اگر به شما بگویند به شما پول میدهیم که کشورتان را تا آخر عمر ترک کنید، قبول میکنید؟ شاید برخی قبول کنند.
حالا اگر به شما بگویند به شما پول میدهیم که دیگر کشورتان را بیگانهها اداره کنند، قبول میکنید؟ باز شاید عده بسیار کمتری باشند که قبول کنند. بخصوص اگر پولش وسوسه انگیز باشد.
حالا اگر به شما بگویند به شما پول میدهیم که علاوه بر اینکه کشورتان را بیگانهها اداره میکنند، اسم کشورتان هم عوض شود، و شما مثل یک مهاجر فقط در این کشور زندگی کنید، قبول میکنید؟ بعید است حتی یک نفر هم حاضر باشد کلا کشورش تا ابد توسط بیگانهها حذف شود.
چنین پیشنهادی به فلسطینیها داده شده است ذیل عنوان «معامله قرن». وعده دادهاند به شما دلار میدهیم، رفاه میآوریم ولی دست از فلسطین بردارید و بگذارید فقط اسرائیل بماند با پایتختی قدس!
چه دشمنان احمقی! برای اولین بار در طی چند دهه گذشته، همه فلسطینیها را متحد کردهاند. از طرفداران مقاومت گرفته تا دولت خودگردان. آنقدر پیشنهاد وقیحانه و عریان است که دیگر جای حمایتی نمیماند. دیگر حق و باطلی در هم آمیخته نشده که بتوان با آن حتی توجیه کرد.
----------------------
پ.ن ۱: امروز در منامه نشستهاند که راجع به این موضوع صحبت کنند و هیچ فلسطینیای در این نشست نیست!
پ.ن ۲: فکر کنیم به اینکه حالا کمی هم حق به آن بیامیزند چطور میشود؟ مثلا بگویند دلار میدهیم و رفاه میآوریم ولی استقلالتان را زیر سؤال ببریم و برای فلان مسئلهتان ما تصمیم بگیریم. مثلا ما بگوییم که در کدام حوزههای علمی پیشرفت کنید و در کدام حوزههای علمی پیشرفت نکنید؟! ما بگوییم که چه برنامهای در حوزه سلامت داشته باشید، ما بگوییم چه برنامهای در آموزش و پرورش داشته باشید، ما بگوییم توان نظامیتان چقدر باشد، ما بگوییم... همان شد، نه؟ یا دقیقتر بگویم به همانجا ختم میشود، نه؟ چقدر شرمانگیز!
دیروز به مراسم اولین سالگرد شهید مدافع حرم، حاج شعبان نصیری رفته بودم. سردار عزتمندی که به صورت گمنام همیشه به دنبال کار و خدمت بود.
نوه نوجوان شهید نصیری در این مراسم، متنی قرائت کرد که خواندن آن خالی از لطف نیست:
مثل باد بود...
گاهی شرق، گاهی غرب
گاهی جنوب، گاهی شمال
گاهی نسیم، گاهی طوفان
از غم اسیری زینب، عمری خودش را آواره کرد
یک روز در جنوب خودمان
یک روز در شمال عراق
یک روز در پی اشرار سیستان
یک روز سازندگی در بلوچستان
یک روز در شاخ آفریقا «رحماء» محرومان سومالی بود
یک روز در سوریه با شاخ شیطان «اشدّاء» بود
مثل باد بود...
بی وزن
بی من
بی منیّت
بی ریا، با اخلاص
بی اسم، با رسم
مثل باد بود...
مثل «پرندهتر ز مرغان هوایی»
حاج شعبان و سپاه بدر عراق، طلیعهی «اتحاد جماهیر مهدوی» هستند،
آنجا که کیان و «ابواسحاق» به صبح عاشورا رسیدند.
مگر همین برادر «ابومهدی» چه کم دارد از مختار
همین سرباز صفر، که تاج سر ما شد
همین صفر که انگشتر سردار سلیمانیست.
همین تجسّم اخوّت
قهرمان غلبه بر نژاد و قومیت
هِی «نیکی»!
اگر تو در سازمان ملل، دست و پا میزنی برای نابودی انقلاب
اصلاً عیسی رفته به آسمان که دعا کند برای نهضت روحا...
هُو «نتانیاهو»!
اگر تو نمایش کمدی بر پا میکنی
موسی دوباره رفته طور، تا دعا کند که خدا رد کند قوم «موسوی الخمینی» را از خلیج فارس و برساند به ارض مقدس مسلمین
چرا که اول، نوبت قبلهی دوم است و دوم، نوبت قبلهی اول
«ترامپ» مثل ترومپت است
همان شیپورِ خودمان
سر و صدا زیاد میکند
امّا در عمل، بادیست که هیچ غلطی نمیتواند بکند
برو سربهسر نگذار!
فوت نکن ما را
خاموش نمیشود نور خدا
گُر میگیریم
زُلفت به باد میرود
شومن بدون زلف، به درد مور و مار قبرستان میخورد
با تو با«ظرافت»برخورد کردن فایده نداشت
آخر، ما شدیم تروریست نِیشِن
حکم آن است که خمینی گفت: «زیرِ پا...»
تو را باید زیر پوتینهای حاجقاسم له کرد.
و امّا بعد...
جوجه سلطان سعودی، به جنگ یوز آسیایی آمده
اگر عمر سعد از گندم ری خورد تو هم از یونجهزارش خواهی خورد
راستی چقدر «آل»تان شبیه یهود است
یکی «گاو»تان کرده
دیگری «حمار»
گمانم یهود بر پشتتان صعود کرده تا خوبتر تیر بیاندازد به مسلمان
اسلام شما «الکی» است
مثل جهادتان که «بدلی»ست
اصلش پیش ماست،
در نگاه حججی
نه در هارت و پورت خمپارهها
تکبیرتان هم به درد مأذنههای «ضِرار» میخورد
باید که رسوای حکمیت شود
هر کس که خطوط قرمز علی را رعایت نکرد
چقدر بیانصاف است منتقد!
هِی به «برجام» میگوید «ترکمنچای»
من ماندهام جواب نوهام را چه دهم اگر بپرسد چرا با تجربهی ترکمنچای، پای امضای کری را مهر کردید؟!
آنهم در شرایطی که قوای دشمن، در مرز عقبنشینی بود
و ما کرور کرور میرزای کوچک و بزرگ داشتیم
شما که تا اسم «ابوموسی» را میبریم، 8 صبح فردا جلوی دادگاه مطبوعات، عریضه پر میکنید!
خداوکیلی اگر ابوموسی بود، با آن خورجینِ پر از سادهلوحی، میرفت دوباره با اروپا مذاکره کند؟!
چقدر ابوموسایی تو! اگر فکر میکنی «امانوئل مکّار» آخر کار، «عمو سام»ش را ول میکند و توی غریبه را میچسبد
قرار که نیست حالا که زمین خوردی از لج رقیب داخلی، تا خانهی آخر، سینهخیز بروی
بیا با شجاعت
مثل یک قهرمان
دیپلماسی یا هر نوع دیگر آن
از ملّت، طلب عفو کن!
بگو شیطان وسوسهمان کرد
فریبمان داد
گفت: «امضای من، تضمین است»
گفت اگر از سیبِ سازش بخورید، تحریمها برداشته میشود
ناگهان از باشگاه هستهای اخراج شدیم
و جامههای شرفمان در پیشگاه ملت، به باد رفت
هان ای یهود و سعود!
در نبرد پیش رو، موسی هم با ماست
و ما...
هم انتقام مغنیه و همدانی و نصیری را از شما میگیریم
و هم انتقام یحیی و یوسف و ارمیا را
و داوود چنان فلاخن کند طیارههاتان را
که فراموش کنید «آپاچی»بازی درآوردن سر مظلومان یمن را
و یمن...
و یمن و یمن و یمن
آباد شود دنیا، به یُمن خرابههای یَمن
«النصرُ للاسلام»
این سنت لایتغیّر است.
هر جا که پابرهنهای در مقابل کوهی از نفت و طلا بایستد.
"عابد شهروی"
* این یادداشت به عنوان سرمقاله شماره 10 هفته نامه سرخط منتشر شده است.
روایت از دفاع مقدس و بازگو کردن خاطرات فرماندهان و رزمندگان و البته پشتیبانان آنان در خانهها همواره یکی از تکالیف و دغدغههای علاقهمندان به ایران اسلامی بوده است. سالروز آزادسازی خرمشهر به عنوان یکی از روزهای اصلی جنگ 8 ساله، بهانه خوبی است تا روایتهای مختلفی از آن روزهای تلخ و شیرین ببینیم و بشنویم و بخوانیم.
سخن اینجا است که رسانهها برای زنده نگه داشتن و درس گرفتن از 8 سال تاریخ یک ملت عظیم باید چه کنند و در ازای آن چه دستاوردهایی شامل ما میشود؟
ایجاد یک حرکت عظیم، الهام بخش و برانگیزاننده در زمینه ادبیات مقاومت و انقلاب اسلامی و همچنین جلوگیری از به ثمر نشستن خواست برخی جریانهای معاند انقلاب اسلامی در جهت انزوای مفاهیم و حقایق انقلاب اسلامی، دو ویژگی مهم و شاخص فعالیتهای این حوزه است. در قبال این عمل نیز کشور از ادبیات وارداتی بینیاز میشود.
نسل سوم و چهارم انقلاب که روزهای دفاع را ندیده است، به دنبال محصولات فرهنگی - رسانهای جذاب در قالبهای مختلف کتاب، فیلم، مستند، پویانمایی و حتی بازی رایانهای است. باید بتوان حرکتی درخور دفاع مقدس برای زنده نگه داشتن درسها و عبرتهای آن رقم زد و تجربیات دفاع مقدس را به دور از قالبهای کلیشهای و تشریفاتی در متن زندگی مردم وارد کرد، همچنان که حضور آن در زندگی بسیاری از مردم ملموس است. مردمی که به دنبال همان فرهنگ دفاع مقدس، گفتمان «مقاومت» در برابر دشمنان زیادهخواه را پیشه خود کردهاند و با اعتماد به وعده الهی به سربلندی از آزمایش تاریخی امیدوارند و میدانند که تنها راه پیشرفت، مقاومت است؛ همانگونه که مقاومت در 8 سال دفاع از میهن پرافتخارمان نتیجهبخش بود و کشور با تقدیم فرزندان خود اثبات کرد که زیر بار ظلم نخواهد رفت. چه بسا که اگر در آن زمان نیز گفتمان سازش انتخاب میشد، نه تنها کشور عزت خود را از دست میداد، بلکه اثری از پیشرفتهای ایران اسلامی دیده نمیشد. ملت ایران مطمئن است که بیگانه راضی به پیشرفت آنان نیست.
لازم به ذکر است که با توجه به شدت گرفتن بیداری اسلامی در این دوره زمانی، لازم است آثار فاخر دفاع مقدس ما در قالبهای گوناگون فیلم و کتاب و مستند به زبانهای خارجی ترجمه شود تا سایر ملل نیز از تجربیات ملت ایران بهره برند تا ترویج گفتمان «مقاومت» کمکی باشد به برچیده شدن ظلم در جهان.
* این یادداشت برای سایت سیاست ما نوشته شده است.
وقتی ابتدای انقلاب، آخرین جمعه ماه مبارک رمضان از سوی امام خمینی (ره) «روز قدس» نامگذاری شد، کمتر کسی فکر میکرد این روز با این سرعت از سوی افکار عمومی جهان اسلام و دنیا مورد توجه و حمایت عملی قرار گیرد. بیداری افکار عمومی دنیا و بخصوص جهان اسلام در قبال وحشیگریهای رژیم صهیونیستی در فلسطین آنقدر میان حرف و عمل غرب در حقوق بشر تناقض ایجاد کرده است که میتوان گفت رشته کار از دست آنها خارج شده است و آمریکا که خود را کدخدای دهکده جهانی میدانست، اکنون با حمایت بیقید و شرط از رژیم جعلی صهیونیستی، فقط به ناامنی و خشونت دامن میزند.
در این شرایط باید دانست که راهکار «مقاومت» تنها راه حل موجود برای مقابله با خوی توحش صهیونیستهاست. دیگر تغافل دولتهای مسلمان از همراهی ملتهای بیدار خود پذیرفته نیست؛ آنها باید سرنوشت فلسطین را سرنوشت همه مسلمانان بدانند و با وحدت با دیگر ملل مسلمان در مقاومت از آرمان فلسطین سهیم باشند. این روزها امید را میتوان در پیشانی قدس شریف دید.