چند سال پیش پژوهشی مطالعه میکردم که در آن این فرضیه تأیید شده بود که فردی که ۹ کتاب پشت سر هم میخواند، دیگر نمیتواند کتابخوانی را ترک کند. چه چیزی بهتر از این؟ همه کتابخوانی را دوست داریم اما به بهانههای مختلفی مانند گران بودن کتاب و نداشتن وقت و ... کتاب نمیخوانیم؛ حال آنکه همه برای خرید تنقلات و پیتزا و وسایل تزیینی و تجملی پول داریم و برای صحبتهای بیسروته و بازی و وبگردی وقت! خودمان هم میدانیم که اینها بهانه است برای کتاب نخواندن وگرنه حتی اگر واقعا بیپول باشیم، عضویت در کتابخانه محل یا قرض گرفتن کتاب از دوستان هم میتواند این مسئله را حل کند.
برای رفع تنبلی کتابخوانی میتوان کارهای مختلفی کرد. مثلا انسانهای شنیداری میتوانند زمانهای مرده خود در تاکسی، مترو، پیاده روی، آشپزی و ... را با کتاب صوتی احیا کنند. یا مثلا انگیزههای مختلفی که برایمان جذاب است در این کتابخوانی دخیل باشد تا به آن عدد ۹ کتاب پشت سر هم برسیم تا معتاد کتابخوانی شویم.
حالا در نشر صاد و نشر صوتی قناری یک مسابقه طراحی کردهایم به نام کتابباکس. سه کتاب باید مطالعه کنید که برای هر کدام ۲۱ روز وقت دارید. سه کتاب نوجوان که ترجمه پروفروشترینهای این سالهای آمازون و نیویورکتایمز و ... است. این کتابها در سه قالب کاغذی، الکترونیک و صوتی هم در دسترس شما هستند. کتاب صوتیها هم با بهترین کیفیت و بهترین گویندهها تولید شده است. جایزه هم داریم: نفر اول ایکسباکس، نفر دوم ایرپاد، نفر سوم تا دهم هر کدام ۱۰۰ گیگابایت اینترنت همراه اول و نفر یازدهم تا بیستم هر کدام ۲۰۰ هزار تومان بن خرید کتاب الکترونیک از کتابراه. ضمنا هر کسی در مسابقه شرکت کند، بدون قرعه کشی یک ماه اشتراک سایت فیلمگردی هم هدیه خواهد گرفت.
چرا کتاب نوجوان؟
- به قول رامبد خانلری، کتاب نوجوان مخصوص نوجوان نیست بلکه کسانی که در «کتابخوانی» نوجوان هستند هم مخاطب این کتب هستند.
- به نظرمان نوجوانان امروز بیشتر تشنه محتوای عمیق هستند و سرشان درد میکند برای کتابهای هیجانانگیزی که خوب انتخاب شده باشند و خوب ترجمه شده باشند. حالا اگر خوب کتاب صوتی هم شده باشند که چه بهتر.
مسابقه اول برای کتاب نفرین پنگوئنینه برگزار شده است (از اینجا ببینید). دو مسابقه دیگر باقی مانده است. مسابقه در مورد کتاب «همسایه بغلی» ۱۰ اردیبهشت برگزار میشود. مسابقه سوم هم ۲ خرداد برای کتاب «سلام همسایه». مسابقه به صورت زنده از شبکه سپهر و تلوبیون پخش میشود و به سوالات مسابقه روی تلوبیون میتوانید پاسخ دهید.
چطور در مسابقه شرکت کنید؟
هر خرید از کتابراه ۵ امتیاز. حتی میتوانید هم نسخه الکترونیک و هم نسخه صوتی از هر کتابی تهیه کنید و ۳۰ امتیاز بگیرید (ما همه نسخههای الکترونیک و صوتی این کتب را در مدت ۶۳ روز مسابقه، با ۵۰ درصد تخفیف در اختیارتان قرار میدهیم). هر سوال مسابقه هم ۱ امتیاز. در مجموع ۳ مسابقه ۱۰ سوالی و ۳۰ امتیاز هم برای سوالات. پس هر چه خودتان را به امتیاز ۶۰ نزدیکتر کنید، شانس برنده شدن در قرعهکشی بیشتر میشود.
---------------------------------
همه اینها را ننوشتم که فقط شما را دعوت به مسابقه کتابخوانی کنم. مخاطبان وبلاگم را دوست خودم میدانم. نظرتان را برای اصلاح مسابقه و ضعفها و قوتهای آن بنویسید که برای ۶ کتاب بعدی نوجوان تا رسیدن به ۹ کتاب پشت سر هم، اصلاحات لازم را انجام دهیم.
از نشر جام جم تازه استعفا داده بودم و مشغول راه اندازی نشر صاد بودم. جناب شرفی خبوشان، نویسنده بزرگ و مطرح کشورمان که زحمت دبیری کتب داستان و روایت نشر صاد را پذیرفته بودند، به من فرمودند که کتابی در مورد کشتار مسجد گوهرشاد خواندهاند و توجهشان را جلب کرده است. گفتند نویسنده کتاب را دعوت کردهاند تا پس از صحبت با ایشان، توافقات لازم برای انتشار کتاب حاصل شود و امر کردند که من هم در جلسه حضور داشته باشم.
نام حمید بابایی را بهعنوان نویسنده کتاب شنیدم و خلاصهای از کتاب را از زبان آقای شرفی خبوشان شنیدم. داستان برایم جذاب شد. هم به دلیل اینکه واقعه کشتار مسجد گوهرشاد به قول رهبر انقلاب حتی پس از انقلاب هم مظلوم است و هم به دلیل اینکه داستان کتاب با چند موضوع دیگر گره خورده: امام زمان (عج)، توبه، و تذکره الاولیا و البته خوشنویسی.
حمید بابایی را برای اولین بار میدیدم اما جلسه بسیار صمیمانه برگزار شد. کلی فصل مشترک داشتیم؛ علاقه به کتاب را که کنار بگذاریم، معلمی و خطاطی هم علایق مشترکمان بودند. آن روزها من درگیر معرفی خود به نظام وظیفه برای رفتن به خدمت سربازی بودم و حمید بابایی هم کتاب «پیاده» خود را معرفی کرد که کمی بیشتر از سربازی بدانم. راجع به چهل و یکم از زبان خودش شنیدم: داستان یک سرباز نظمیه رضاخان که در کشتار مسجد گوهرشاد به مردم شلیک نمیکند، اما همین که در دستگاه ظلم است تصمیم به توبه میگیرد و اتفاق عاشقانهای که در زندگیاش افتاده، این توبه را سهلتر میکند. خطاطی که مشغول نوشتن فرازهایی از تذکره الاولیای عطار است، به دلایلی همنشین این سرباز نظمیه میشود. سرباز برای درک قبولی توبهاش چهل شب در گوهرشاد میماند تا امام زمان (عج) را ببیند و خطاط هم چهل شب در گوهرشاد مانده است تا فرازها را بنویسد و بدهی پدر مرحومش را بدهد.
با خودم گفتم چه ایده جذابی اما بعضا دیدهایم که ایدههای جذاب، خوب پرداخت نمیشوند و کتاب قوی نمیشود. تایید جناب شرفی خبوشان، خیالم را راحت میکرد که یکی از بهترینهای این مرز و بوم از این کتاب تعریف کرده است. نگاهم به کتاب مثبت بود و قرار شد در فرآیندهای نشر کارهای تایید اثر و انتشار آن پیگیری شود.
حمید بابایی گفت که دو ناشر مطرح کشور نیز خواهان این کتاب هستند اما من دوستی دارم به نام امیر راعیفرد. میخواهم این کتاب را به او تقدیم کنم که با بیماری سرطان دست و پنجه نرم میکند. میخواهم تا امیر فرصت نفس کشیدن دارد، کتاب را به دستش برسانم بلکه از خوشحالی چند روزی بیشتر زندگی کند. به او قول تسریع در امور را دادم. کتاب خیلی زود منتشر شد و به دست امیر راعیفرد در زمان حیاتش رسید. خدا رحمتش کند.
نیمه شعبان سال گذشته، چهل و یکم به عنوان اولین کتاب نشر صاد منتشر شد اما قصه کتاب همینجا تمام نشد. چند ماه بعد تصمیم به تولید صوتی اثر گرفتیم. حمید بابایی گفت از وقتی مشغول نگارش داستان بودم، این کتاب را با صدای میرطاهر مظلومی مینوشتم. دوستانم در قناری با میرطاهر مظلومی صحبت کردند. خیلی سفت و سخت پاسخ داد که من بهگزین هستم و در کتاب صوتی کمکار هستم مگر اینکه کتاب خاصی باشد. کتاب را برای میرطاهر مظلومی ارسال کردیم. چندی بعد تماس گرفت و پذیرفت که کتاب را بخواند. کتاب صوتی چهل و یکم فوق العاده شد. بهتر از آن چیزی که فکرش را میکردیم. انگار میرطاهر مظلومی قبل از آنکه کتاب را تولید کند، آن را هضم کرده بود.
این کتاب در طول این حدود یک سال در مجموع نسخههای الکترونیک و صوتی و کاغذی، بیش از ۹ هزار بار خریداری شده است و همچنین به عنوان جایزه دوم رمان بزرگسال انقلاب سال ۹۹ انتخاب شده است. به نظرم هنوز این کتاب باید خوانده شود و شنیده شود. به همین دلیل پیشنهاد میکنم این روزها که به نام امام زمان (عج) گره خورده است، و فرصت تعطیلات نصفه و نیمه وجود دارد، لذت مطالعه کتاب را از دست ندهید.
نسخه کاغذی، نسخه الکترونیک، نسخه صوتی، نظرات کاربران گودریدز