حدود بیست و پنج سال پیش به خاطر اولهگونار #سولسشر هوادار #منچستر یونایتد شدم. دو سال بعد «ذخیره طلایی» هیجانانگیزترین گل #لیگ_قهرمانان_اروپا را در دقیقه ۹۳ به #بایرن_مونیخ زد و تیمش را #قهرمان کرد. وقتی به عنوان سرمربی #منچستر_یونایتد روزهای فوقالعادهای را تجربه میکرد و توانسته بود فوتبال سرد و بیروح #مورینیو را دوباره تبدیل به فوتبال گرم و هیجانانگیز #فرگوسن کند، به #رامبد_خانلری پیشنهاد کردم کتاب زندگینامه «اوله» را ترجمه کنیم. رامبد طرفدار #لیورپول است ولی قبول کرد، چون «اوله» دوستداشتنیتر از این حرفاست. اما ترجمه این کتاب بخاطر علاقه شخصی من بود؟ خیر. نوع خاص زندگی اولهگونار به درد خیلی از ماها میخورد. به قول خودش یک ترن هوایی فراز و فرودهای زیادی دارد. اینکه در روزهای خوش چگونه باشیم و در روزهای سخت چهکار کنیم، خیلی مهم است. پیشنهاد میکنم این بند از کتاب را با هم بخوانیم تا اگر برای شما هم جذاب شد، کتاب «کارآموز سرخ» را مطالعه کنید:
داستان زندگی اوله، داستان شوق، بدبیاری، اوج گرفتن دوباره و #عزم و اراده است. داستان مردی با ایمان بیپایان که آنقدر #باهوش هست تا بپذیرد بدوبیراهها و انتقادهای شدیدی که نسبت به کمتجربگی و خامیاش میشود، گاه #حقیقت ماجراست. اوله آنقدر باهوش هست که بداند برای هدایت غولی همچون منچستریونایتد که در سطح جهانی طرفدار دارد، گاه ملاحظات لازم و ابتکار عمل فوتبالی مورد نیاز را ندارد. کسی که با وجود این موضوع یا حتی میتوان گفت به همین خاطر، با تمام قلبش شیفته و #عاشق این #ورزش است. او کسی است که زندگی بازیکنان و کارکنان هر باشگاهی را که در آن بهعنوان سرمربی کار کرده، تحتتأثیر قرار داده و حتی غیرفوتبالیها را هم مجذوب خودش کرده است.
اوله بدلیل چند نتیجه ضعیف از منچستر اخراج شد. منچستریونایتد در طی حدود سه سال گذشته که اوله سرمربی آن بود، روز به روز پیشرفت کرد و از رتبه ۷ به ۳ و بعد به ۲ رسید و امسال همه امید قهرمانی داشتند.
واران و سانچو به تیم اضافه شدند و به نظر تیم تقویت خوبی شده بود. روزهای آخر نقل و انتقالات، رونالدو هم خریداری شد و هواداران خوشحال شدند و رویای قهرمانی در سر پروراندند. اما همین رونالدو شد عامل تضعیف برنامه های اوله. منچستر بعد از رونالدو نه مالکیت توپ را حفظ میکرد و نه خبری از بازی زیبا و پاسکاریهای هوشمندانه و سریع بود. انگار همه فقط روی نبوغ رونالدو حساب باز کردند و تیم دیگر تیم نشد.
رونالدو آنقدر گلهای حساس زد و البته محبوب هست که اوله توانایی لازم برای نیمکت نشینی رونالدو را نداشت. یک بازی و فقط یک نیمه رونالدو نیمکت نشین شد؛ هم صدای هواداران در ورزشگاه درآمد و هم صدای خبرنگاران و رسانهها.
اوله در جواب خبرنگاران گفت: رونالدو مانند گذشته جوان نیست و نمیتواند همه بازیها آمادگی داشته باشد و من و رونالدو بیشتر از شما شرایط تیم را میفهمیم. اما این جمله دیگر تکرار نشد و اوله پس از آن به دفاع مطلق از رونالدو پرداخت و همه دقایق رونالدو در زمین بود.
حضور رونالدو در زمین یعنی اینکه پرسینگ از حمله شروع نشود و سبک بازی تیم اوله پس از سه سال تغییر کند و سایر بازیکنان تهاجمی عملکرد گذشته خود را نمایش ندهند و ...
منچستر تیم خرید ستارههای بزرگ نیست. حتی رونالدو زمانی میتواند در منچستر مفید باشد که مانند قبل از ۱۷ سالگی به منچستر بپیوندند و همینجا رشد کند و ...
برنامه پیشرفت اوله قربانی یک خرید بزرگ غلط شد. خرید بزرگی که هم سبک بازی تیم را بهم ریخت، هم توقعات هواداران را بالاتر از حد خودش برد و هم فشار رسانهها را بیشتر کرد.
دیشب و در اولین بازی بدون اوله، منچستر ۲ بر ۰ ویارئال را در لیگ قهرمانان اروپا برد و صعود خودش بعنوان تیم اول گروه به دور بعد را قطعی کرد. مایکل کریک، مربی موقت منچستر، این برد را متعلق به اوله دانست. راستش حقیقت این است که نه تنها این برد، بلکه سایر موفقیتهای آینده منچستر اگر مربی کاربلدی برای آن انتخاب شود، متعلق به اوله و برنامههای بلندمدت و زیرساختی اوست.
سولسشر در طول کمتر از 3 سالی که سرمربی منچستر یونایتد شده است، توانسته یک کار بزرگ انجام دهد و آن برگرداندن یونایتد به فلسفه فرگوسن در فوتبال است. اعتماد به جوانان، بازی زیبا، ریسک برای لذت بیشتر از ورزش، پرورش استعدادهای ناب و... هواداران یونایتد یادشان هست بازیهای کسل کننده یونایتد در زمان مورینیو را. یادشان هست که یونایتد حتی وقتی از ضعیفترین تیمها یک گل جلو یا حتی یک گل عقب بود، تهاجمی بازی نمیکرد. اوله گونار سولسشر هر نتیجهای بگیرد و هر اتفاقی برای او بیفتد، دوباره منچستر را ساخت.
ساعاتی پیش فرگوسن از تمرین تیم دیدن کرد و حمایت خود از سولسشر - بعد از شکست پنج صفر در مقابل لیورپول - را به این شکل نشان داد.
داشتم به این فکر میکردم که چقدر جای چنین آدمهایی در کشور ما خالی است که در مواقع بحرانی بتوانند محور وحدت شوند. چقدر کوته نظرانه با یک اشتباه، انسانها را از هستی ساقط میکنیم و محبوبیت او را از بین میبریم و در واقع سرمایه اجتماعی کشور را میسوزانیم. آیا وقت آن نرسیده که بیخود و بی جهت از انسانها بت نسازیم و بعد با یک اشتباه آن بت را نابود کنیم؟