افاضهای شد دل ویرانه در حریم افتاد ره فقیر به میخانه کریم افتاد
ز بام رحمت ساقی صدای باده رسید لب خمار به پیمانه قدیم افتاد
شمیم رایحة المجتبی وزید از غیب مشام گمشدگان را چه خوش نسیم افتاد
دوباره بوی حسن، بوی یاس، بوی بهشت به سوی خان کریمان ره یتیم افتاد
سلام ارباب جان؛
برای تقدیم سلام گرمی به تو، دلم به هوای گرم مردادماه مدینه خوش شده بود؛ اما نمیدانم چه شده بود که با دوستان از کمبود سیستم گرمایشی مدینه صحبت میکردیم! میدانم بین گناه من و این سرما، نسبت زیادی وجود دارد، اما مطمئن هستم گرمای روز آخر اقامت در مدینه، با کرامت تو نسبت بیشتری دارد؛ روز آخر مدینه… بقیع… خداحافظی یا سلام؟… آغوش یار…
منم که رب غفوری چنان خدا دارم که اعتقاد مقدس به هل اتی دارم
من اعتقاد ندارم جهنمی باشم چرا که آب و گل از آل مجتبی دارم
من از قدیم در آغوش گرم مولایم که زیر پای امام کریم جا دارم
نه ناامید بمانم ز فیض رحمت حق نه تکیه گاه به جز دست مجتبی دارم
دلم به مُلک و مَلَک فخر میکند که اَلا تمام خلق بدانید مجتبی دارم
ثبت نظر
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.
ممنون
التماس دعا
تبریک می گویم به خاطر همه چیزهای نویی که من نمی دانستم
بدجوری التماس دعا!
خدا خیرت بده برادر...
با مکتب ایرانی همان حکومت علوی است به روزم
پستهای قبلی
جذب اکثریت و دفع اقلیت یعنی چه ؟
چی می شد سینمای ما به جای خونه دو دهنه مغازه داشت
وبلاگ پشتیبان
www.sinama-hl.mihanblog.com