هدف دیگرى که در خصوص برنامهریزى براى نخبگان وجود دارد، این است که اینها احساس کنند مىتوانند از استعداد خود استفاده نمایند؛ احساس بنبست نکنند. صحبت فرار مغزها مىشود. فرار مغزها ابعاد گوناگونى دارد. یک بُعد بسیار زشت و بد آن این است که بیگانگانى مىخواهند بیایند از ثروت ملىِ انسانىِ یک کشور سوء استفاده کنند. کشورى انسانهایى را پرورش دهد و استعدادهایى را - با همهى عوامل به وجود آورندهى استعدادهاى درخشان - به وجود آورد و به قول دوستمان این را در طبق اخلاص بگذارد و به دیگران بدهد؛ دیگران هم بیایند با صرف پول - که غالباً زحمت دیگرى هم نمىکشند - این ثروت را به ثَمَن بَخْس از این ملت بگیرند و او را محروم کنند؛ این، بُعد بسیار بد و دردناک قضیه است.
بُعد دیگرى هم وجود دارد که البته به این بدى نیست؛ اما آن هم فىنفسه خوب نیست. آن این است که جوان نخبهاى احساس کند که در محیط خارج از کشور، زندگى به او راحتتر و خوشتر مىگذرد و دغدغهاش کمتر است؛ شغل بهترى پیدا مىکند و امکانات تحصیلىِ بهترى دارد. بنابراین، اینجا را رها کند و برود. این هم بُعدى از ابعادِ نامطلوب این کار است.
بُعد دیگرى در این کار وجود دارد و آن، عشقِ به علم است. من یکى دو سال پیش از این به جماعتى از جوانان که اینجا بودند، در خصوص رفتنِ نخبگان به خارج از کشور گفتم: مىشود اسم این را مهاجرت نخبگان براى تکمیل خود و استفاده از امکانات موجود دنیا گذاشت؛ منتها با این نیّت که این تکمیل، براى کشورشان و مردمى که آنها را پرورش دادند و به آنها خدمت کردند، باشد.
ثبت نظر
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.
من هم برای خوشامد این و آن، مواضع رهبری را هر چند ایجاد حساسیت کند، مخفی نمیکنم.