شب میلادت بود و دلم هوای زیارتت را داشت. آمده بودم کنار حرم یکی از نوادگان تو، تا سلامی عرض کنم. کرونا کماکان هست و در حرم بسته و زائرانت با ماسک و دستکش و فاصله گذاری اجتماعی هر کدام گوشهای نشسته و ایستاده مشغول مناجات با خدای تو و گریه و طلب حاجت بودند.
داشتم به زائران نگاه میکردم و حیاط نورانی ضلع غربی حرم حضرت عبدالعظیم که حتی در تعطیلی هم روشن است و زائر دارد. داشتم به تو میگفتم که:
حتی نوادگان تو صاحب حرم شدند کی میشود برای تو کاری کنم حسن
داشتم به تو میگفتم که چه خوب است که سیدالکریم را داریم و نواده تو در شهر ماست. داشتم...
آقایی بلند صدا زد: برادران نترسید از صدا. با اجازه!
دیدیم با همین ابزارهای معمولی آتش بازی، شروع کرد به نورافشانی... مگر میشود میلاد امامی باشد و محبان او جشن نگیرند؟ ما در کرونا هم برایت جشن میگیریم با همه تدابیر بهداشتی.
اما چرا کنار حرم که نه، کنار قبر تو که نه، پشت در قبرستانی که در آن تنت مدفون است، نه میتوان ایستاد، نه میتوان چراغی روشن کرد و نه میتوان مناجاتی کرد که:
باید که به جای چلچراغ و گنبد بالای بقیع، آفتابی بزنند
میلادت مبارک، امام کریم و شجاع من.
دا اثر سیده اعظم حسینی توسط انتشارات سوره مهر در ۸۱۲ صفحه و در سال ۱۳۸۷ منتشر شد. این کتاب تا مهر سال ۱۳۹۶ به چاپ ۱۵۶ رسید.
دا که به زبان کردی معنی «مادر» میدهد، روایت یک دختر از اوضاع و احوال خانواده و زندگیشان در دهه ۵۰ و ۶۰ شمسی است. دختری که در زمان شروع جنگ ایران و عراق ۱۷ سال بیشتر نداشت. دختری که اصالتا جزو قومیت کرد محسوب میشود اما در بصره عراق بزرگ شد و به زبان عربی مسلط بود و پس از اخراج ایرانیان از عراق در زمان صدام و پیش از انقلاب، به ایران برمیگردند و پس از آن در خرمشهر ساکن میشوند.
پس از حمله عراق به ایران که تمرکز اصلی کتاب هم بر آن است، چگونگی دفاع مردم و نحوه مواجهه مردم با این حمله، چگونگی عملکرد مسئولین دولت وقت و همچنین مقاومت مردم و انقلابیون با جزییات تشریح میشود. سیده زهرا حسینی در ۱۷ سالگی با احساس تکلیف در روزهای نخست جنگ به جنت آباد (قبرستان خرمشهر) میرود و به غسالی و دفن شهدا مشغول میشود و پدر و برادر خود را نیز خویش دفن میکند و سپس به عنوان امدادگر در جنگ مشغول میشود.
سراسر کتاب پر است از این حس که جنگ چقدر تلخ و سخت است و البته اینکه اگر مقابل دشمن مقاومت نکنیم چقدر تلختر و سختتر است.
چگونگی سقوط خرمشهر تقریبا در کتاب تشریح شده است و راوی جزو اولین کسانی بوده است که پس از آزادسازی خرمشهر نیز قدم در این شهر گذاشته است و با شهری تقریبا با خاک یکسان شده مواجه شده است.
رهبر معظم انقلاب در مورد این کتاب نوشتهاند:
کتاب «دا» که حقاً و انصافاً کتاب بسیار خوب و قابل طرح در سطح جهانی است، مربوط به بخش کوچکی از وقایع جنگ تحمیلی است و این نشان میدهد که هشت سال دفاع مقدس دارای ظرفیت تولید هزاران کتاب به منظور انتقال فرهنگ و ارزشهای اسلامی و انقلابی به جامعه و جهان است ... این کتاب در گستره کشور هنوز شناخته نشده است؛ در حالی که چند صد هزار تا حالا چاپ کردید. اگر «دا» شناخته شود، میلیون ها نسخه از این کتاب فروش خواهد رفت و میلیون ها نفر از محتوای این کتاب بهره خواهند برد... شما هزار کتاب «دا» میتوانید تولید کنید. «دا» یک رگه ارزشمند است که در معدن پیدا کردید، این راه را ادامه دهید.
نسخه کاغذی این کتاب را میتوانید از اینجا به قیمت ۳۵ هزار تومان خریداری نمایید. نسخه الکترونیک این کتاب را نیز میتوانید از طاقچه به قیمت ۸ هزار تومان دریافت نمایید. همچنین نظرات کاربران گودریدز راجع به این کتاب را میتوانید از اینجا مطالعه نمایید.
---------------------
پ.ن: این کتاب را همین چند روز پیش به اتمام رساندم و امروز که سالروز آزادسازی خرمشهر است به نظرم آمد تنبلی نکنم و خواندن آن را پیشنهاد کنم.
گاهی اوقات پیش میآید که روزمرگی و دنیازدگی و هر اسم دیگری که بخواهیم برایش بگذاریم برای انسان پیش میآید. انسان انقدر در دغدغههای زندگی روزمره و حل کردن مشکلاتش غرق میشود، که میخواهد دقایقی را هم نزد آشنا راز و نیاز کند.
دیر زمانی است که حرم سیدالکریم را جای مناسبی برای مناجات و دوری از روزمرگیها یافتهام. چند سالی بیشتر و منظمتر و چند سالی کمتر و بیبرنامهتر و گاه در شرایط اضطرار میطلبد مرا پسر امام حسن مجتبی علیه السلام. کرامات این یار امام هادی علیه السلام آنقدر زیاد است که هرگونه دلمشغولی را حل شده مییابی.
شب گذشته از آن شبها بود که طلبید ما را و چه خوش طلبید که بدون اطلاع به جشن تولدش دعوت شدیم.
السلام علیک یا سیدالکریم
-----------
پ.ن: گزارش جشن میلاد حضرت عبدالعظیم الحسنی را از اینجا بخوانید.
شیعیان ایران و علیالخصوص ساکنین تهران علاقه خاصی به سیدالکریم دارند. حضرت عبدالعظیم از نوادگان امام حسن مجتبی (ع) که راجع به زیارت او حدیث معروف «من زار عبدالعظیم بری، کمن زار الحسین (ع) بکربلا» (هر کس عبدالعظیم را در ری زیارت کند، مانند کسی است که حسین (ع) را در کربلا زیارت کرده باشد) روایت شده است. حدیثی که از امام هادی (ع) به عنوان دهمین امام معصوم بشریت نقل گردیده و برای ما حجیت صالح بودن سیدالکریم است.
اما این روزها، جریان کوچکی سعی بر قداستزدایی از امامی را دارند که هر سخن او برای ما حجتی است ماندگار. عده قلیلی در شبکههای اجتماعی اینترنت و شبیه به آن اقدام به توهین و به قول خودشان شوخی با امام هادی (ع) کردهاند.
به عنوان یک شیعه وظیفه خود دانستم که این حرکت دور از شأن انسانی را محکوم نمایم و به عنوان هدیه، سخنی از این امام بزرگوار را نقل کنم:
قال الامام الهادی (ع): العلم وراثة کریمه والادب حلل حسان والفکرة مرآت صافیه
«مستدرک الوسائل، ج ۱۱، ص۱۸۴، ح۴»
امام هادی (ع) فرمود:
«علم و دانش بهترین یادبود برای انتقال به دیگران است، ادب زیباترین نیکیها است و فکر و اندیشه آئینه صاف و تزیین کننده اعمال و برنامهها است.»
در امتداد موج وبلاگی «جانم فدای حضرت هادی(ع)»