آرزوهای واقعی و تقلبی
فطرت آدمی انگار جستجوگر است؛ میخواهد بیشتر بکاود، بیشتر کشف کند، بیشتر بشناسد، بیشتر معرفت کسب کند و بیشتر تصاحب کند.
آرزوهای کوتاه و بلندی که انسانها دارند، نشاندهنده همین فطرت است. فطرتی کمالجو که برای به کمال رسیدن همه چیز را طلب میکند. امام (ره) میفرمودند که حتی بتپرست هم در جستجوی خداست که کمال مطلق است و مسیر را اشتباه رفته است.
حالا نمیخواهم در مورد کمال مطلق بنویسم. میخواهم در مورد آرزوهایی بنویسم که بدست آوردنش را سالها مطالبه میکنیم و چون به آن میرسیم، ارزش آن در نظر ما از دست میرود.
دقت کردهاید؟ مثلا سالها تمایل دارید که فلان رشته یا فلان دانشگاه قبول شوید؛ بهمان شغل را بدست آورید؛ آن موبایل خاص یا این کنسول بازی خاص را بخرید. سالها خواستهاید که سفر سیاحتی یا حتی زیارتی بروید؛ با یک شخصیت محبوب و ارزشمند دیدار کنید و مصاحبت کنید و...
بیشتر اینها اینگونه است که وقتی به آنها میرسید و آن را برای خود میکنید، دیگر آن ارزش گذشته را ندارند. به قولی لپ تاپ محبوبتان که روزهای اول مراقب تمیزی و نظافتش هستید، پس از چند ماه قرمه سبزی هم روی آن بریزد دیگر حساس نیستید.
میدانید چرا؟ من فکر کردم میتواند به این دلیل باشد که وقتی مثلا لپ تاپ خریدید، میبینید بهتر از این هم میتوان داشت؛ پس بعد از مالکیت این لپ تاپ به بهتر از آن فکر میکنید. وقتی دانشگاهی قبول شدید، میبینید میتوان کارشناسی ارشد هم قبول شد یا دکتری. وقتی دکتر شدید، دنبال هیات علمی شدن هستید و ...
حالا کجاها این خواسته متوقف میشود؟ کجاها حتی بعد از اینکه خیالتان راحت شد آن چیز برای شماست، دلتان را نمیزند و سراغ چیزهای دیگر نمیروید؟ وقتی بهتر از آن را متصور نباشید! شاید بگویید آن چیزی که بهتر از آن وجود ندارد، فقط خداست ولی به نظرم اینطور نیست. چیزهای خاصی هستند که انسان بهتر از آنها را نمیتواند تصور کند. مثلا کسانی که این یادداشت را میخوانند و خدا به نظر رحمتش به آنها فرزند داده است، میدانند بهتر از آن را نمیتوانند تصور کنند. شاید معنای عشق هم همین باشد.
ثبت نظر
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.