههاى از زمان، وظیفه اصلى را اشتباه کنند. ندانند چه چیز اصلى است و باید به آن پرداخت و باید کارهاى دیگر را اگر لازم شد فداى آن کرد؛ و چه چیز فرعى و درجه دوم است و هر حرکت و کارى را به قدر خودِ آن باید اهمیّت داد و برایش تلاش کرد.»
با نگاهی به بیانات ایشان متوجه خواهیم شد که بسامد این واژه در سه سال اخیر و پس از فتنه 88 به مراتب زیادتر از گذشته شده است. این تذکرات بارها درباره سیاست داخلی، بعضا در مورد جهان اسلام و حتی در برخی موارد در مسائل جهانی بیان شده است.
این تذکرات از این باب است که اگر دشمن -چه درونی و چه بیرونی- توانست ما را به موضوعات فرعی سرگرم کند و آن را به مسائل اصلی برایمان تبدیل کند، در واقع ما از مسائل اصلی غفلت کردهایم و آنجاست که به قول امیرالمؤمنین «و انّ اخا الحرب الأرق و من نام لمینم عنه». (اگر در میدان جنگ خوابمان برد، دلیل نمیشود که دشمن هم بخوابد.) دشمن بیدار است و درست همان جایی که مشغول امور فرعی و نه چندان مهم هستیم، به اصلیترین اصول ما هجمه میآورد و ما را غافلگیر میکند.
شناسایی درست موضوعات اصلی از فرعی از وظایف هر مسلمان انقلابی است که در شرایط پیچ تاریخی حساستر از گذشته مطرح است. توجه به سمت و سوی نگاه ولی فقیه و پیروی از مکتب عزیز تشیع، راهی است که برای موفقیت میتوانیم برگزینیم.
* روزنامه را میتوانید از اینجا دریافت نمایید.
این یادداشت برای پایگاه تحلیلی تبیینی برهان نوشته شده است.
در دهه «پیشرفت و عدالت» و در شرایطی که بیداری اسلامی حتی تا قلب اروپا هم پیش رفته است و همگان شرایط آینده را همراه با لبخند به آرمانهای انقلاب اسلامی میدانند، فرمایشات مقام معظم رهبری در سالروز ارتحال امام خمینی (ره) بیدارباش و هشداری جدی به نظر میرسید. ایشان در بخشی از سخنان خود فرمودند: «بله، ما رکورد زدیم، ما پیشرفت کردیم؛ اما اگر دلمان را به آنچه که تاکنون به دست آوردیم، خوش کنیم، شکست خواهیم خورد؛ اگر توقف کنیم، به عقب پرتاب خواهیم شد... در راه پیشرفت، توقف ممنوع است؛ خودشگفتى ممنوع است؛ غفلت ممنوع است؛ اشرافیگرى ممنوع است؛ لذتجوئى ممنوع است.»
بیان این جملات در کنار سخنانی راجع به «عزت» قطعا معنیدار است. معظم له عزت را دلیل نفوذناپذیری در برابر دشمن سیاسی و همچنین دشمن درونی یعنی شیطان دانستند و فرمودند: «کار به جائى میرسد که همچنان که انسان از نفوذ و غلبهى دشمن سیاسى و دشمن اقتصادى محفوظ میماند، از غلبه و نفوذ دشمن بزرگ و اصلى، یعنى شیطان هم محفوظ باقى میماند.»
در واقع میتوان با این استفاده از این دو موضوع بگوییم که در صورت وجود عزت، هم بر دشمن بیرونی و هم بر دشمن درونی غلبه خواهیم کرد و راه پیشرفت ادامه مییابد. اما سوال این است که این دشمن درونی و بیرونی دقیقا چیست، چگونه اثرگذاری میکند و چه راهی برای مقابله با آن وجود دارد؟ قصد ما این است که با شناخت دشمن درونی و دشمن بیرونی راه پیشرفت هموارتر و بدون توقف ادامه یابد. به همین دلیل نگاهی داریم به سخنان رهبر معظم انقلاب در رابطه با «دشمن درونی و دشمن بیرونی».