همین که از لب ما آه آه میافتد طبیب زودتر از ما به راه میافتد
دو روز رفتم و با پای خویش برگشتم همیشه کار گدایان به شاه میافتد
کریم بودن و بخشیدنت به جای خودش بگو کی از سر ما این گناه میافتد؟
اگر که بار من از شانهام نیفتاده بدون لطف تو خواه و ناخواه میافتد
به ما نگاه بینداز، چشم سلطان هم گهی به روی غلام سیاه میافتد
هر آن کسی که بدون علی (ع) صدات کند اگر ز چاله درآید به چاه میافتد
در این بساط که دریا به قطره محتاج است نیاز کوه گناهی به کاه میافتد
فدای شاه غریبی که لحظه آخر به نیزه تکیه زند، بیسپاه میافتد
فدای شاه غریبی که رأس پرخونش به پای دخترکی بیپناه میافتد
* این شعر توسط حاج منصور در شب سوم ماه رمضان سال ۹۰ خوانده شده است.
* فایل صوتی این شعر را میتوانید از اینجا دریافت نمایید.
ثبت نظر
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.