اقبال حقیقت عقلیه عین ادبار ، و ادبار آن عین اقبال است، یا به واسطه آن که حرکت دوریه است در قوس صعود و نزول، و در حرکات دوریه مبدا و منتهى یکى است، گرچه این حرکت دوریه معنویه است و یا براى احاطه قیومیه حق است، چنانچه در حدیث وارد است که: بطن ماهى، معراج یونس بود، چنانچه عروج به سماوات، معراج ختمى. پس از اقبال به غیب مطلق، عین ادبار، و ادبار عین اقبال خواهد بود.
شرح حدیث جنود عقل و جهل؛ صفحه 40
نویسنده: امام خمینی (ره)
هر ضیاء و بهائى که از جلوه جمیل ازل در مرآت امکان جلوه نموده و دست تصرف دیو پلید بدان دراز شده و مورد خیانت و جنایت قصور امکانى واقع شده، در معرض کدورت و ظلمت و مشتبک با عدم و قصور واقع گردیده، مگر عالم عقلى، که در حقیقت، به واسطه کمال جلوه اسمائى و جلاء انوار سبحانى، حکم امکان از آن ساقط است، بلکه آن عالم نور محض و کمال خالص مى باشد و دست تصرف غیر و غیریت از ساحت مقدس آن دور است.
و از این بیان معلوم شد که جنود عقل جنود الهیه است، و جنود جهل جنود ابلیسیه. آنچه نقص و قصور است به ابلیس منسوب، و آنچه کمال و تمام است به حق مربوط است، گرچه در نظر توحید تام و برچیده شدن بساط کثرت، اساس محکم کل من عند الله پیش آید.
براى فهم این معنى مثالى یاد کنیم :
نورى که از شمس از روزنه اى در خانه تابیده، نورانیتش از شمس است و محدودیتش از روزنه است به یک نظر، و در نظر دیگر اگر شمس نبود، نه نور روزنه بود و نه محدودیت نور روزنه.
مثال دیگر : مرآتى مقابل شمس قرار مى دهیم که مساحتش یک ذرع است، نورى به مناسبت آن مرآت در دیوار مى افتد، نور از شمس است و محدودیت از مرآت، و در نظرى اگر شمس نبود، پس نور مرآت نبود، پس محدودیت نور مرآت نبود.
شرح حدیث جنود عقل و جهل؛ صفحه 36
نویسنده: امام خمینی (ره)
کتاب احیاء العلوم که تمام فضلاء او را به مدح و ثنا یاد مى کنند و او را بدء و ختم علم اخلاق مى پندارند، به نظر نویسنده در اصلاح اخلاق و قلع ماده فساد و تهذیب باطن کمکى نمى کند، بلکه کثرت ابحاث اختراعیه و زیادى شعب علمیه و غیر علمیه آن و نقلهاى بى فایده راست و دروغ آن انسان را از مقصد اصلى باز مى دارد و از تهذیب و تطهیر اخلاق عقب مى اندازد.
بالجمله، به نظر قاصر، اخلاق علمى و تاریخ و همین طور تفسیر ادبى و علمى و شرح احادیث بدین منوال از مقصد و مقصود دور افتادن و تبعید قریب نمودن است. نویسنده را عقیده آن است که مهم در علم اخلاق و شرح احادیث مربوطه به آن یا تفسیر آیات شریفه راجعه به آن، آن است که نویسنده آن با ابشار و تنذیر و موعظت و نصیحت و تذکر دادن و یادآورى کردن، هر یک از مقاصد خود را در نفوس جایگزین کند. و به عبارت دیگر، کتاب اخلاق، موعظه کتبیه باید باشد و خود معالجه کند دردها و عیبها را، نه آن که راه علاج نشان دهد.
ریشه هاى اخلاق را فهماندن و راه علاج نشان دادن، یک نفر را به مقصد نزدیک نکند و یک قلب ظلمانى را نور ندهد و یک خلق فاسد را اصلاح ننماید. کتاب اخلاق آن است که به مطالعه آن، نفس قاسى نرم، و غیر مهذب مهذب، و ظلمانى نورانى شود، و آن، به آن است که عالم در ضمن راهنمایى، راهبر و در ضمن ارائه علاج، معالج باشد و کتاب، خود، دواى درد باشد نه نسخه دوانما.
طبیب روحانى باید کلامش حکم دوا داشته باشد نه حکم نسخه. و این کتب مذکوره نسخه هستند نه دوا، بلکه اگر جرات بود مىگفتم: نسخه بودن بعضى از آنها نیز مشکوک است، ولى از این وادى صرف نظر کردن اولى است.
شرح حدیث جنود عقل و جهل؛ صفحه 13
نویسنده: امام خمینی (ره)
چنانچه رسول خدا ـ صلى الله علیه و آله و سلم ـ در حدیث شریف کافى، که علم را منحصر فرموده به سه چیز؛ تعبیر از قسم اول، که علم عقاید است، به آیه و نشانه محکمه فرمود و این بدین نکته است که حتى علوم عقاید نیز باید آیت الهیه باشد و منظور و مقصود از آن، طلب حق و جستجوى محبوب مطلق باشد، که اگر متکلمى فرضا یا حکیمى نقد عمر خود را صرف در شعب متشتته و فنون متکثره علم کلام و حکمت کند، و علم آیت الهى و آلت حق جوئى و حق خواهى نباشد، خود آن علم حجاب، بلکه حجاب اکبر شود، و علمش علم الهى، و حکمتش حکمت الهیه نخواهد بود. بلکه پس از بحث بسیار و قال و قیل بى شمار، قلب را به عالم طبیعت کثرت، اعتناء افزون شود و روح را به شاخسار شجره خبیثه، تعلق محکم گردد.
شرح حدیث جنود عقل و جهل؛ صفحه 9
نویسنده: امام خمینی (ره)