بخشیدن ما این همه تدبیر ندارد در شهر کسی هست که تقصیر ندارد؟
کوشش مکن اینقدر به بندم بکشانی دلدادهی تو حاجت زنجیر ندارد
وقتی که در ِسفره شاهانه چو باز است یک بنده کم و بیش که تأثیر ندارد
گفتم که شبی با تو به خلوت بنشینم خواب من ِ هجران زده تعبیر ندارد
یک بار نشد زود به سوی تو بیایم این آمدن توست که تأخیر ندارد
در سینه ز بد حالی من آه نمانده این خستهی عصیان، به کمان تیر ندارد
جز من که خجالتزده از شرم گناهم در شهر یکی نالهی شبگیر ندارد
تا آنکه من از عزت گنج تو خرابم ویرانی من منت تعمیر ندارد
تا رحمت تو در ید پر فیض حسین است یک بنده دگر سر به سوی زیر ندارد
* این شعر در شب ۲۵ رمضان سال ۸۷ توسط حاج منصور خوانده شده است.
ثبت نظر
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.