متن کامل گفتگو را از اینجا بخوانید.
مصطفی پورکیانی: بیش از یک سال است فعالیتهای فرهنگی و هنری کشور متأثر از بحران کروناست. در این میان برخی نویسندهها و ناشران کشور تصمیم گرفتند به جای خانهنشینی، تهدید کرونا را به فرصت تبدیل کنند و با پرداختن به موضوعات مرتبط با شرایط کرونا، آثاری همسو با این حال و هوا را روانه بازار نشر کردهاند، برخی از ناشران هم متأثر از شرایط سخت کرونایی با بحران تعطیلی مواجه شدهاند. به هر حال حوزه نشر طی دوران یک سال و اندی کرونا، پیچیدهترین و در عین حال سختترین دورههای خود را سپری میکند؛ سال 98 که با گرانی شدید کاغذ برای ناشران و فعالان حوزه کتاب آغاز شد و با تعطیلی مراکز و فروشگاههای عرضه کتاب به واسطه جلوگیری از شیوع کرونا در اسفندماه همان سال، به بدترین شکل ممکن برای ناشران به پایان رسید. در سال 99 هم با ادامه شیوع کرونا در کشور اوضاع سختتر از قبل برای اهالی نشر شد و صدمات سنگینی بر پیکره نیمهجان نشر کشور وارد کرد که مواردی چون برپایی مجازی نمایشگاه کتاب تهران و اجرای طرحهای فصلی فروش کتاب تا حدودی جانی تازه به نشر تزریق کرد، با این حال مشکلات اساسی همچنان پابرجاست. از سوی دیگر برخی ناشران که فعالیت خود را بر نشر الکترونیک بنا گذاشتهاند در دوران کرونا آسیب بهمراتب کمتری نسبت به سایر ناشران دیدند که نشر صاد یکی از این انتشارات محسوب میشود. در گفتوگو با قاسم صفایینژاد، مدیر انتشارات به بررسی اوضاع فعلی نشر کشور پرداختیم.
***
* به عنوان نخستین سؤال، طی یک سال و 2 ماهی که کرونا جامعه را درگیر خود کرده است، به حوزه نشر چه آسیبهایی وارد شده است؟
در بحرانهای مختلف که گریبانگیر جامعه بشری میشود، همه فکر میکنیم آن بحران به صنعت آسیب وارد کرده است اما واقعیت این است که صنایع گوناگون عموما از نقاط ضعف خود ضربه میخورند و نقش بحرانها بیشتر در حد نمایانکننده آن ضعف است. مثلا یکی از ضعفهای جدی صنعت نشر در ایران، فروش کتب در نمایشگاه کتاب سالانه است؛ نمایشگاهی که بیشتر از آنکه نمایشگاه باشد، فروشگاه است. طبیعتا تعطیلی نمایشگاه یا به شکل جدید برگزار کردن آن، ناشران را متضرر کرده است.
یا به طور مثال، دستاوردهای جدید علم در عرصه کتاب الکترونیک یا لااقل فروش دیجیتالی کتاب طی سالیان گذشته از سوی فعالان نشر مانند ناشران، توزیعکنندگان، کتابفروشیها و حتی مدیران دولتی جدی گرفته نمیشد و با سرعت کمی رشد میکرد. با این شرایط، کرونا آسیب بیشتر و طولانیتری به صنعت نشر در ایران نسبت به کشورهای پیشرفته زد که دوره دیجیتالیسازی در آنها پیشرفت جدی داشت.
گفتگو با برنامه هفت اقلیم رادیو فرهنگ.
از اینجا بشنوید.
گفتگوی من با ایبنا را میتوانید از اینجا بخوانید.
از نشر جام جم تازه استعفا داده بودم و مشغول راه اندازی نشر صاد بودم. جناب شرفی خبوشان، نویسنده بزرگ و مطرح کشورمان که زحمت دبیری کتب داستان و روایت نشر صاد را پذیرفته بودند، به من فرمودند که کتابی در مورد کشتار مسجد گوهرشاد خواندهاند و توجهشان را جلب کرده است. گفتند نویسنده کتاب را دعوت کردهاند تا پس از صحبت با ایشان، توافقات لازم برای انتشار کتاب حاصل شود و امر کردند که من هم در جلسه حضور داشته باشم.
نام حمید بابایی را بهعنوان نویسنده کتاب شنیدم و خلاصهای از کتاب را از زبان آقای شرفی خبوشان شنیدم. داستان برایم جذاب شد. هم به دلیل اینکه واقعه کشتار مسجد گوهرشاد به قول رهبر انقلاب حتی پس از انقلاب هم مظلوم است و هم به دلیل اینکه داستان کتاب با چند موضوع دیگر گره خورده: امام زمان (عج)، توبه، و تذکره الاولیا و البته خوشنویسی.
حمید بابایی را برای اولین بار میدیدم اما جلسه بسیار صمیمانه برگزار شد. کلی فصل مشترک داشتیم؛ علاقه به کتاب را که کنار بگذاریم، معلمی و خطاطی هم علایق مشترکمان بودند. آن روزها من درگیر معرفی خود به نظام وظیفه برای رفتن به خدمت سربازی بودم و حمید بابایی هم کتاب «پیاده» خود را معرفی کرد که کمی بیشتر از سربازی بدانم. راجع به چهل و یکم از زبان خودش شنیدم: داستان یک سرباز نظمیه رضاخان که در کشتار مسجد گوهرشاد به مردم شلیک نمیکند، اما همین که در دستگاه ظلم است تصمیم به توبه میگیرد و اتفاق عاشقانهای که در زندگیاش افتاده، این توبه را سهلتر میکند. خطاطی که مشغول نوشتن فرازهایی از تذکره الاولیای عطار است، به دلایلی همنشین این سرباز نظمیه میشود. سرباز برای درک قبولی توبهاش چهل شب در گوهرشاد میماند تا امام زمان (عج) را ببیند و خطاط هم چهل شب در گوهرشاد مانده است تا فرازها را بنویسد و بدهی پدر مرحومش را بدهد.
با خودم گفتم چه ایده جذابی اما بعضا دیدهایم که ایدههای جذاب، خوب پرداخت نمیشوند و کتاب قوی نمیشود. تایید جناب شرفی خبوشان، خیالم را راحت میکرد که یکی از بهترینهای این مرز و بوم از این کتاب تعریف کرده است. نگاهم به کتاب مثبت بود و قرار شد در فرآیندهای نشر کارهای تایید اثر و انتشار آن پیگیری شود.
حمید بابایی گفت که دو ناشر مطرح کشور نیز خواهان این کتاب هستند اما من دوستی دارم به نام امیر راعیفرد. میخواهم این کتاب را به او تقدیم کنم که با بیماری سرطان دست و پنجه نرم میکند. میخواهم تا امیر فرصت نفس کشیدن دارد، کتاب را به دستش برسانم بلکه از خوشحالی چند روزی بیشتر زندگی کند. به او قول تسریع در امور را دادم. کتاب خیلی زود منتشر شد و به دست امیر راعیفرد در زمان حیاتش رسید. خدا رحمتش کند.
نیمه شعبان سال گذشته، چهل و یکم به عنوان اولین کتاب نشر صاد منتشر شد اما قصه کتاب همینجا تمام نشد. چند ماه بعد تصمیم به تولید صوتی اثر گرفتیم. حمید بابایی گفت از وقتی مشغول نگارش داستان بودم، این کتاب را با صدای میرطاهر مظلومی مینوشتم. دوستانم در قناری با میرطاهر مظلومی صحبت کردند. خیلی سفت و سخت پاسخ داد که من بهگزین هستم و در کتاب صوتی کمکار هستم مگر اینکه کتاب خاصی باشد. کتاب را برای میرطاهر مظلومی ارسال کردیم. چندی بعد تماس گرفت و پذیرفت که کتاب را بخواند. کتاب صوتی چهل و یکم فوق العاده شد. بهتر از آن چیزی که فکرش را میکردیم. انگار میرطاهر مظلومی قبل از آنکه کتاب را تولید کند، آن را هضم کرده بود.
این کتاب در طول این حدود یک سال در مجموع نسخههای الکترونیک و صوتی و کاغذی، بیش از ۹ هزار بار خریداری شده است و همچنین به عنوان جایزه دوم رمان بزرگسال انقلاب سال ۹۹ انتخاب شده است. به نظرم هنوز این کتاب باید خوانده شود و شنیده شود. به همین دلیل پیشنهاد میکنم این روزها که به نام امام زمان (عج) گره خورده است، و فرصت تعطیلات نصفه و نیمه وجود دارد، لذت مطالعه کتاب را از دست ندهید.
نسخه کاغذی، نسخه الکترونیک، نسخه صوتی، نظرات کاربران گودریدز
الحمدالله رب العالمین
اختتامیه دومین مسابقه سالانه خودنویس هم برگزار شد و ۱۷ رمان جذاب از بین بیش از ۹۰۰ طرح داستانی حول موضوع «استقلال» به مرحله نهایی رسیدند.
امسال بر خلاف دوره اول که داستان بلند جذب کرده بودیم، طرح داستانی جذب کردیم و دست مربیان برای پرورش استعدادها بازتر شد. الحمدالله نتیجه آن را دیدیم و رمانهای درجه یکی تولید شدهاند که پیشنهاد میکنم حتما منتظر باشید و بخوانید.
پیش و بیش از همه به برادر بزرگوارم جناب آقای فلاح هاشمی خسته نباشید و خداقوت عرض میکنم که دلسوزانه همواره همراه خودنویس است. جناب آقای احسان رضایی که زحمت دبیر علمی این دوره از مسابقه را کشیدند. اساتید عزیز جناب آقایان باباخانی و خورشاهیان که زحمت داوری مرحله اول را در کنار آقای رضایی تقبل کردند و مربیان دلسوز و زحمتکش و کاردانی برای هنرجوهای گرانقدر بودند. و البته جناب آقایان شرفی خبوشان، یوسف زاده و سرکار خانم آروان که زحمت داوری نهایی این مسابقه را به عهده داشتند.
به دوستان خوبم جناب آقای مهدی ناظری، محمد عربی و سرکار خانم قدسی خان بابایی که نفرات اول تا سوم شدند هم تبریک عرض میکنم و امیدوارم هم این اثر و هم آثار بعدی بزرگواران بدرخشند و در جامعه اثرگذار باشند.
برنامههایی برای توسعه خودنویس داریم که ان شالله با حمایت همه به انجام برسد. قولهای اختتامیه دوره قبل به دلیل جابجاییهای حقوقی از نشر جام جم به نشر صاد با تأخیر همراه بود ولی به هر حال انجام دادیم. امیدوارم این بار کمتر حرف بزنیم و بیشتر عمل کنیم. حتما با اقدامات آینده خودنویس همراه باشید.