* این یادداشت به عنوان سرمقاله شماره 99 روزنامه سرخط منتشر شده است.
مسأله ولادت حضرت مهدی (عج) از جهت یادآوری مسأله انتظار و دوران موعود که در دین و مذهب ما ترسیم شده است، حائز اهمیت است. باید در این روزها وقت بیشتری برای مطالعه، دقت و بحثهای مفید در این باره صرف کنیم. باید با بالا بردن آگاهی خود، بتوانیم زمینه ظهور را آماده کنیم؛ زیرا مؤمنان و افراد مصلح باید زمینه را آماده نمایند تا آن بزرگوار بتوانند بیایند و در آن زمینه آماده، اقدام فرمایند. نمیتوان انتظار داشت که حکومت جهانی منجی بشریت (عج) از صفر شروع شود؛ جامعه باید با آمادگی و قابلیت پذیرای موعود باشد وگرنه سرنوشت آن مانند انبیا و اولیای طول تاریخ میشود.
اینکه چگونه میتوانیم جامعه را آماده ظهور نماییم و سهم خود را در این باره ادا نماییم، مراحل مختلفی دارد. ابتدا باید باور نماییم که آینده قطعی ما، سربلندی تمدن با شکوه اسلامی در سراسر گیتی است. در واقع انتظار، یعنى دل سرشار از امید بودن نسبت به پایان راه زندگى بشر. پس از آن میشود که افراد، خودشان را برای این حرکت عظیم آماده میکنند.
باید بدانیم که قبل از دوران مهدى موعود، آسایش و راحتطلبى و عافیت نیست. قبل از ظهور مهدى موعود، در میدانهاى مجاهدت، انسانهاى پاک امتحان مىشوند؛ در کورههاى آزمایش وارد مىشوند و سربلند بیرون مىآیند و جهان به دوران آرمانى و هدفىِ مهدى موعود (عج) روزبهروز نزدیکتر مىشود. انتظارى که از آن سخن گفتهاند، فقط نشستن و اشک ریختن نیست. انتظار به معناى این است که ما باید خود را براى سربازى امام زمان آماده کنیم. سربازى منجى بزرگى که مىخواهد با تمام مراکز قدرت و فساد بینالمللى مبارزه کند، احتیاج به خودسازى و آگاهى و روشنبینى دارد. انتظار فرج، انتظار دست قدرتمند الهى است که باید بیاید و با کمک همین انسانها سیطره ظلم را از بین ببرد و حق را غالب کند و عدل را در زندگى مردم حاکم کند و پرچم توحید را بلند کند. باید براى این کار آماده بود. معنای انتظار حرکت است و نه سکون! انتظار رها کردن و نشستن براى اینکه کار به خودى خود صورت بگیرد، نیست.
ما که منتظر امام زمان هستیم، باید زندگی امروز را در همان جهتى که حکومت امام زمان (عج) تشکیل خواهد شد، بنا کنیم. البته، ما کوچکتر از آن هستیم که بتوانیم آن گونه بنایى را که اولیاى الهى ساختند یا خواهند ساخت، بنا کنیم؛ اما باید در آن جهت تلاش و کار کنیم. بدانیم که بزرگترین وظیفه منتظران امام زمان این است که از لحاظ معنوى و اخلاقى و عملى و پیوندهاى دینى و اعتقادى و عاطفى با مؤمنین و همچنین براى پنجه درافکندن با زورگویان، خود را آماده کنند.
بدانیم که حکومت آینده حضرت مهدى (عج)، یک حکومت مردمى به تمام معناست. امام زمان، تنها دنیا را پر از عدل و داد نمىکند؛ امام زمان از آحاد مؤمن مردم و با تکیه به آنهاست که بناى عدل الهى را در سرتاسر عالم استقرار مىبخشد و یک حکومت صددرصد مردمى تشکیل مىدهد.
در روایات آمده است که وقتی امام زمان (عج) ظهور میکنند، 313 یار وفادار و اصلی دارند که در واقع فرمانده 313 گروه مختلفی هستند که به نقاط مختلف زمین از سوی حضرت اعزام میشوند تا به جنگ و یا هدایت ملل گوناگون بپردازند.
اینکه امثال من بخواهیم خودمان جزء 313 یار اصلی حضرت باشیم، آرزویی دست نیافتنی به نظر میرسد؛ اما حرف من این است که اگر ولایتمداری را در دوره خودمان به شکل صحیح و مورد رضایت حضرت انجام دهیم، میتوانیم یکی از افراد گروهی باشیم که فرماندهی آن با ولی فقیه زمانه ما، حضرت آیت الله خامنهای است. این ولایتمداری باید آنقدر با عقل و تدبیر و لحظه شناسی باشد که در روز موعود، لحظهای نلغزیم، لحظهای به این فکر نکنیم که اگر ایشان فرمودند صلح کنید، ما به جنگ بپردازیم و یا بالعکس.
به امید آن روز...
نیمه شعبان که توجهات مردم کشورمان به امام زمان (عج) بیشتر است و گوشهای شنواتری برای این موضوع وجود دارد و قلمهای بیشتری راجع به این موضوع حرکت میکنند، هر شیعهای باید سهم خود را ادا کند. منتهی دقت که کردم، دیدم بهتر است به جای اینکه از فکر ناقص خود چیزی بنویسم، این جملات گهربار آیت الله بهجت را برای خواندن توصیه کنم:
در این عصر بین ما و زعیم ما فاصله افتاده و او گرفتار است، خدا میداند اگر نُواب اربعه زیادتر بودند، چه بلاهایى بر سر آنها میآوردند! اگر چه علماى بزرگى هم چون شیخ مفید ـ قدس سره ـ بودهاند، ولى نواب اربعه از جهاتى راجح بودهاند.
آیا با وجود این میشود در این زمان غیبت کارى کرد؟! آیا مقاتله و جهاد، بر ضرر مسلمانان تمام نمیشود؟! حال اگر مقاتله نشد و یا نکردیم، آیا راهى براى اصلاح خود و اصلاح دیگران و جامعه داریم یا نه؟ آیا راهى جهت حفظ خود از فساد و اصلاح فاسدهاى قابل اصلاح در جامعه وجود دارد یا خیر؟
به گمان بنده این یک راهى است که هیچ کس نمیتواند انکار کند که نشدنى است، و یا این که پیش نمیرود و بى نتیجه و بى فایده است. و در عین حال، اشکالاتى و معذوراتى را که راه هاى دیگر دارند، ندارد.
آن راه این است که هر شخصى باید برنامه اصلاحیهاى براى خود تهیه کند؛ به این صورت که مشخص کند اینها اصول اعتقاداتى است که من به آنها یقین دارم، در زمینه توحید و نبوت و امامت و... و اینها معتقدات بنده است و از روى دلیل بدان عقیده دارم، خواه اظهار بکنم یا نکنم، و خواه چیزى اتفاق بیفتد، یا نیفتد، حتى اگر حکومت، دست سفیانى بیفتد و من مجبور شوم که از روى تقیه به او بگویم: «أَلْحَق مَعَک»؛ (حق با تو است.) ـ چون اگر نگویم کشته میشوم، و یا نزدیکان و دوستانم کشته میشوند ـ اشکالى نداشته باشد.
پس از آنکه انسان برنامه خود را درست کرد، باید اول خودش به آن التزام عملى داشته و به آن متعهد شود تا از ناحیه آخرتى خاطر جمع گردد و پس از آنکه خود را با این برنامه اصلاحى اصلاح کرد، میتواند دیگران را، هر چند افراد مُنصِف را، با خود هم عقیده کند، و تدریجا به افراد بگوید که این عقیده من است و این هم دلیل من.
به این ترتیب، هر کس میتواند کم و بیش دیگران را در برنامه صحیح خود داخل کند. آن افرادى که به این برنامه عمل میکنند اول خود را اصلاح میکنند و بعد به نوبه خود با فرد سومیمطرح میکنند، و مانند شخص اول او را به طریقه صحیح خود دعوت میکنند.
بدین ترتیب، هر طالب اصلاحى از روى برنامه و ادله صحیحه وقتى خود را اصلاح کرد، دومی و سومی و چهارمی و ... را اصلاح میکند، و کار به جایى میرسد که محیط و افراد جامعه همه صالح میشوند. آیا این مطلب قابل تشکیک است؟!
با این راه، اهل ایمان و عُقلا و اهل انصاف صالح میشوند، و لازم نیست شمشیر به دست بگیریم و با اهل باطل محاربه کنیم و یا با اهل حق محاربه کنیم؛ زیرا در جنگ شروط محاربه لازم است که براى همه و همیشه میسر نیست؛ ولى ما با این راه میتوانیم شرایطى را فراهم نماییم که گروه هاى بسیار و جامعه را اصلاح کنیم و شرط آن چیزى جز اصلاح خود و اصلاح غیر، نیست.
اگر کسى در این کار جدى باشد، گمان نمیکنم پشیمان شود، و اگر این برنامه به دست افراد منصف افتاد، دیگرى را اصلاح میکند و آن دیگرى هم همین طور، و در نتیجه، برخلاف امراض مُسرى، اصلاحات مسرى، تحقق پیدا میکند. خداوند متعال میفرماید:
«وَ مَنْ أَحْیَاهَا فَکَأَنمَآ أَحْیَا الناسَ جَمِیعًا» [1] هر کس یکى را احیا کند، گویا همه مردم را احیا کرده است.
منظور از حیات در این آیه شریفه، نجات دادن از ضلالت و گمراهى در دین است.
این راه اصلاح را نباید کَالعَدَم و نشدنى حساب کنیم، وگرنه پشیمان میشویم از این که میتوانستیم عادل و صالح فراهم کنیم و نکردیم، و در وُسع ما بود و قدرت داشتیم که دنیا را به امن و امان و عدالت وادار کنیم و نکردیم.
پاورقی:
[1]- سوره مائده، آیه 32
نیمه شعبان امسال آنقدر مشغله ذهنی داشتم که سعادت نوشتن یک یادداشت برای مولایمان (عج) را نداشتم. دوست داشتم بنویسم اما نمیدانستم چه بنویسم که تکراری نباشد و تمرکز لازم برای تفکر را نداشتم.
امشب برای اقامه نماز جماعت به مسجد محلهمان رفته بودم که امام جماعت پس از نماز، سخنانی برای دعوت به امام زمان (عج) ایراد کرد. آنقدر مجذوب شدم که به نظرم رسید گزیدهای از سخنان ایشان را به عنوان یادداشت نیمه شعبان بنویسم.
سه راه برای دعوت به امام زمان (عج) وجود دارد:
برهان یا حکمت:
برهان یعنی استفاده از یقینیات برای یقین یافتن به چیزی که به آن مطمئن نیستیم و یا بیاطلاعیم. به دلیل اینکه برهان کاملاً با عقل مرتبط است، شنونده عاقل پس از شنیدن برهان، چارهای جز پذیرفتن ندارد.
موعظه حسنه:
یعنی استفاده از موعظه به نحوی که دل طرف مقابل نرم شود و حرف ما را بپذیرد.
جدل:
یعنی به چالش کشیدن باورهای طرف مقابل در قبال مواضع متناقضاش!
به طور مثال میگویند که دوست کافر نیوتن، از دیدن ماکت منظومه شمسی، اظهار تعجب کرد و گفت این ماکت را که ساخته است؟ نیوتن در جواب گفت که خود به خود به وجود آمده است! شخص کافر گفت: مگر میشود؟ و نیوتن پاسخ داد که چطور تو عالم با این عظمت رو میگویی خود به خود به وجود آمده است اما این ماکت را نمیتوانی بپذیری؟
البته در استفاده از شیوه جدل باید بخاطر داشته باشیم که در دایره مسلمین نباید از این شیوه استفاده کرد.
امیدوارم که در دعوت انسانها به امام زمان (عج) در حد توانمان بکوشیم و خارج از افراط و تفریط و در چارچوب اسلام حرکت کنیم.