* این یادداشت به عنوان سرمقاله شماره 36 روزنامه سرخط منتشر شده است.
حوادث تروریستی اخیر پاکستان که دست کم به شهادت 200 نفر و زخمی شدن 500 نفر منجر شده است، هشداری است که همه به فکر اتحاد جهان اسلام در مقابله با نظام سلطه باشیم. سکوت مدعیان غربگرای حقوق بشر که برای اعدام قاچاقچی و قاتل دل میسوزانند و بسنده کردن عده معدودی از آنان به محکوم کردن این ترورها از سویی و تکرار این حوادث در کشورهای مختلف اسلامی از سویی دیگر، زنگ هشدارباش جدی را به صدا درمیآورد. قطعا محکوم کردن این حوادث تنها کاری نیست که میتوان انجام داد که این کار ابتداییترین وظیفهای است که یک انسان آزاده در جهان دارد.
نظام سلطه به یقین در برنامهریزی، حمایت و اجرای اینگونه کشتارها نقش دارد و رضایتمندی آنان از نوع واکنش آنها قابل برداشت است؛ زیرا با فریب عدهای متحجر و تندرو، توانستهاند با کمترین هزینه و بیشترین سود، میان شیعه و سنی اختلاف بیفکنند، آنان را تضعیف نمایند و وقت و انرژی آنها را صرف مقابله با هم کنند و همچنین از همه مهمتر از ارتفاع موج بلند و سلطهشکن بیداری اسلامی بکاهند. اما از دشمن که انتظاری غیر از دشمنی نداریم، سؤالی که پیش میآید این است که وظیفه ما در این موارد چیست؟
نگارنده معتقد است اقشار مختلف امت اسلامی در این موضوعات وظایف گوناگونی دارند.
1. دولت پاکستان باید با برخورد قاطعانه با تروریستها نشان دهد به عنوان یک دولت برای حفظ امنیت جانی و روانی مردمش انجام وظیفه مینماید. شناسایی منشأ این اتفاقات، معرفی آن به مردم و برخورد با عاملان آن وظیفهای است بر عهده دولت پاکستان تا از احتمال تکرار اینگونه جنایات بکاهد.
2. علما و شخصیتهای دینی پاکستان باید با بسیج کردن ملت پاکستان از هر مذهبی و تقبیح اختلافات میان مسلمانان، آنان را به سوی وحدت رهنمون سازند و و انرژی ملت مسلمان را در مقابل نظام سلطه صرف کنند.
3. سایر مسلمانان از شخصیتهای دینی گرفته تا مسئولین و مردم نیز باید با احیای تواناییها و استعدادهای انسانی مانند فکر، علم و دانش و فرهنگ زمینه مساعدی برای امت اسلامی در همه زمانها فراهم کنند تا همگان بدانند که این مشکلات مصنوعی از سوی نظام سلطه تزریق شده است و مشکل اصلی ظلم و بیعدالتی است که از سوی نظام سلطه به جهان تحمیل میشود. نقش علما در این میان پررنگتر از سایرین است و آنان باید با گفتوگوهای میان مذاهب و حتی ادیان گوناگون، نظراتشان را به سوی حق نزدیکتر نمایند و از اختلافات بکاهند.
چکیده تمامی این راهکارها فقط یک نکته است و آن بیداری ملتها است. اگر همه ملتها بیدار شوند و با تقویت عزت، حاضر به غلبه بر دشمن درونی و دشمن بیرونی باشند، آنوقت نظام سلطهای وجود نخواهد داشت چه برسد به طراحیهای ددمنشانه آنان!
* این یادداشت به عنوان سرمقاله شماره 35 روزنامه سرخط منتشر شده است.
پیچ تاریخی در بسیاری از دورهها برای جبهه ایمان وجود داشته است. روزگار حاضر یکی از مهمترین پیچهای تاریخی است که به فرموده امام خمینی (ره) اگر اسلام در این دوره سیلی بخورد، قرنها طول میکشد تا دوباره مسلمانان بیدار شوند. لزوم بصیرت و دشمن شناسی در روزگار ما، انکارنشدنی است و یکی از روشهای دشمن سرگرم کردن جبهه ایمان به موضوعات فرعی و در اولویت چندم است.
امام جامعه به عنوان هادی جامعه به سوی خیر و صلاح در هر دورهای تذکرات لازم به امت را گوشزد کرده است. رهبر معظم انقلاب نیز حدود 3 سال پس از قبول این مسئولیت، برای اولین بار تذکری من باب اصلی-فرعی کردن امور را به امت مسلمان ایران داد. ایشان در هفتم مرداد ماه سال 71 فرمودند: «این [اصلی-فرعی کردن امور] یکى از نقاط آسیبپذیر در زندگى مسلمین، در دورانهاى مختلف است؛ یعنى اینکه، آحاد ملت و راهنمایان آنها و برجستگان دنیاى اسلام، در برههاى از زمان، وظیفه اصلى را اشتباه کنند. ندانند چه چیز اصلى است و باید به آن پرداخت و باید کارهاى دیگر را اگر لازم شد فداى آن کرد؛ و چه چیز فرعى و درجه دوم است و هر حرکت و کارى را به قدر خودِ آن باید اهمیّت داد و برایش تلاش کرد.»
با نگاهی به بیانات ایشان متوجه خواهیم شد که بسامد این واژه در سه سال اخیر و پس از فتنه 88 به مراتب زیادتر از گذشته شده است. این تذکرات بارها درباره سیاست داخلی، بعضا در مورد جهان اسلام و حتی در برخی موارد در مسائل جهانی بیان شده است.
این تذکرات از این باب است که اگر دشمن -چه درونی و چه بیرونی- توانست ما را به موضوعات فرعی سرگرم کند و آن را به مسائل اصلی برایمان تبدیل کند، در واقع ما از مسائل اصلی غفلت کردهایم و آنجاست که به قول امیرالمؤمنین «و انّ اخا الحرب الأرق و من نام لمینم عنه». (اگر در میدان جنگ خوابمان برد، دلیل نمیشود که دشمن هم بخوابد.) دشمن بیدار است و درست همان جایی که مشغول امور فرعی و نه چندان مهم هستیم، به اصلیترین اصول ما هجمه میآورد و ما را غافلگیر میکند.
شناسایی درست موضوعات اصلی از فرعی از وظایف هر مسلمان انقلابی است که در شرایط پیچ تاریخی حساستر از گذشته مطرح است. توجه به سمت و سوی نگاه ولی فقیه و پیروی از مکتب عزیز تشیع، راهی است که برای موفقیت میتوانیم برگزینیم.
* روزنامه را میتوانید از اینجا دریافت نمایید.
* این یادداشت به عنوان سرمقاله شماره 1 هفته نامه سرخط منتشر شده است.
اسلام به ما آموخته است که انسانها با وجود ناهمگونیهاى نژادى و زبانى و فرهنگى، فطرت همسانى دارند که آنها را به پاکى و عدالت و نیکوکارى و همدردى و همکارى فرا میخواند و همین سرشت همگانى است که اگر از انگیزههاى گمراه کننده به سلامت عبور کند، انسانها را به توحید و معرفت ذات متعالى خداوند رهنمون میگردد.
چند روزی است از درگذشت «هوگو چاوز» میگذرد؛ او که به زعم هر انسان مطلع و منصفی، اولین ویژگی شخصیتیاش «استکبارستیزی» بود. کسی که سالها برای آزادی مردم کشورش از زیر بار استعمار و استکبار مبارزه کرد و پیروزهای فراوانی برای خود و ملتش رقم زد.
قطعا هوگو چاوز الگویی است برای بسیاری از مردم کشورهای مختلف جهان. او الگوی عملی، زنده و اثبات شده درسهای استکبارستیزی برای مردم عصر حاضر بود.
درس اول: استکبارستیزی باعث انزوای ملتها نمیشود
نظام سلطه و در رأس آن دولت آمریکا، همواره میخواهد این طور وانمود کند که اگر کشورها و ملتهای گوناگون دوست آنان نباشند، در جهان منزوی خواهند شد. ملت ونزوئلا در کنار ملت ایران و سایر ملتهای بیدار جهان نشان دادهاند که استکبارستیزی نه تنها موجب انزوا نخواهد شد بلکه میتواند با پراکندن رایحه خوش عدالت، باعث انزوای آمریکا شود. به عنوان نمونه آمریکای جنوبی که زمانی حیات خلوت آمریکا محسوب میشد، تبدیل به یک منطقه هشدار برای آنان شده است.
درس دوم: استکبارستیزی باعث محبوبیت در میان ملتها میشود
برخی محبوبیت را فقط با عملیاتهای روانی و فضاسازی رسانهای میسر میدانند. چند دهه قبل امام خمینی (ره) نشان داد که بدون دسترسی به رسانههای بزرگ دنیا و با استکبارستیزی و مبارزه با ظلم میتوان محبوب میان ملتها شد. هوگو چاوز هم از این قاعده مستثنی نبود. او سالها برای ریشهکن کردن استکبار مبارزه کرد و بدون اینکه دنبال محبوبیت باشد، به محبوبیت دست یافت.
درس سوم: عزت، نتیجه ایستادگی در برابر استکبار
عزت یکی از نتیجههای ایستادگی در برابر استکبار است. ایستادگی و استقامتی که برخی انقلابیون پس از شروع فشارها از جانب نظام سلطه، از آن دست برمیدارند و با مصلحت اندیشی ظاهری و عقلگرایی خارج از مدار معنویت و توکل، به ارتباط با نظام سلطه اقدام میکنند. هوگو چاوز تا پایان عمر هیچگاه به دامان استکبار پناه نبرد و همواره کوشید تا ظلم را از میان بردارد و نویدبخش این کلام نورانی امام راحل عظیم الشأنمان شد که «تا مبارزه هست، ما هستیم». بنابراین تا مبارزه با ظلم و استکبار هست، هوگو چاوز و راه او که همان پیروی از انبیای الهی بوده است، زنده است.
* هفته نامه شماره 1 سرخط را میتوانید از اینجا دریافت نمایید.
* این یادداشت، سرمقاله شماره 11 روزنامه سرخط در روز 16 بهمن 91 است.
در دهه فجر انقلاب اسلامی هستیم. انقلابی که 34 سال از به ثمر رسیدن آن در ایران میگذرد و پس از گذشت چند دهه به دوران جوانی خود رسیده است و سرمنشأ بیداری اسلامی در دیگر کشورهای اسلامی و مایه امید و عزت ملتهای تحت ستم جهان است.
پیشرفتهای ایران اسلامی در زمینههای گوناگون علمی در کنار حفظ استقلال و گفتمان حقطلبانه مواردی بوده است که چشم انداز این انقلاب را درخشان نشان میدهد اما قطعا این راه، راه آسان و بدون دردسری نخواهد بود. غفلت از حیلههای دشمن میتواند باعث خوابآلودگی و کندی این مسیر شود؛ این دشمن هم میتواند درونی و هم بیرونی باشد.
دشمن بیرونی با سازوکارهای پیچیده خود از فشار و تحریم و تهدید و ... گرفته تا اجیر کردن و فریب دادن عوامل خودی و حتی تا بیان سخنانش از زبان خودیهای غافل در حال پیشبرد مقاصد خود است. اما بزرگترین دشمن این مسیر، دشمنی است که در درون خود ماست که عبارت است از خلقیات فاسد، تمایلات نفسانی، راحتگرایی، غفلتگرایی و ... اگر دل به قله نورانی انقلاب اسلامی بستهایم، باید مراقب باشیم که در درون خود دچار هزیمت نشویم که اگر در درون خود شکست نخوریم، از دست دشمن بیرونی کاری ساخته نیست. خوشحالی دشمن در صورت مشاهده اختلافات بین مسئولین و دلبستگان به انقلاب به دلیل فرصت استفاده از همین دشمن درونی است. فرصتی که بعضا برخی از افراد حتی دلسوز به دلیل عدم توجه به همین دشمن درونی، در اختیار دشمن میگذارند و در شرایطی که نیاز به وحدت به عنوان ضروریترین خواسته کشور محسوس است، موجب اختلافافکنی میشود.
بدانیم که با احساس عزت است که انسان از نفوذ و غلبه دشمن سیاسی و اقتصادی و از غلبه دشمن بزرگ و اصلی یعنی شیطان محفوظ میماند و مراقب باشیم که این احساس عزت تبدیل به خودشگفتی، غفلت و لذتجویی نشود که نتیجهای جز توقف و پرتاب شدن به عقب نخواهد داشت.
روزنامه را میتوانید از اینجا دریافت نمایید.
* این یادداشت به عنوان سرمقاله شماره چهارم روزنامه سرخط منتشر شده است.
درک مشکلات مردم از سوی دولتها همواره گامی مثبت برای پیشرفت کشورها و همدلی مردم و مسئولان بوده است. گام مثبتی که با پاسخگویی مسئولین به انتظارات بجای مردم تکمیل میشود. در کشور ما نیز طی چند ماه گذشته به دلایل مختلف، فشار معیشتی بر مردم وارد شده است. علما و مسئولین تقریبا با سرعت خوب، این مشکلات را درک کردند و در صدد رفع آن برآمدند.
در این میان نقش رسانهها به عنوان یکی از ناظران مردم در جامعه، نقش حساسی است که افراط و تفریط در آن میتواند وضعیت عموم مردم را به سمت خرابی پیش برد. رسانهها به عنوان نمایندگان مردم و نه نمایندگان دستهجات سیاسی باید «خواست عدالت و رفع فساد» را به عنوان یکی از اصول اساسی به رسمیت بشناسند و باور کنند که جمهوری اسلامی بدون «گفتمان عدالت» حرفی برای گفتن ندارد؛ اما همزمان باید توجه داشته باشند که این «روح پرسشگر» و «خواست» نباید طوری باشد که کارهای انجام شده زیر سوال رود. در واقع در نقد مسئولین -که بیان نقاط مثبت و ضعف در کنار هم است- باید خانگی عمل کنند و نه بیگانهوار و معترض!
از سوی دیگر نیز مسئولین باید «نقد» را یک فرصت برای روشن کردن ذهن مردم بدانند و با سعه صدر به رفع عیوب خود برآیند. بیان اشتباهات در حضور مردم و عذرخواهی از پیشگاه خداوند، بر خلاف تلقی برخی، از شأن کسی نخواهد کاست که این کار را از بزرگانی همچون امام (ره) و رهبری گرانقدر نیز دیدهایم.
سخنان جناب آقای دکتر حسینی، وزیر محترم اقتصاد در یکی از بخشهای خبری شب گذشته صدا و سیما، که با عذرخواهی از مردم بابت فشارهای اقتصادی وارده، درخواست کمک از همه مردم برای نظارت بیشتر کرد، یکی از اتفاقات خوشایندی است که در صورت تبدیل شدن به یک فرهنگ در میان مسئولین، قطعا همراهی بیشتر مردم را به دنبال خواهد داشت. مردمی که پس از چند ماه مشاهده اختلاف میان برخی از مسئولین، چند روزی است طعم شیرین وحدت مسئولین را میچشند و امید به آیندهای بستهاند که رهبرشان آن را روشن ترسیم کرده است. اختلافاتی که با توجه به فشارهای وارد بر مردم، مایه دلسردی مردم بود و وحدتی که امیدواریم با ادامه جلسات روزهای گذشته بیشتر و بیشتر شود.
روزنامه را میتوانید از اینجا دریافت نمایید.