حالا دیگر [با وجود قوانین نظارت بر دولت توسط دستگاهها] آیا دولتى جرأت مىکند برخلاف مصالح ملت قدمى بردارد؟ خیر. اما به یک شرط. آن شرط چیست؟ خواهش مىکنم این جمله را به اعماق ضمیر اجتماعى و اسلامیتان بفرستید، چون باور کنید اگر مفاد این جمله در اعماق ضمیر اسلامى و اجتماعى ما زنده نماند، مانند هر انقلابى که در معرض خطر است، انقلاب ما نیز چنین خواهد بود. به شرط حضور آگاهانه یک یک افراد امت در اداره جامعه. «به من چه» و «به تو چه» در جامعه اسلامى وجود ندارد. بله به یک معنا درست است. «به تو چه» در هنگامى که در قلمرو دیگران دخالت بیجا مىکنى، اما اگر نظارت مىکنی «به تو چه» و «به من چه» معنى ندارد. براى نظارت «به من چه» و «به تو چه» وجود ندارد، اما براى دخالت، البته «به تو چه» و «به من چه» وجود دارد. دخالت نه، نظارت آرى.
مبانی نظری قانون اساسی، صفحه 45
نویسنده: شهید بهشتی
به مسلمان ها گفته مىشود اَطیعوالرَّسولَ: باید از این پیامبر فرمان ببرید. تعیینى است، ولى تحمیلى نیست. چون وقتى مسلمانان به فرزند عبداللّه به عنوان نبىالله و رسول اللّه معتقد شدند و ایمان آوردند، زمینه قبول اطاعت او را با خود در دل دارند. تعیینى هست ولى تحمیلى نیست.
ولى امروز در این عصر غیبتِ امامِ معصومِ منصوبِ منصوص، در این عصر، امامت، دیگر تعیینى نیست؛ تحمیلى هم نیست؛ بلکه شناختنى و پذیرفتنى یا انتخابى است. بنابراین رابطه امت و امامت در عصر ما یک رابطه مشخص است. دقت بفرمایید! شناختن آگاهانه و پذیرفتن نه تعیین و نه تحمیل. شما در طول این قرنهاى متمادى هیچ جا خواندهاید یا از هیچ کس شنیدهاید که مرجع تقلید و رهبر دینى را به مردم تحمیل کرده باشند و بگویند مجبورید از او تقلید کنید؟ آیا شما تا به حال شنیده یا خواندهاید؟ این امامت و امت نسبت به یکدیگر مسئول و متعهدند. با تعهد و مسئولیت متقابل.
مبانی نظری قانون اساسی، صفحه 40 و 41
نویسنده: شهید بهشتی
اسلام در خدمت همه ناس است؛ صلاح همه را مىخواهد نه فقط صلاح مسلمانان را. نظام اسلامى به سعادت کل بشر مىاندیشد. ولى در میان ناس و کل بشر، آنها که بر پایه اعتقاد به اسلام و التزام به اسلام یک مجموعه به وجود مىآورند مى شوند امت. امت، از نظر ایدئولوژى اسلامى و مبانى عقیده و عمل اسلام، حتماً نیاز دارد به امامت.
مبانی نظری قانون اساسی، صفحه 40
نویسنده: شهید بهشتی