این جاده لغزنده...
ای دوست تمنایی دارد ز تو این بنده با عبد مدارا کن ای خالق بخشنده
سنگینی عصیانم بگرفته گریبانم محکوم به عقبایم منمای شتابنده
از بس که خطاکارم، شرم از رخ تو دارم بر روی تو از رویت مشتاقم و شرمنده
با خجلت و با حسرت هم سفره خوبانت در حشر چه سازد این رسوای پناهنده؟
در محضر خوبانت مگذار شوم ضایع حتی به کریمانت منمای تو پرونده
خوبان به روی مهمان در را که نمیبندند وز خانه نمیرانند مسکین سرافکنده
آغوش مدارایت، دامان دل آرایت بگشا به تسلای غمهای پراکنده
ابلیس وقیحانه پشت در میخانه بنشسته به تزیین دنیای فریبنده
با این دل بیتقوا، با این خطر اغوا یا رب چه کنم بین این جاده لغزنده؟
در توبه نصوحم کن، نستوه چو کوهم کن توبه ز من و بخشش باشد ز تو زیبنده
وقت است که دریابی در این شب مهتابی این گوشه نشینت را با توشه آینده
تا حال چنین بوده، عفو از تو گناه از من من بعد چه خواهد شد ای خالق بخشنده؟
ثبت نظر
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.
کامل دست پیدا کنند.لطفا نام بیمار را به من اعلام کنید
یا با ایمیل من تماس بگیرید تا از راه فرا درمانی به لطف خداوند
حال بیمارتان بهبود یابد.
bardia.habibi@yahoo.com
مثل همیشه شعر قشنگی بود
هیئت می بینمت
نماز روزه هات هم قبول
خدا را وقت تنهایی صدا کن
در آن وقتی که اشکت می چکد گرم
غنیمت دان و ما را هم دعا کن
وبلاگ جالبی دارین.این شعر هم خیلی حرف داشت؛ هر چند خیلی در شعر چیز زیادی نمی دونم!!!!
خوشم اومد. آفرین.