کوچکترین قدم مثبتی که برمیداریم، فراموش میکنیم هزاران عیب و کاستی و بیهمتی خودمان را. فکر میکنیم دیگر خیلی شاهکار کردهایم و دین خود را ادا کردهایم. خودپسندی و بدبینی نسبت به سایرین سراغمان میآید و فکر میکنیم سرمان به آسمان رسیده است. اینطور مواقع گاهی اوقات لطف خدا در قالب یک «گناه» به مؤمن ارزانی میشود؛ گناهی که ممکن است مفسده باشد اما به مؤمن تذکری میدهد تا از سرچشمه مفاسد دوری کند که در حدیث آمده است «همانا خدا دانست که گناه بهتر است برای مؤمن از عُجب، و اگر نه این بود هیچگاه مؤمن را مبتلا به گناهی نمیکرد.» (+)
اما فقط گناه باعث خرد شدن خودپسندی نمیشود. گاهی رفتاری از یکی از اولیاءالله، شعلهای روشن میکند که طناب خودپسندی را میسوزاند؛ و خداوند اولیای خودش را در میان مردم مخفی کرده است.
فیلمی از یک رزمنده دیدم که به تازگی دستش از مچ قطع شده ولی خوشحال است. خوشحال است که جنگیده است و خوشحال است که با آتش و خون عشقبازی میکند. ای کاش بتوانم از آنها اخلاص بیاموزم و مردانه برای خودسازی قیام کنم (+).
پ.ن ۲: با اینکه خودم را ملزم کردهام از وبلاگ نویسی فاصله نگیرم اما چند وقتی است کمتر توانستم به وبلاگ سایرین سر بزنم. امروز تا قسمتی خواندم و نظر گذاشتم. هنوز ۲۷ ستاره در پنل وبلاگی روشن مانده است که ان شالله به زودی میخوانم.
بچه تهرون اثر علیرضا اشتری توسط نشر فرااندیش در ۷۲ صفحه و در سال ۱۳۸۵ منتشر شد. این کتاب بعد از چاپهای مجدد توسط این انتشارات توسط انتشارات میراث اهل قلم و انتشارات کتاب سبز نیز منتشر شده است و شمارگان آن به بیش از ۱۵۰ هزار نسخه میرسد. موضوع کتاب خاطرات شفاهی رزمندهای به نام کامران فهیم است که در نوجوانی جهت آشنایی با محیطی غیر از خانواده به جبهه میرود و در آنجا با انسانهایی با روحیاتی مختلف آشنا میشود.
شکل داستانی کتاب، استفاده از جملات کوتاه و زبان نوشتار تقریبا محاورهای از نقاط قوت این کتاب محسوب میشود.
جهت آشنایی بیشتر قسمتی از خاطره بچه تهرون را نقل میکنم:
از کارگزینی، معرفینامه گرفته بود و آمده بود گردان. تا آمد توی محوطه، با لهجه غلیظ لاتی گفت ساملیکم. همه نگاهش کردند. من فکر کردم حتما مراجعه کننده است و مثلا گذری آمده یکی از بچهها را ببیند و برود. اما پرسید «اینجا رئیس مئیس کیه؟» گفتم «بفرمایید. چه کار دارید؟» یک نیم نگاهی انداخت به من، اما باورش نشد. غیظ کرد و گفت «مگه نگفتم رئیس مئیس اینجا کیه؟ لابد خودشو کار داریم دیگه.» یکی از بچهها مرا نشانش داد و گفت ایشونه. پوزخند زد و گفت «این جوجه رئیسه؟ برو بابا.» بلند شدم و گفتم «پسر خوب، ادب داشته باش. این چه طور حرف زدنه؟» گفت «ببین خوش ندارم با من اینجوری صحبت کنی. اگه راس راسی رئیس تویی، من معرفی شدم به گروهان شما. بسیجی هم هستم. تا حالام جبهه نبودم. آموزش رفتم و اومدم اینجا. اما همهتون رو حریفم.
نسخه کاغذی این کتاب را میتوانید از اینجا با قیمت ۲ هزار تومان بخرید. نسخه الکترونیک این کتاب به فروش نمیرسد. همچنین میتوانید نظرات کاربران گودریدز را از اینجا بخوانید.
دهها شب است که من و بخش زیادی از مردم ایران مشغول تماشای سریال کیمیا هستیم. سریالی که با همه خوبیهایش، کاستیهایی نیز دارد.
یکی از این کاستیها این است که در این سریال، دفاع از وطن خیلی پررنگتر از دفاع از اسلام مطرح میشود. این مفهوم حتی در چند قسمت گذشته به صورت دیالوگ مستقیم درآمد و در قسمتی که شب گذشته پخش شد به اوج خود رسید. نمیتوان قضاوت کرد که چند درصد از رزمندگان دفاع مقدس به دلیل دفاع از وطن و چند درصد به دلیل دفاع از اعتقادات یا هر دلیل دیگری به جنگ رفتند -که البته دفاع از وطن هم مقدس است- اما به هر حال پررنگ کردن دفاع از وطن بدون مطرح کردن حرفی از اسلام یکی از کاستیها است. البته که خیلی اهل زدن حرف سلبی نیستم و به جد معتقدم اگر کسی این نظر را دارد، خودش زحمت بکشد و چنین فیلمی بسازد؛ اما سخن اصلی اینجاست که بعد از 27 سال از جنگ تحمیلی اتفاق بزرگی در حال رخ دادن است و آن هم شهدای مدافع حرم هستند.
به نظرتان اگر چند سال دیگر کسی از شهدای مدافع حرم فیلم بسازد میتواند در اعتقاد راسخ اینان به اسلام چیزی را مخلوط نماید؟ جوانانی که دیده شده است با وجود فرزند خردسال از کشور خود به سوی جهاد فی سبیل الله هجرت کردهاند... که سید شهیدان اهل قلم گفت:
این جوانان نسل تازهای هستند که در کره زمین ظهور کرده است و وظیفه دگرگون کردن عالم را پروردگار متعال بر گرده اینان گذاشته است. عصر بعثت دوباره انسان آغاز شده است و اینان پیامآوران این عصرند و پیام آنان همان کلامی است که با روح الامین بر قلب مبارک رسول الله تجلی یافته و از آنجا بر زبان مبارکش جاری شده است. چگونه است که پروردگار در طول همه این اعصار، اینان را برای امانتداری خویش برگزیده است؟
* این یادداشت به عنوان سرمقاله شماره 10 هفته نامه سرخط منتشر شده است.
روایت از دفاع مقدس و بازگو کردن خاطرات فرماندهان و رزمندگان و البته پشتیبانان آنان در خانهها همواره یکی از تکالیف و دغدغههای علاقهمندان به ایران اسلامی بوده است. سالروز آزادسازی خرمشهر به عنوان یکی از روزهای اصلی جنگ 8 ساله، بهانه خوبی است تا روایتهای مختلفی از آن روزهای تلخ و شیرین ببینیم و بشنویم و بخوانیم.
سخن اینجا است که رسانهها برای زنده نگه داشتن و درس گرفتن از 8 سال تاریخ یک ملت عظیم باید چه کنند و در ازای آن چه دستاوردهایی شامل ما میشود؟
ایجاد یک حرکت عظیم، الهام بخش و برانگیزاننده در زمینه ادبیات مقاومت و انقلاب اسلامی و همچنین جلوگیری از به ثمر نشستن خواست برخی جریانهای معاند انقلاب اسلامی در جهت انزوای مفاهیم و حقایق انقلاب اسلامی، دو ویژگی مهم و شاخص فعالیتهای این حوزه است. در قبال این عمل نیز کشور از ادبیات وارداتی بینیاز میشود.
نسل سوم و چهارم انقلاب که روزهای دفاع را ندیده است، به دنبال محصولات فرهنگی - رسانهای جذاب در قالبهای مختلف کتاب، فیلم، مستند، پویانمایی و حتی بازی رایانهای است. باید بتوان حرکتی درخور دفاع مقدس برای زنده نگه داشتن درسها و عبرتهای آن رقم زد و تجربیات دفاع مقدس را به دور از قالبهای کلیشهای و تشریفاتی در متن زندگی مردم وارد کرد، همچنان که حضور آن در زندگی بسیاری از مردم ملموس است. مردمی که به دنبال همان فرهنگ دفاع مقدس، گفتمان «مقاومت» در برابر دشمنان زیادهخواه را پیشه خود کردهاند و با اعتماد به وعده الهی به سربلندی از آزمایش تاریخی امیدوارند و میدانند که تنها راه پیشرفت، مقاومت است؛ همانگونه که مقاومت در 8 سال دفاع از میهن پرافتخارمان نتیجهبخش بود و کشور با تقدیم فرزندان خود اثبات کرد که زیر بار ظلم نخواهد رفت. چه بسا که اگر در آن زمان نیز گفتمان سازش انتخاب میشد، نه تنها کشور عزت خود را از دست میداد، بلکه اثری از پیشرفتهای ایران اسلامی دیده نمیشد. ملت ایران مطمئن است که بیگانه راضی به پیشرفت آنان نیست.
لازم به ذکر است که با توجه به شدت گرفتن بیداری اسلامی در این دوره زمانی، لازم است آثار فاخر دفاع مقدس ما در قالبهای گوناگون فیلم و کتاب و مستند به زبانهای خارجی ترجمه شود تا سایر ملل نیز از تجربیات ملت ایران بهره برند تا ترویج گفتمان «مقاومت» کمکی باشد به برچیده شدن ظلم در جهان.
از هفته دفاع مقدس چه بنویسم که قلمم قاصر است و اطلاعاتم محدود. پس به این بسنده میکنم که یاد شهدا و تمام کسانی که در دفاع از انقلاب اسلامی متقبل زحمت شدند را زنده نگهدارم و خدا را شاکر باشم که جزء کسانی نیستم که در آن فضا زیستند و نفس کشیدند و سالهای بعد، ذره به ذره آنقدر تغییر کردند تا پس از 20 سال دور شدن از آن فضا، تبدیل به انسان دیگری شدند. این لینک هم بخوانید: حرفای خوب یا بد