چهار سال پیش یادداشتی تحت عنوان «مارپیچ سکوت حزب اللهی!» نوشتم و به این پرداختم که برخی از افراد حزب اللهی با تصور اینکه در جامعه اقلیت هستند، حرف خود را نمیزنند یا به صورت شفاف نمیزنند. بعد از چهار سال و تغییر شرایط محیطی و تجارب جدید باید نکاتی را به آن بیفزایم که تلویحا در همان یادداشت قبلی هم وجود داشت.
- گاهی اوقات افرادی هستند که میپندارند حزباللهی هستند و حتی جزو رهبران فکری و عملیاتی حزباللهیها هستند اما این فقط پندار آنان است و نه واقعیت. آنان شاید زمانی ویژگیهای یک حزباللهی را داشتند، شاید دلشان میخواهد حزب اللهی باشند اما در واقع در حال حاضر اینگونه نیست. یکی از ویژگیهای اصلی حزباللهی این است که به اسلام سیاسی اعتقاد دارد و چنین فردی باید بتواند با تکیه بر مطالعات و اطلاعات تاریخی، تحلیل هوشمندانهای از شرایط حال داشته باشد و بتواند با آیندهنگری تصمیم مناسب بگیرد. متأسفانه در چند سال اخیر شاهد هستیم که اکثر تحلیلهای این افراد ناقص و اشتباه است. یادمان هست که تا دقایقی قبل از ثبت نام هاشمی رفسنجانی در وزارت کشور در سال 92 این افراد برآوردشان این بود که هاشمی کاندیدا نمیشود و امثال ما که از ماهها قبل تحلیل میکردیم هاشمی کاندید میشود را با برچسب جریان انحرافی و احمدینژادی مورد عتاب قرار میدادند و میگفتند شما خواهان ایجاد فضای دوقطبی احمدینژاد-هاشمی در جامعه هستید. بماند که اگر این دو قطبی ایجاد نشد، چه کاری انجام شد که پیروزی از آنِ گفتمان حزب اللهیها باشد نه دیگران؟ رقیب، این دوقطبی را ساخت و انتخابات را برد و ما هم در پازل آنها یا بازی کردیم و یا سکوت کردیم. و البته بماند که برآورد این افراد ردصلاحیت هاشمی رفسنجانی در انتخابات خبرگان 94 هم بود!
- یکی از ویژگیهای این افراد دسترسی به «اخبار مگو» و «گفتن» آن است. آنان با این روش برای خود مخاطبانی پیدا میکنند و خبرهایی که اغلب اشتباه است را مبنای تحلیل قرار میدهند. تحلیل خود را نسبت به سایر افراد ارجح میدانند و هرگونه نقدِ تحلیل از سوی دیگران را برنمیتابند؛ زیرا به هر حال -به زعم خود- دسترسی به اخبار پنهان دلیل برتری تحلیل آنان است.
- این افراد معمولا صفاتی را به رقبای خود نسبت میدهند که خود حائز برخی از آن صفات هستند. به طور مثال میگویند فلان شخص خود را صاحب انقلاب میداند، در حالی که خودشان هم چنین حسی راجع به انقلاب دارند و غیرهمفکران خود را انقلابی نمیدانند. یا میگویند فلان گروه فقط خود را «انقلابی خالص» میداند و حاضر به وحدت با سایرین نیست، در حالی که در درون خودشان نیز فقط خود را «انقلابی خالص» میدانند.
- این افراد فکر میکنند دانستن نظر رهبری و شعار دادن مبنی بر عمل به آن کفایت میکند. در واقع ترویج منویات رهبری را فقط بازگویی آن میدانند و در خوشبینانهترین صورت ممکن، سیاستگذاری بر مبنای آن در برخی موارد؛ چیزی که مهم نیست یا لااقل دیده نمیشود عمل به منویات رهبری توسط خود این افراد است. به طور مثال این افراد میدانند که یکی از اصلیترین خواستههای رهبری حمایت از دولتهای مختلف است؛ ایشان با نقد موافقند ولی با تخریب هرگز. ولی این افراد اتهاماتی که همه را به خنده وامیدارد را آنچنان با اعتماد به نفس تکرار میکنند و جنگ روانی راه میاندازند تا همگان باور کنند و حتی متأسفانه خودشان هم باور کنند. تخریب دو دولت کاملا متفاوت از نظر سیاست و رویکرد در چهار سال گذشته نمایانگر این رفتار است.
- تخریب دولت سابق از سوی این تفکر و تخریب دولت فعلی در ادامه، شائبه نگرانی بابت منافع شخصی را پررنگ میکند. به هر حال نمیتوان همیشه تخریب کرد و از همه ناراضی بود و هیچوقت خود را به رأی مردم نگذاشت یا حداقل اینکه نتوان رأی مردم را جلب کرد. یادمان هست در انتخابات مجلس نهم میگفتند یک مقام دولتی نفری 700 میلیون تومان برای تبلیغات کاندیداهای جریان انحرافی در نظر گرفته است تا کرسیهای مجلس را تسخیر کند. جملاتی که با تمسخر همان مقام دولتی با این جمله مواجه شد که «حاضر و آمادهاش ارزانتر است!» حال هم که دولت فعلی از نظر این افراد جاسوس است و غربی و سازشکار! اساسا این افراد هیچوقت به این سؤال پاسخ نمیدهند که اگر همه مسئولین نظام که توسط مردم انتخاب میشوند اینگونه هستند، سازوکار نظارتی که اجازه پیشرفت فرد تا شخص دوم کشور را میدهد چه کار میکند؟
- البته مهمتر اینکه این افراد هیچوقت پاسخ ندادهاند که خود چه کار کردهاند؟!
- به طور مثال هیچکس تا به حال نگفته اساسا این افراد در عمل به منویات رهبری دقیقا چه کاری جز این انجام دادهاند که انحرافات بقیه از منویات رهبری را کشف کردهاند؟! مثلا توضیح داده نشده چرا رهبری به فرموده خودشان صد بار گفتهاند کرسیهای آزاداندیشی راه بیفتد ولی اتفاقی نیفتاده است و این افراد هم قدمی برنداشتهاند! آیا بسنده کردن به اقدامات سلبی و محدود کردن اقدامات ایجابی به ظاهرسازی و همایش و کارهای سطحی، ترویج گفتمان رهبری است؟!
به نظر میرسد افرادی که میخواهند حزب اللهی باشند و یا هستند، وظیفه دارند همانطور که اعتقادات خود را مقابل جریان رقیب و جریان دشمن به منصه ظهور -در قول و فعل- میرسانند، اعتقادات خود را در مقابل این افراد نیز بازگو نمایند تا مارپیچ سکوت حزب اللهی این بار در درون شکل نگیرد و هم اینگونه افراد -که اغلب از روی غفلت یا تملق اطرافیان یا سیستمهای معیوب دچار این درد بعضا ناخودآگاه هستند- آگاه شوند و هم مکتب امام در خط اصیل خود قویتر از گذشته عطرپراکنی کند.
نکته آخر اینکه باید مراقب باشیم خودمان دچار ریا، عُجب و کبر نشویم که آفت همینجاست. آفت دقیقا این است که ما هم بپنداریم فقط خودمان انقلابی هستیم ولاغیر. آفت همینجاست که وقتی چند ماه از تحلیلمان گذشت و تحلیل ما درست بود و تحلیل بقیه غلط، بگوییم «دیدید گفتیم؟!». آفت همینجاست که اگر ما هم به مسئولیتی برسیم شبیه آنان شویم. آفت همینجاست که ما هم خودمان را برتر بدانیم و تحلیل و آیندهنگری خودمان را ارجح بدانیم. آفت همینجاست که ...
-
* این یادداشت به عنوان سرمقاله شماره 569 روزنامه سرخط منتشر شده است.
حکومتهای مختلف در دنیا غالبا به سه شکل اداره میشوند:
1. حکومتهای استبدادی که به وسیله زور اداره میشوند که شکلهای گوناگونی از قبیل سلطنتی، شبه سلطنتی، کمونیستی و ... دارند. اینگونه حکومتها نسبت به دو نوع دیگر، معمولا دوران عمر کوتاهی دارند و مردم در آن اغلب ناراضی هستند.
2. حکومتهای تزویر و تبلیغات که در آن خبری از فشار و اختناق نیست و مردم به ظاهر آزادی عمل دارند اما دستگاههای عظیم تبلیغاتی این حکومتها، قدرت تفکر را از مردم میگیرند. انواع تزویر و برنامههای تبلیغات سیاسی دروغین ذهن مردم را مدیریت میکنند و حتی گاهی با انتشار برنامههای سرگرم کننده، فکر مردم را از پرداختن به مسائل اساسی کشور بازمیدارند. آنها تا وقتی دموکرات هستند که بتوانند با تزویر، مردم را فریب دهند و هر زمان که حصار تزویر آنها میشکند، فورا درفش و فشار و روشهای سخت آنان ظهور میکند. این نوع حکومتها در تمدن غرب به وفور یافت میشوند.
3. حکومت نوع دیگر، حکومتی است که با محبت و عطوفت مردم و بر اساس اعتماد متقابل مردم و حکومت اداره میشود. در این نوع حکومتها، بزرگترین بحرانهای کشور نیز با همکاری متقابل سپری میشود که نمونه واضح آن را در 8 سال جنگ تحمیلی دیدیم.
بدیهی است وقتی ملتی با جان و دل برای سربلندی کشورش تلاش میکند، بدون اینکه فکر منفعت و سود شخصی خود باشد، از دولت خود هم انتظار دارد که به دور از اشرافیت و تجمل و در نظر گرفتن نفع شخصی و حزبی و سیاسی، برای کشور کار کند و زحمت بکشد و کشور با چنین دولت و ملتی است که میتواند بحرانهای مختلف را از پیش رو بردارد. وقتی همه همدل و همزبان با یکدیگر باشند، مشکلات سپری میشود و نیازی به دشمن وجود ندارد. سرمایه نظام اسلامی پشتیبانی مردم است و اگر این سرمایه از میان رود، مشکلات قابل حل نخواهد بود. رهبر معظم انقلاب در این باره فرمودهاند:
«اگر استکبار جهانی و شیاطین عالم احساس کنند که جمهوری اسلامی ضعیف است، فشار را زیاد خواهند کرد. ما بحمداللَّه قوی هستیم و از ثبات لازم برخورداریم. سرمایهای که جمهوری اسلامی ایران دارد - اعتماد مردم و پشتیبانی آنها از نظام - گمان نمیکنم هیچ دولتی آن را داشته باشد. این نعمت را باید مسئولان وآحاد مردم حفظ کنند. در کشور ما، دولت و ملتی وجود ندارد؛ همه سربازان انقلاب هستند و باید هم باشند. همه باید روح سربازی برای انقلاب را حفظ کنند.» (1368/3/26)
این سیره غیرقابل تحریف امام (ره) است که رهبر معظم انقلاب نیز در این باره بیان داشتند:
«مکرر امام ذکر کردند که این مردم ولینعمت ما هستند؛ مواردی خود را خادم ملت معرفی کرد؛ میگفت: اگر به من خادم ملت بگویند بهتر از این است که رهبر بگویند؛ این حرف خیلی بزرگی است، نشاندهنده جایگاه برجسته مردم و افکار مردم و آرای مردم و حضور مردم در نظر امام است؛ مردم هم پاسخ مناسب دادند؛ در صحنه حضور پیدا کردند؛ آنجایی که انگشت اشاره او بود، مردم با جانودل در آنجا حاضر شدند. این متقابل بود؛ امام به مردم اعتماد داشت، مردم به امام اعتماد داشتند؛ امام مردم را دوست داشت، مردم امام را دوست داشتند؛ این رابطه متقابل، یک امر طبیعی است.» (1394/3/14)
به همین دلیل است که ایشان در مورد مباحث روز کشور نیز اشاره کردند: ««ما حرفمان با مردم بر مبنای اعتماد متقابل است؛ مردم به این حقیر ضعیف اعتماد کردند، بنده هم به تک تک این ملت اعتماد دارم؛ به این حرکت عمومی اعتماد دارم؛ معتقدم «یَدُ اللهِ مَعَ الجَماعَة». اعتقاد دارم دست خدا است که دارد کار میکند.» (1394/1/20)
* این یادداشت به عنوان سرمقاله شماره 31 هفته نامه سرخط منتشر شده است.
پس از انتخابات 24 خرداد امسال و روی کار آمدن «دولت تدبیر و امید»، مردمی که حماسه سیاسی را آفریده بودند، منتظر اقدامات دولت برای عملی شدن وعدههایش بودند؛ اقداماتی که دولت به تنهایی موظف است آنها را انجام دهد و یا اقداماتی که باید در کنار سایر قوا و نهادها و حتی با کمک عموم مردم انجام دهد و وعدههایی که از 100 روزه شروع میشود تا وعدههای زیرساختی.
مشکلات اقتصادی مردم در سال گذشته و سال جاری، امر پنهانی نبود. تقریبا هم افکار عمومی، هم دولت وقت و هم جریانهای مختلف سیاسی متفقالقول بر وجود این مشکلات بودند اما هر کدام دلیلی برای این مشکلات بیان میکردند؛ از بیتدبیری و سوءمدیریت دولت دهم –که اتفاقا بیشترین طرفدار را در میان سایر نظریهها داشت- تا تحریم و کارشکنی.
به هر حال باید دلیل درست شناسایی شود تا بتوان چارهای جست. نامزد پیروز انتخابات ریاست جمهوری و البته سیاسیون همفکر او، اغلب مشکلات را ناشی از بیتدبیری و سوءمدیریت دولت دهم میدانستند و تحریم ناجوانمردانه غرب را نیز ناشی از بیتدبیری در سیاست خارجی بیان میکردند. در همین راستا احتمالا برنامهریزیهایی انجام شده و البته اجرا خواهد شد.
مجال سخن در اینجا باعث میشود که نتوان از زوایای مختلف به این مهم پرداخت و طبیعی است که یک زاویه خاص در این نوشتار مدنظر است. دکتر روحانی اعلام کردهاند که «یک پیام مهم 24 خرداد، تجدیدنظر در سیاست خارجی بود، البته نه به معنای تغییر در اصول و مبانی، بلکه تغییر در شیوه عملکرد.» (26/5/1392) سخن این است که میان «مبانی» و «عملکرد» یک نکته مهم دیگر وجود دارد و آن «رویکرد» است. دولت تدبیر و امید باید مشخص کند که آیا رویکرد این دولت «نگاه به خارج» است یا به «نگاه به چشمه جوشان داخل»؟ هر چند که برخی جملات رئیس جمهور مانند «من کلید حل مشکلاتمان را در این مقطع در دست سیاست خارجی میدانم.» (26/5/1392) تلویحا نگاه به خارج را به عنوان رویکرد تقویت میکنند اما از آنجا که نگارنده قصد ندارد به قول رئیس جمهور در نقد، «سخنان نیشدار» مطرح کند، از قضاوت عجولانه میپرهیزد.
نکته اینجا است که در صورتی که نگاه به خارج برای حل مشکلات باشد، دوست و دشمن سیاسی خارج از کشور ما به نیاز و احتیاج ما پی میبرد و ممکن است در پی امتیازاتی باشد اما اگر نگاه ما به چشمه جوشان داخلی خودمان باشد، آنوقت است که حتی مشکلات ناشی از تحریم قابل حل است، همانطور که در گذشته نیز مشاهده کردهایم.
رهبر معظم انقلاب نیز بارها فرمودهاند که دشمن وقتی دست از طمعورزی به کشور برمیدارد که کشور به وسیله چشمه جوشان درونی، به «اقتدار علمی» دست پیدا کند و شاید بیسبب نیست که ایشان در اولین دیدار با دولت جدید فرمودند: «اقتصاد و علم، این دو به نظر من چیزهایى است که امروز باید در ردیف اوّل اولویّتهاى ما قرار بگیرد.» (6/6/1392)
* این یادداشت به عنوان سرمقاله شماره 28 هفته نامه سرخط منتشر شده است.
رابطه ایران و آمریکا پس از تسخیر لانه جاسوسی در اوایل انقلاب توسط مردم، یک طرفه از سوی این کشور قطع شد. پس از آن بود که آمریکاییها به دلیل از دست دادن منافعشان در ایران که یکی از قویترین متحدان آن کشور در خاورمیانه بود، احساس خطر کردند. این احساس خطر با ایجاد یک نظام اسلامی که ماهیتا با استکبار در تضاد است، بیشتر هم شد. وقوع انقلاب اسلامی در ایران، منتج به پراکندن عطر خوش آن در دنیا شد و رفته رفته با قوی شدن ساخت درونی نظام و موفقیتهای سیاسی در عرصه داخلی و بین المللی و همچنین موفقیتهای علمی، امید ملتهای تحت ستم دیگر برای آزادی از یوغ استکبار بیشتر و بیشتر شد. بسیاری معتقدند بیداری اسلامی که در سالهای اخیر جدیتر شده است، تا حد زیادی مدیون انقلاب اسلامی ملت ایران است.
ایران اسلامی با وجود دشمنیهای گسترده از حمایت از حمله صدام به ایران گرفته تا تحریمهای همه جانبه و از ترور شخصیتهای سیاسی گرفته تا ترور دانشمندان به سرعت در حال پیشرفت عادلانه است. در این میان البته میتوان تاکتیکها را تغییر داد اما همواره اصول و آرمانها ثابت است. «نرمش قهرمانانه» واژهای است که این روزها بسیار بر سر زبانها افتاده است و هر کسی تبیین و تفسیر خود را از این استراتژی رهبر معظم انقلاب دارد. اما با توجه به صحبتهای ایشان چند مورد مشهود است که همه تبیینها باید با حفظ این چارچوبها ارائه شود:
- تعریف: حرکتهای صحیح و منطقی دیپلماسی با حفظ اصول انقلاب. بنابراین اگه حرکتهای دیپلماتیک مطابق با منطق انقلاب نباشند، دیگر نمیتوان نام «نرمش قهرمانانه» بر آن نهاد.
- بایدها: ایشان نرمش قهرمانانه را جایز میشمرند اما به شرط «تلاش فعال و مبتکرانه دیپلماسی»، «حفظ موضع قوی، معترضانه و تهاجمی»، «فراموش نکردن دشمن و مبارزه» و «شناسایی آماج حمله دشمن». بنابراین مواضع منفعلانه و گاهگاه غیرتهاجمی و حتی دوستانه، نرمش قهرمانانه محسوب نمیشود.
- نبایدها: «تواضع مقابل قدرتهای بین المللی بخصوص آمریکا»، «غفلت از رابطه صمیمانه با سفیران و نخبگان کشورهای اسلامی»، «جدا شدن ما از گروههای اسلامی»، «عبور از خط قرمزها»، «عدم توجه به آرمانها» و «تندیهای بیوجه» از مواردی است که نرمش قهرمانانه را محقق نمیسازد.
- پشتوانه: همانطور که در تعریف «نرمش قهرمانانه» بدان اشاره شد، ایشان در جای دیگری نیز اشاره دارند که «همان چیزی که موجب دشمنیها با ماست، همان چیز موجب پیشرفت دیپلماسی ماست.» لذا میتوان با قوی کردن ساخت درونی نظام، حرکتهای صحیح و منطقی بر اساس اصول انقلاب را محکمتر برداشت و نرمش قهرمانانه را محقق ساخت.
با توجه به چارچوب ذکر شده، نرمش قهرمانانه لزوما به معنی صلح نیست، همچنان که لزوما به معنی مقابله مستقیم هم نیست. نرمش قهرمانانه، رفتارهایی است که باید در عین حفظ چارچوبها از انعطاف قابل توجهی برخوردار باشد که در نهایت منجر به پیروزی منطق انقلاب بر منطق استکبار شود که رهبر معظم انقلاب فرمودند: «چالش اصلی، مقابله با نظام سلطه است.»
میدانم که هم «حسنی» هستی و هم «حسینی»
خودت گفتی هم حسنی هستم و هم حسینی اما خودت هم گفتی شرایط، شرایط رقم زدن عاشورای دیگری است نه صلح امام حسن علیه السلام
تنهایت گذاشتند مدعیان...
تنها که شدی...
از «نرمش قهرمانانه» حرف زدی...
میدانم از کودکی بر واژهها دقت داشتی و داری، میدانم چه زحمتها کشیدی که به یک خطیب بلیغ تبدیل شوی...
از واژه «نرمش قهرمامانه» که دم زدی، یاد کتابی افتادم که راجع به صلح امام حسن علیه السلام ترجمه کرده بودی...
برای رسیدن به خدا نیاز به طی کردن مسیرهای دشواری است...
منتظر باش که خواص افراطی به سبط اکبر پیغمبر خاتم پس از صلح «مذل المؤمنین» گفتند...
با اینکه پیامبر (ص) فرموده بود: حسن و حسین جانشین من هستند، چه قیام کنند و چه بنشینند...
باید چشید ذرهای از درد ناشی از زخمزبانهایی که مولایم حسن علیه السلام شنید...
اما...
ما سرباز توایم
چه صلح کنی و چه قیام...
هر لحظه منتظریم که آنچه تو میخواهی را انجام دهیم حتی اگر یک روز قیام کنی و روز دیگر صلح
ما عبرت گرفتهایم از تاریخ...
میدانیم اگه صلح شود، بخاطر این است که زمان صلح است و قیام نتیجهای جز «از بین رفتن تمامی شیعیان» ندارد و اگر قیام شود، بخاطر این است که زمان قیام است و صلح نتیجهای جز «از بین رفتن تشیع» ندارد.
