چه میشود کرد؟!
گاهی وقتها در زندگی اتفاق میافتد کسانی که زمانی به شما لطفی کردهاند یا حقی به گردنتان دارند - خواسته یا ناخواسته - اشتباهی میکنند و ظلمی به شما روا میدارند. در فرهنگ ایرانی حرمت نان و نمک ما را وامیدارد که این اشتباه را حادثهای سهوی بدانیم. اما اگر این اشتباهات به رویه تبدیل شود، حتی اگر طرف ناخواسته همه این کارها را بکند، کم کم در درونت چیزی به تو میگوید «فاصلهات را حفظ کن».
اما تو در درون خودت با خودت کلنجار میروی و تصمیمات او را به «شرایط تحمیلیاش» نسبت میدهی و میخواهی نه تنها حرمت نان و نمک را حفظ کنی بلکه کمک کنی تا او را از اشتباه ناخواسته برحذر داری. نمیدانم اگر باز این روند ادامه داشته باشد، چه کاری به صواب نزدیکتر است؟
یک وقتهایی شاید بزرگترین کمک به یک نفر این باشد که تنهایش بگذاری؛ شاید بفهمد که چه مسیر اشتباهی را انتخاب کرده است.