اثاث کشی
فردا اثاث کشی داریم؛ ولی جابجایی منزل مسکونی نیست. قراره دفتر نشر صاد منتقل بشه به خیابون کریمخان. طبقه دوم و سوم ساختمونی که فروشگاه کتاب زیتون در طبقه همکف اون خودنمایی میکنه. از حوالی دی ماه، قصد جابجایی داشتیم. هم تعداد نیروها زیاد شده بود و هم اجاره دفتر فعلی به صرفه نبود. دوستان من در نشر، دی و بهمن رو جسته و گریخته دنبال ساختمون جدیدی بودند که بتونیم هم نشر صاد، هم مجموعه کتاب صوتی قناری و هم خودنویس رو منتقل کنیم اونجا و همه کنار هم باشیم. چند تا ساختمون هم دیدیم که بد نبود اما بالاخره بدیهایی هم داشت. مثلا یکیشون سه تا واحد داشت که در هر واحد به دلیل نقشه بد داخل واحد، حدود ۱۰ متر پرتی داشت. یا یه واحد دیگه دیدیم که یکی از بزرگترین اتاقهاش هیچ پنجرهای نداشت. یا مثلا یه ساختمون خیلی خوب دیدیم که همه چیاش خوب بود به جز محلش. یعنی محلش هم خوب بود ولی به درد ناشر جماعت نمیخورد که بهتره مرکز شهر باشه. تا اینکه این ساختمون رو پیدا کردیم و پسندیدیم و به توافق رسیدیم اسفند ۹۹. قرار بود ۱۵ فروردین جابجا بشیم اما به دلیل اینکه نوساز بود، کارهای نقاشی و تیغه کشی و اینا طولانی شد و تا الان طول کشید. حدود ۵ ماه از زمانی که اراده کردیم، تا زمانی که جابجا میشیم فاصله افتاد. فردا صبح اثاث کشی داریم و دیروز و امروز همه وسایل رو داخل جعبهها گذاشتیم.
الان داشتم به این فکر میکردم که ما برای همه جابجاییها انقدر وقت میذاریم؟ انقدر مته به خشخاش میذاریم که بهترین جا رو پیدا کنیم؟ انقدر برامون مهمه که هم موقعیتش خوب باشه و هم همسایههاش خوب باشن؟ انقدر همهی تیم، دل به دل هم میدیم که جابجایی تک تکمون راحتتر باشه؟ انقدر به راحتی و تجهیزات و حتی تزیینات جای جدید فکر میکنیم و برامون مهمه چون پیش خودمون میگیم حداقل یک سال میخوایم صبح تا شب اینجا بگذرونیم، پس مهمه!
این جابجایی خیلی مسافت طولانی هم نبود. از حوالی میدون ولیعصر به زیر پل کریمخان. به حساب نقشه گوگل دقیقا ۲.۱ کیلومتر. حالا اگه قرار بود مسافت بیشتر بشه و بریم در یه شهر غریب، چقدر آماده میشدیم؟ یه کشور دیگه که فرهنگ شبیه فرهنگ خودمون داشته باشه چی؟ یه کشور دور چی؟ یه دنیای دیگه چی؟
موندگاریمون هم در جای جدید، خیلی نیست و اجاره کردیم دفتر رو. حالا اگه میخواستیم طولانی مدت اجاره کنیم چقدر بیشتر برنامه ریزی میکردیم؟ اگه میخواستیم یه جایی رو بخریم چی؟ هم پول بیشتری باید میدادیم و مراقبت میکردیم که درست هزینه بشه و هم مدت بیشتری رو باید زندگی میکردیم توش؛ طبیعتا بیشتر تأمل میکردیم. اگه میخواستیم همه سرمایهمون رو بدیم و یه ساختمونی بخریم که همیشه اونجا بمونیم چی؟ اگه همه عمرمون رو میخواستیم بدیم و در اون جاودانه بودیم چی؟
ثبت نظر
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.
داشتم فکر میکردم همیشه دیدن دفتر یه نشر برام جالب بوده، خیلی مبارکه و حسابی موفق باشید