کتاب الکترونیک؛ ۲۵ سال قبل!
امروز اطلاعات یک کتابخانهی عظیم، در حجم بسیار کوچکی جا میگیرد. گفتهاند ابوالفرج اصفهانی، کتابهایش را چهل شتر بار میکرد و با خودش از اینجا به آنجا میبرد. کجایی؟ از خواب بیدار شو ابوالفرج! ببین چهل هزار کتاب - بلکه بیشتر: چهارصد هزار کتاب - را میشود روی یک صفحه، با یک دستگاه کوچک به همراه داشت و هر مطلبی را که خواست از آن بیرون آورد! امروز دنیا اینگونه است و باید از دستاوردهای جدید استفاده کرد و بهره برد. ما متأسفانه هنوز یادنگرفتهایم؛ هنوز عادت نکردهایم و دستمان روان نیست. بیشتر دلمان میخواهد همینطور این کتابها را ورق ورق بگردیم.
مرحوم والد ما، آن اوایل، کتابهایی را که چاپ حروفی داشت و کوچک بود، رغبت نمیکرد بردارد نگاه کند؛ خوشش نمیآمد. از همان کتابهای بزرگ خط کلیشهای چاپ سنگی خوشش میآمد. مثلاً «مکاسب» چاپ شده بود و در خانه داشتیم؛ اما خوشش نمیآمد استفاده کند. ایشان همان «مکاسب» قدیمی چاپ سنگی را دلش میخواست ورق بزند! ببینید این انس، چه چیز عجیبی است و آدم را چطور میکشاند! ما امروز تقریباً همان حالت را داریم! ما خیلی حاضر نیستیم از این وسایل جدید استفاده کنیم. باید یاد بدهید و یاد بگیرند. باید عادت کنند و دستشان روان شود. وقتی که دست روان شد، آنوقت از آن وسیله، بهرههای فراوانی گرفته خواهد شد.