گوناگونی و اختلافها
از گوناگونی و اختلافها فهمیده میشود که خدا قصد دارد در هر چیزی خود را به آدمی نشان دهد، تا هرگز از او غافل نباشد...
نقل میکنند که روزی مرحوم «فیض» و «صدرالمتألهین» همراه با یکدیگر از مسیری عبور میکردند. دختری را بالای بام دیدند که قالی تکان میدهد و جوانی هم ایستاده و او را نگاه میکند و شعر میخواند. جوان به دختر میگوید: «نیامدهای به پشت بام تا قالی تکان بدهی، آمدهای که خود را نشان دهی.» صدرالمتألهین متحول میشود و گریه میکند. مرحوم فیض از او میپرسد: چه شد؟! ایشان جواب میدهند: گریه من از این جهت است که این همه سال درس خواندهام و فلسفه نوشتم و خود را عاشق خدای متعال میدانم اما هنوز با این حال و صفایی که این داماد با عروس خود داشت، من نتوانستم با خدای خود چنین سخن بگویم؛ لذا به حال خود گریه میکنم.
با صدهزار جلوه برون آمدی که من
با صدهزار دیده تماش کنم تو را
ثبت نظر
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.