مامانش بود!
از سه ماهی قرمز عیدمان، دو تا زنده بودند. پریشب یکیشان از دنیا رفت. موقعی که آب تنگ ماهی را عوض میکردم، ماهی مرده را داخل کیسه فریزر گذاشتم و برخلاف همیشه که در گلدان لب بالکن خاکش میکردم، به دلیل بیحوصلگی داخل سطل زباله انداختم. اصلا حواسم نبود دخترم این صحنه را میبیند.
من حواسم نبود ولی دخترم صدایش به اعتراض بلند شد که: بابا چرا انداختیش سطل آشغالی؟ مامانش بود!
---------------------------------------
خدایا!
چقدر از بیحوصلگی و حواسپرتی و غفلت و ... کارهایی کردهایم که دیدهای؟ که شنیدهای؟ که خواندهای دلمان را؟
ببخش من را که هر لحظه در خسر و زیانم.
ثبت نظر
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.
عاقبتش بهخیر :)
چهقدر خوب نتیجهگیری کردید!
خدا خیرتان دهد!
طاعات و عباداتتان قبول و التمادس دعا!
یاد یه خاطره افتادم ...
طاعاتتون قبول و التماس دعا
والا ما متاسفانه یه ماهی هم که از دست میدیم چنان به هم میریزیم که اصلا در توانمون نیست تماشا و تشییع و خاکسپاری و این حرفا. سریع باید از جلوی چسم دور بشه. اینم البته نمایانگر ضعفهای اساسیتر بندگی ماست نسبت به شما
خدا حفظش کنه ...
این جمله رو از بچگی تا الان که 25 سالمه هروقت یه حرکتی مثل حرکت دختر شما ازم سر میزنه بابام میگه.
خداحفظ کنه ناز دخترتونو :)