اوضاع اقتصادی کشور باعث شده است که قدرت خرید مردم پایین بیاید و برخی از کالاها از سبد مصرفی خانوار حذف شود یا کمتر شود.
حتما میدانیم که با توجه به سرانه مطالعه کتاب در کشور، شاید یکی از این کالاها کتاب -به ویژه کتاب غیردرسی و غیرکمک آموزشی- است.
از سوی دیگر افزایش بیسابقه قیمت کاغذ، ناشران را با مشکل مواجه کرده است. برخی گمانهزنیها حاکی از این است که طی 3 ماه آینده مواد مصرفی مورد نیاز ناشران به اتمام میرسد.
امروز قیمت هر بند کاغذ تحریر 125 هزار تومان تعیین شد اما سیاستگذاری در حوزه نشر در شرایط بحرانی به همین جا ختم نمیشود.
ما نیاز داریم لااقل چند اقدام جدی در این حوزه انجام دهیم:
- نیاز داریم مراجع فکری و رسانهها، مردم را به تغییر عادت مطالعه از کتاب کاغذی به کتاب الکترونیک تشویق کنند. فناوری دیجیتال، امکانات خوبی را در اختیار میگذارد تا مردم استفادههای بیشتری از نسخه الکترونیک کتاب ببرند و روند جهانی نشان میدهد ناگزیر هستیم که به این سمت حرکت کنیم. بنابراین چه خوب که با چشمانی باز این مسیر را انتخاب کنیم و کاستیها و موانع را از میان برداریم.
- تغییر عادت مطالعه، یک راهکار بلندمدت است که نباید به آن اکتفا کرد. به عنوان یک واجب ضروری در کوتاه مدت باید به مردم آموزش دهیم که حتی اگر به دلیل شرایط اقتصادی، سهم کتاب را از سبد مصرفی خانوار کم میکنند، این کار را در مورد کتاب کودک و نوجوان انجام ندهند. کودک و نوجوان ما اگر در این سن کتاب نخواند، معلوم نیست در آینده کتابخوان شود یا خیر!
- دانشگاهها و مراکز علمی ما باید راههایی برای تولید ارزانتر کتاب و توزیع ارزانتر آن ابداع کنند و در تعامل جدی با صنعت، تولید داخلی کاغذ را آنقدر افزایش دهیم تا تکانههای ارزی اینچنین یک صنعت را با بحران مواجه نکنند. فناوری کاغذ، یک فناوری هایتک نیست که دور از دسترس ما باشد. این اتفاق میتواند راجع به دستگاههای چاپ، شیوههای چاپ، شیوههای توزیع و ... هم بیفتد.
-
این یادداشت در شماره ۵۱۵۰ روزنامه جام جم (امروز) منتشر شده است.
دیروز تفاهمنامهای میان «سازمان فرهنگی و هنری شهرداری تهران» و «آموزش و پرورش» منعقد شد. بر اساس این تفاهمنامه که با هدف تقویت نقشآفرینی دانش آموزان در مدیریت فرهنگی شهر تهران امضا شد؛ سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران با ایجاد تسهیلات برای بازدید گروهی دانش آموزان از موزهها و خانهموزههای زیرمجموعه سازمان و فضاهای فرهنگی و اماکن تاریخی و گردشگری راه را برای آشنایی دانش آموزان با فرهنگ شهر تهران هموار خواهد کرد. سازمان دانش آموزی نیز بعد از امضای این تفاهم نامه همکاری، با ایجاد تشکل درون مدرسهای «پیشتاز شهریار» و تولید محتوای آموزشی و تامین مربیان و استادان برای برگزاری دورههای مهارت تشکیلاتی و اجتماعی در فرهنگسراها و خانههای فرهنگ زمینه را برای نقش آفرینی دانشآموزان در برنامههای فرهنگی شهر تهران آماده میکند.
در میان موضوعاتی که در این تفاهم نامه وجود دارد، به نظر میرسد که «باغ کتاب» نقش محوری دارد که بنا بر گفته مدیر آن در آیین امضای این تفاهم نامه، قصد دارد نگاه جدیدی را جایگزین تفکر سنتی در حوزه آموزش کند و هدف باغ کتاب را «کتابفروشی» نمیداند بلکه «ایجاد کردن خواننده» میداند. در این راستا، باغ کتاب که در حال حاضر روزانه ۲ هزار نفر بازدید گروهی دانش آموزی دارد، تلاش میکند با در اختیار قرار دادن ۱۴ هزار متر مربع «مرکز بازیهای علمی»، دانش آموزان را در فضای بازیگونه به علم و دانش علاقهمند کند.
ضمن قدر دانستن این اقدامات، باید گفته شود برای اینکه ما بتوانیم سرانه مطالعه کشور را متناسب با سابقه فرهنگی کشورمان افزایش دهیم، نیاز به زنجیرهای از اقدامات است که شاید ایجاد یک مکان به وسعت ۳۰ هزار متر مربع در پایتخت کشور، اولویت اول نباشد.
بیش از همه چیز ما نیاز داریم که نگاهمان به نشر را تغییر دهیم. تا زمانی که نگاه ما به نشر از جنس یک صنعت وابسته به نفت است و معتقد باشیم برای اینکه کتاب وارد سبد مصرفی خانوار شود حتما باید یارانه به آن تعلق گیرد، بقیه زنجیره هم مطابق آن پیش خواهد رفت.
نگاه به نشر به عنوان یکی از اجزای اصلی صنایع خلاق در جهان امروزی، میتواند گرهگشا باشد. اگر بخواهیم با رویکرد صنایع خلاق صنعت نشر در کشور را توسعه دهیم و زنجیره ارزش آن را ایجاد کنیم، نیاز است که بخشهای مختلف این صنعت، متناسب با هم رشد کند. اگر دانشآموزان را در یک شهر به باغ کتاب میبریم تا نگاه جدید به علم و دانش بیابند، باید همزمان اقدامات بزرگ دیگری انجام دهیم. بازیگران مختلف این عرصه باید هر کدام نقش جدید خود را بشناسند و با همافزایی با سایر بازیگران، به توسعه زیستبوم کمک کنند تا از این توسعه خود نیز منتفع شوند.
دولت باید در عمل، نه در شعار، به کاهش تصدیگری خود و مردمی کردن این صنعت که خواسته انقلاب اسلامی نیز هست، پایبند باشد. دولت باید با تنظیم لوایح و قوانینی به صورت شفاف تصمیم خود را در رابطه با عضویت در کنوانسیون برن (کپی رایت)، مردمی کردن ممیزی کتاب و همچنین شفافیت یارانههای کاغذ و خرید کتاب اعلام کند. تصمیم هر چه باشد، اعلام آن بهتر از ابهام و تردید هر روزه آن است. دولت باید برنامه عملیاتی برای نهاد کتابخانههای عمومی آماده نماید تا در هر شهری بتوان امکاناتی شبیه پارک علمی باغ کتاب را برای دانش آموزان ایجاد کرد. همچنین دولت و حاکمیت باید بتوانند با اجرایی کردن قانون حمایت از مولفان در سطح ملی، از کپیهای غیرقانونی کتب در فضای مجازی جلوگیری کند. این اقدام بزرگترین کاری است که دولت برای حمایت از کتاب الکترونیک -که در آینده رشد قابل توجهی خواهد داشت- میتواند انجام دهد.
بخش خصوصی و بازار باید بداند اگر بازگشت سرمایه در این صنعت، کمی زمانبر است اما سود حاصل از آن میتواند مانند کشورهایی که رونق بازار نشر را تجربه میکنند، قابل توجه باشد. بخش خصوصی باید بداند که نگاه سنتی چند دهه قبل را باید فراموش کند و به بازار نشر به عنوان یک صنعت خلاق نگاه کند. بازاری که در آن کتاب الکترونیک سهم قابل توجهی دارد و همچنین ارتباط آن با سایر صنایع خلاق مانند سینما، بازی ویدئویی و اسباب بازی جدی است.
در این میان توجه به خواست و سلیقه مردم باید در دستور کار ناشران قرار گیرد. استثناهایی که در بازار کتاب کشور پرفروش شده است، نشان داده که اگر کتاب خوبی نوشته شود و خوب بازاریابی شود، مردم به آن اقبال نشان خواهند داد. یادمان نرود که این استثناها در حالی رخ داده است که بسیاری از شهرهای کشور دارای کتابفروشی در سطح متوسط هم نیستند. ناشران باید به توسعه زیستبوم این صنعت بیاندیشند تا خود نیز از آن منتفع شوند. ادغام بسیاری از ناشران خرد در کشور، میتواند از سوی خود ناشران صورت گیرد. کشوری با جمعیت ۸۰ میلیون نفری به ۱۴ هزار ناشر نیاز ندارد در حالی که بسیاری از آنان فعالیت جدی انتشاراتی ندارند. وجود این ناشران با کتابهای سطح پایین که اغلب تیراژ بسیار پایینی هم دارند، نه سودی به حال آنان دارد – به جز پر کردن رزومه- و نه به حال کشور. اما ادغام آنان و تجمیع ظرفیتها و توان آنان میتواند مثمرثمر باشد.
قشر فرهیختهتر مردم نیز باید بدانند که در دنیای رسانههای نوین، همین مردم هستند که باید نقش رسانه را در این عرصه بازی کنند. معرفی کتب خوب، هدیه دادن کتاب در مناسبتهای مختلف، کتابخوانی در منزل جهت ایجاد عادت کتابخوانی در کودکان، اضافه کردن کتاب به سبد مصرفی خانوار میتواند سادهترین اقدامات باشد.
کار سختی نیست. پژوهشها اثبات کردهاند افرادی که ۹ کتاب غیردرسی را پشت سر هم میخوانند، دیگر نمیتوانند لذت کتابخوانی را ترک کنند و به آن اعتیاد پیدا میکنند. بیایید آن را تجربه کنیم، تا در آینده نزدیک شاهد باشیم که وقتی از دانش آموزان میپرسیم «در آینده چه شغلی میخواهی داشته باشی؟» با افتخار بگویند «نویسندگی». بدانیم برای رونق صنایع خلاق، راهی به جز در اختیار داشتن تولید کنندگان حرفهای محتوا نداریم.
به نظر میرسد یکی از راههای ترویج کتابخوانی، معرفی کتاب توسط نویسندگان برتر کشور و همچنین سایر شخصیتهای فرهنگی باشد. این کتابها اگر از آثار نویسندگان داخلی خودمان هم باشد که چه بهتر.
مردم دوست دارند بدانند مراجع فکری آنها چه کتبی را پیشنهاد میکند. این کار به ویژه در تابستان که دانش آموزان و دانشجویان اوقات فراغت بیشتری دارند، موثرتر است.
کتابخوان الکترونیک مانند موبایل یا تبلت هر ساله پیشرفت آنچنانی ندارد تا کاربران ترغیب به خرید مدل جدید شوند، از سوی دیگر خریداران این وسیله معمولا قشر فرهیختهتر جوامع هستند و عدم فراگیری آنها، سود ناشی از فروش دستگاه برای بخش خصوصی را کم میکند.
با همه این احوالات آیا با توجه به تغییرات فناوری و همچنین تغییرات محیط زیستی، آیا تغییر عادت مطالعه مفیدتر نیست؟
چرا جوایز مختلفی که برای کتابها وجود دارد، مانند «کتاب سال» و جایزه «جلال» به عنوان بزرگترین آنها و سایر جوایز، نقش کمرنگی در معرفی و اشتیاق مردم نسبت به آن کتاب دارد؟
آیا در انتخاب بهترینها اعمال سلیقه و رابطه میشود یا اساسا کتاب به محصولی بیاهمیت و بی کشش در بازار تبدیل شده است؟