از تو اى میزده، در میکده نامى نشنیدم نــزد عشّاق شدم، قامت سرو تو ندیدم
از وطـن رخت ببستم که تو را باز بیابم هر چه حیرتزده گشتم، به نوایى نرسیدم
گفتم از خود برهم تا رخ ماه تو ببینم چه کنم من کـه از این قید منیّت نرهیدم؟
کوچ کردند حریفان و رسیدند به مقصد بى نصیبم من بیچاره که در خانه خزیدم
لطفى اى دوست که پروانه شوم در بر رویت رحمى اى یار که از دور رســانند نویدم
اى که روح منى، از رنج فراقت چه نبردم؟ اى که در جان منى، از غم هجرت چه کشیدم؟
دیوان امام
نویسنده: امام خمینی (ره)
ثبت نظر
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.
کوچ کردند حریفان و رسیدند به مقصد
بى نصیبم من بیچاره که در خانه خزیدم...
چقدر خوبه این شعر... چقدر خوبه این بیت...