یک لغزش و مدتها بازماندن از حقایق توحید
و این مطلب در محل خود به ثبوت پیوسته که نشئات ثلاثه نفس ـ یعنى، نشئه ملک و دنیا که محط عبادات قالبیه است، و نشئه ملکوت و برزخ که محل عبادات قلبیه و تهذیبات باطنیه است، و نشئه جبروت و آخرت که مظهر عبادات روحیه و تجرید و تفرید و توحید است ـ تجلیات یک حقیقت قدسیه و مراتب یک بارقه الهیه است...
ممکن است انسان را، یک نظر به نامحرمان با یک لغزش کوچک لسانى، مدتها از سرایر و حقایق توحید باز دارد و از حصول جلوات محبوب و خلوات مطلوب ـ که قرة العین اهل معرفت است ـ باز دارد. پس وقوف در هر یک از مراحل و مراتب، و بى اعتنائى و قلت مبالات به هر یک از تشئات، موجب حرمان از سعادت مطلقه است و از دامهاى ابلیس است.
مثلا کسانى که اهل مناسک و عبادت ظاهریه هستند و شدت مبالات و اعتناء به آن دارند، شیطان عبادات صوریه را در نظر آنها جلوه دهد، و همه کمالات را در نظر آنها منحصر و مقصور در همان عبادات و مناسک ظاهریه کند، و دیگر کمالات و معارف را از نظر آنها بیندازد، بلکه آنها را نسبت به آنها و صاحبان آنها بدبین کند، پس صاحبان معارف را در نظر آنها مرمىّ به الحاد و زندقه و صاحبان اخلاق فاضله و ریاضات نفسیه را مرمىّ به تصوف و امثال آن کند، و آن بیچارگان بى خبر را سالها در صورت عبادات محبوس کند، و به زنجیرهاى محکم تدلیس و وسواس خود، آنها را ببندد، و از این جهت، مى بینیم که در بعضى از آنها، عبادات به عکس نتیجه دهد. نماز که حقیقت تواضع و تخشع است، و لب آن ترک خودى و سفر الى الله و معراج مؤمن است، در بعض آنها اعجاب و کبر و خود بینى و خود فروشى نتیجه دهد.
و به همین قیاس، کسانى که در رشته تهذیب باطن و تصفیه و تجلیه اخلاق هستند، گاه شود که شیطان بعضى از آنها را در دام کشد و مناسک و عبادات قالبیه و همین طور علوم رسمیه و معارف الهیه را در نظر آنها ناچیز قلم دهد. و همه کمالات و سعادات را پیش آنها مقصور و منحصر به رشته سلوک و ریاضت و تهذیب باطن کند، و آنها را به صاحبان آنها و خود آنها بدبین کند، به طورى که لسان طعن و سوء ادب به علماء شریعت و ارکان دیانت و حکماء ربانى و فقهاء روحانى ـ رضوان الله علیهم ـ باز کنند، با آن که خود را صاحب صفاى باطن و خلق مهذب شمارند و سر خود را در میان سر اهل الله درآورند.
اعجاب به نفس ـ که مبدا جُلّ رذائل نفسانیه است ـ و تکبر و سوء ظن بر بندگان خدا ـ که ارث شیطان است ـ در قلب آنها چنان قدم راسخ دارد که غیر خود و یک مشت قلندر مثل خود که به اسم اهل الله آنها را یاد کنند و از ظاهر شریعت خبرى ندارند، چه رسد به باطن آن، به پشیزى نشمرند. این نیست جز وقوف در یک نشئه و احتباس در یک مرتبه که باعث شود از همه مراتب محروم شوند، حتى از همان رشته که خود را در آن داخل دانند و سمت تخصص در آن براى خود قائلند.
و همین طور نیز اگر حکیمى یا عارفى در زنجیر شیطان درآمد و محبوس و موقوف در همان عقلیات شد، به دیگران با نظر خوارى و بى مقدارى نظر کند و علماء شریعت را قشرى و فقهاء اسلام را عامى خواند تا چه رسد به دیگران. و او جز خود و رفقاى خود که انباردار مفهومات و اعتباریات هستند، کسى دیگر را به حساب نیاورد و این آفت نیست جز از همان وقوف و سلطه ابلیسیه.
شرح حدیث جنود عقل و جهل، صفحه 69 و 70
نویسنده: امام خمینی (ره)
ثبت نظر
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.