پژوهشگر

وبلاگ شامل دو بخش عمده است: یکی نوشته‌های فرهنگی، علمی، شخصی و سیاسی من و دیگری «نقل قول» که در آن به فرازهایی از کتبی که در حال مطالعه آن هستم پرداخته‌ام. در برگه «درباره من» نیز می‌توانید از من بیشتر بدانید.

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین نظرات

دلم شکسته دلم را نمی‌خری آقا                             مرا به صحن بقیعت نمی‌بری آقا
اگرچه غرق گناهم ولی خبر دارم                              تو آبروی کسی را نمی‌بری آقا
همیشه از کَرَمت بوی مهر می‌آید                             شبیه باغ پر از گل، معطری آقا
تمام دفتر شعرم فدای چشمانت                               که از تمام غزل‌هام بهتری آقا
در اوج بی‌کسی‌ام در خیال من هستی                      این تویی که یارترین یار و یاوری آقا
یادته پارسال همین موقع؟ آرزوم بود که بیام پیشت. همیشه دوس داشتم بقیعت رو ببینم. چقدر دستم کوتاه بود و دلم تنگ. هنوز نمی‌دونم رو چه حسابی دستمو گرفتی و من رو بردی پیش خودت. هر چی بوده لطف تو بوده مثل همیشه وگرنه من که خودمو می‌شناسم:
گر سینه‌چاک دوست بدانم دلم خطاست                     عشق عزیز یار کجا و حدود من
چه روزهایی بود توو مدینه. چه غربتی، چه کرامتی، چه شکوهی... آره، چه شکوهی. بعضی‌ها میگن حالا مگه چی میشه حرم نداشته باشه؟ حق با اوناست شاید. ولی اونی که یه بار بره بقیع دیگه این حرف رو نمی‌زنه. نمی‌دونم چه حسابیه، طلبه‌های وهابی که کنار قبر چهار امام(ع) توو بقیع با مردم بحث می‌کنند فقط به امام حسن توهین می‌کنند؛ خیلی عجیبه. اون 6 روزی که اومدم کنار مزارت به حرفای وهابی‌ها هم به دقت گوش می‌کردم که متوجه بشم آیا در مورد سه امام دیگه هم حرفی می‌زنند؟ دیدم نه! اصلا انگار این قوم نسبت به حسن بن علی کینه دارند. آخه چرا؟ کسی که انقدر کریم بوده... خب چرا نداره که!! آدم‌هایی که نشانی از ولایت ندارند، لیاقت ندارند نسبت به امام حسن حب داشته باشند. اگه به حرفای اون طلبه‌های وهابی گوش میدی با خودت میگی ای کاش فقط حرم نداشت...
ولی بقیع که نیازی به حرم نداره:
عشاق نشستند سر راه کسی                              تا دست به حُسن انتخابی بزنند
باید که به جای چلچراغ و گنبد                                 بالای بقیع آفتابی بزنند
چه روزی بود روز آخر . اکثر بچه‌ها دلشون نمی‌خواست از مدینه بروند. با اینکه شوق زیارت کعبه بود ولی دوس داشتیم مدینه بمونیم. با تمام توهین‌هایی که وهابی‌ها به ما و اعتقادات ما می‌کردند. دعا نخون، زیارت نامه نخون، ببند کتاب حاجی آقا، اینجا نشین، نایست، حرکت و... اصلا انگار فقط نفس کشیدن اونجا مجازه. شیعیان مدینه چی می‌کشن! از یه طرف چقدر خوب بود این جمله‌ها رو می‌گفتند. وقتی این جمله‌ها رو می‌گفتند آدم دینش کامل‌تر می‌شد؛ میدونی چرا؟ چون پرنده دین با یه بال نمی‌تونه پرواز کنه، هم تولی می‌خواد، هم تبری. این وهابی‌ها که توهین می‌کردند آدم یادش می‌افتاد همونقدر که باید به معدن سخاوت و صبر و انسانیت حب داشته باشه، باید نسبت به دشمنان اهل بیت بغض داشته باشه.
با یاد  تو که غصه‌شماری کنم حسن                      جاری ز چشم، اشک بهاری کنم حسن
تا که ر ِسَم به روضه‌ی سبز مصیبتت                      سوگند بر تو، لحظه‌شماری کنم حسن
باید  اجازه از طرف مادرت رسد                               تا از جگر به یاد تو زاری کنم حسن
پنجاه شب برای حسین تو سوختم                         تا اشک ناب بهر تو جاری کنم حسن
حتی نوادگان تو صاحب حرم شدند                          کی می‌شود برای تو کاری کنم حسن
گنبد  که نه، ضریح نه، تنها برای تو                          باید که فکر سنگ مزاری کنم حسن
تنهاترین  امامی و بی‌کس‌ترین کریم                        گریه بر آن که یاری نداری کنم حسن




 
 
 
 
 
  • قاسم صفایی نژاد
هر کس ز بارگاه تو منت نمی کشد                      در حیرتم چگونه خجالت نمی کشد
بنشستنم همان و در او سوختن همان                 کارم به وصل دوست به صحبت نمی کشد
باید فرشته ها ی تو خُدّام من شوند                     مهمان که زحمتی به ضیافت نمی کشد
بوی غذاست راهنمای گدای شهر                        کار ضیافت تو به دعوت نمی کشد
کس بعد از این ز ریخت و پاشی که می کنیم         خود را به سایه سار قناعت نمی کشد
ما جا نماز خویش به دریا فکنده ایم                       گریه عنان به خاک مذلت نمی کشد
جوری نخورده ام به زمین تا شوم بلند                    دل از در ِ تو رَخت اقامت نمی کشد
زخمی که سینه چاک دَم تیغ دلبر است                 ناز طبیب و رنج طبابت نمی کشد
آخر من از محبت تو آب می شوم                           کار کسی چو من به سعادت نمی کشد
کم می خرند بار مرا در دکان غیر                            میزان کسی چنان تو  به قیمت نمی کشد
بیرون شده است کار من از مرهم و دوا                     قربانی از معالجه منت نمی کشد
 
  • قاسم صفایی نژاد
 
ایام الله دهه فجر در حال اتمام است. دهه‌ای که لااقل در چند قرن اخیر مهم‌ترین دهه‌ی تاریخ کشور عزیزمان ایران است و می‌توان آن را در دوره معاصر در کنار فروپاشی اتحادیه جماهیر شوروی از مهمترین اتفاقات جهان دانست. انقلابی که خیلی از تحلیل‌گران نتوانستند آن را تحلیل کنند و آن کسانی هم که تحلیل کردند شاخه‌ای از تحلیل خمینی عزیز را بیان کردند. تحلیلی که به یقین بهترین و کاملترین تحلیل هست: با کمک خدا، متن مردم جوشید. متن مردم بدون تبلیغات جوشید.
 
‌اما متاسفانه بعضی از سودجویان این انقلاب مردمی را می‌خواهند سرمایه شخصی خود بدانند و آن را حاصل زحمات و تفکرات خود بدانند. نظریه‌ای در علوم اجتماعی وجود دارد به نام «کاهش گرایی». ارل ببی در کتاب «روش‌های تحقیق در علوم اجتماعی» در توضیح «کاهش گرایی» می‌نویسد که: اگر یک اتفاق بزرگ را فقط به یکی از جنبه‌های آن ربط دهیم دچار کاهش‌گرایی شده‌ایم. مثلا اگر انقلاب آمریکا را حاصل زحمات جرج واشنگتن بنامیم!
 
‌در این سی سال کسانی وجود داشتند و دارند که خود را همه کاره انقلاب می‌دانند. متاسفانه رسانه ملی امسال به این قضیه دامن زد. با تمام احترامی که نسبت به آقای ضرغامی قائل هستم و معتقدم باعث شروع تحولات خوبی در صدا و سیما شده است اما به برنامه‌های دهه فجر امسال انتقادات زیادی وارد است.
 
در برنامه‌های امسال بیشتر از اینکه نقش مردم نشان داده شود، متاسفانه به اشخاص رو آوردند. اشخاصی که شاید نشان دادن چهره قدیمی آنها در کنار امام، فرصتی شود تا آنها خود را  یار امام معرفی کنند و بخواهند کارهای غلط خود را درست جلوه دهند؛ حال آنکه چهره‌ی جدید آنها در بعضی اشخاص ممکن است متفاوت با چهره‌ی سال‌های اول انقلاب باشد. شاید فکر کنند که مردم ما فراموش می‌کنند که چه کسانی در استفاده از بیت المال تخلف داشتند، چه کسانی آرمان‌های امام و انقلاب اسلامی مردم ایران را دست‌مایه قدرت‌طلبی خود کردند و چه کسانی ... . منکر خدمات سال‌های گذشته اشخاصی که بعدا چهره عوض کردند نمی‌شوم و همچنین افرادی که به آرمان‌های مردم وفادار ماندند و هنوز در حال خدمتگزاری هستند، اما حسرت می‌خورم  که چرا در رسانه ملی نقش ملت در انقلاب کمرنگ‌تر از برخی از اشخاص است.
 
آیا متعلق دانستن انقلاب به برخی از این اشخاص باعث نشده که برخی از جوانان اهمیتی برای دهه فجر قائل نباشند؟
 
---------------------------------------------------------------------------------------------------------
 
پی نوشت ( 87/11/20) :
 
 امروز توو فرهنگسرا که بودم اتفاقی جمله هایی از امام(ره) رو در رادیو شنیدم : «بعد از اینکه این دهه را به همه مسلمانان تبریک بگم و مظلومان ؛ نباید این به ذهنمان خطور کند که این انقلاب را اشخاص انجام دادند . من همانقدر در انقلاب نقش داشتم که به عنوان عضوی از این جامعه هستم ...»
 

واقعا این جملات امام بیان کننده خیلی چیزاست.


 
 
 
 
 
 
  • قاسم صفایی نژاد
* این یادداشت به عنوان سرمقاله روزنامه دانشجویی «یار دبستانی» دانشگاه اصفهان منتشر شده است.
 
یکی از عادات ما ایرانیان که میشه گفت تبدیل به یه فرهنگ شده اینه که در اکثر موارد مفاهیم، افراد، قوانین و خیلی چیزای دیگه رو به صورت کاملا سفید یا کاملا سیاه می‌بینیم. در صورتی که اکثریت قریب به اتفاق این موارد خاکستری هستند؛ تنها خداوند کمال مطلق است و او نمایندگان معصوم خود را در روی زمین از خطا و اشتباه به دور داشته است.
یک مثال با کمی چاشنی سیاسی میزنم تا بهتر متوجه منظورم بشید:
·         سکانس اول
هر وقت تلویزیون را روشن می‌کنم در حال پخش تصاویر احمدی‌نژاد و تعریف و تمجید از او و سفرهای استانی و سخنرانی‌ها و مصاحبه‌های مختلف اوست. طوری از او در رسانه‌ها حمایت می‌شود که انگار او منجی ایرانیان و حتی بشریت است. مگر او کیست؟ اصلا پرستیژ او به ریاست جمهوری نمی‌خورد. مگر او باعث این همه گرانی و تورم نشد؟ مگر او نگفته بود نفت را سر سفره‌های مردم می‌آورد؟ پس چه شد؟ وقتی به احمدی‌نژاد فکر می‌کنم فقط به یاد قطعنامه‌هایی می‌افتم که ایران را تحریم می‌کند. یا صحبت‌های او که انگار همه را به سخره گرفته است! هاله نور، اسرائیل باید محو شود، گرانی تنها چیزهایی هست که از احمدی نژاد به یاد دارم.
 
·         سکانس دوم
باند قدرت و ثروت وقتی می‌بیند کسی آمده و در حال خدمتگزاری به مردم است در حال مقابله با او هستند. تا حالا به روزنامه‌ها نگاه کردی؟ هر روز تیتر منفی علیه دولت و توهین به احمدی‌نژاد در رأس کارهای آن‌هاست به جز تعداد محدودی روزنامه. او کسی است که باعث شد گفتمان امام زنده شود و همه به سمت آرمان‌های انقلاب برگردند. او در حال مبارزه با مفسدان اقتصادی و باند قدرت و ثروت است و تمام علت گرانی‌های یک سال گذشته به خاطر کارشکنی‌های مخالفانش و البته قیمت جهانیست . نطق‌های بی‌نظیر و حساب شده او در دانشگاه کلمبیا به اوج رسید و حتی مخالفان او لب به تمجید او گشودند. سفرهای استانی او باعث تمرکززدایی از تهران شده و کاری که چند سال عده‌ای فقط حرف آن را می‌زدند عملا اجرا می‌کند؛ و همچنین خیلی کارهای دیگر که دولت‌های گذشته شجاعت انجام آن را نداشتند، مثل تحول اقتصادی و ... . او در قضیه انرژی هسته‌ای عزت ایرانیان را حفظ کرد.
 
·         سکانس سوم
اما فکر کنیم که می‌توانیم سکانس سومی به صورت زیر تهیه کنیم و او را سیاه مطلق یا سفید مطلق نبینیم.
احمدی‌نژاد یک فرد مکتبی است که با احیای گفتمان امام و رهبری باعث پررنگ شدن ارزش‌های در حال فراموشی مردم ایران شده است. او با نیت خالص به فکر کمک به مردم است اما قطعا هیچکس کامل نیست و به کمک بقیه نیاز دارد. کمک کسانی که تجربه و تخصص و تقوای لازم را دارند. جایی که شخص احمدی‌نژاد قبول می‌کند گرانی مسکن تقصیر اوست، باید بپذیریم و به او تبریک بگوییم به خاطر شجاعتش در اعتراف به اشتباه خود. او را کمک کنیم که اشتباه خود را جبران کند و به او اخطار بدهیم که اشتباهات مشابه مرتکب نشود. اصلا اگر قبول نکنیم که احمدی‌نژاد در جریان گرانی مسکن مقصر بود (یکی از دلایل، نه همه دلایل گرانی) و چشم و گوش بسته از او حمایت کنیم، با حمایت خود به او و مردم ایران خیانت کرده‌ایم. زیرا هر کس باید متوجه اشتباهات خود شود و در جهت اصلاح آن بکوشد. بدانیم که عزت ایرانیان را در جریان انرژی هسته‌ای مردم حفظ کردند و احمدی‌نژاد مجری اراده مردم عزیز ایران بود و همچنین بدانیم قطعنامه‌ای اگر علیه ایران تصویب شد، هزینه‌ای است که مردم ایران بابت حفظ عزت خود پرداختند نه بابت خود رأیی رئیس جمهورشان.
وقتی او رئیس جمهور است، باید به رأی مردم احترام بگذاریم و به او کمک کنیم که ایران را بهتر اداره کند، نه اینکه فقط دم از دموکراسی و مردم بزنیم و رأی مردم را محترم نشماریم. یا مثل بعضی از دوستان که وقتی مردم به آنها رأی دادند، مردم باهوش بودند و وقتی به احمدی‌نژاد رأی دادند مردم را با صفت‌های مردم عوام و قابلمه به دست یاد می‌کنند.
به یاد داشته باشیم او هم مثل تمام انسان‌هاست: نه سفید، نه سیاه!
 
 
  • قاسم صفایی نژاد
 
1ـ تکمیل و اجراى طرح مهندسى فرهنگى کشور و تهیه پیوست فرهنگى براى طرح‏هاى مهم.
2ـ‌ زنده و نمایان نگه داشتن اندیشه دینى و سیاسى حضرت امام خمینى(ره) و برجسته کردن نقش آن به عنوان یک معیار اساسى در تمام سیاست گذارى‏ها و برنامه ریزى‏ها.
3ـ‌ تقویت قانونگرایى، انضباط اجتماعى، وجدان کارى، خودباورى، روحیه کار جمعى، ابتکار، درستکارى، قناعت، پرهیز از اسراف و اهتمام به ارتقاء کیفیت در تولید.
4ـ مقابله با جریانات انحرافى در حوزه دین و زدودن خرافات و موهومات.
5ـ استفاده بهینه از فناورى‏هاى اطلاعاتى و ارتباطى براى تحقق اهداف فرهنگى نظام.
6ـ ایجاد درک مشترک از چشم انداز بیست ساله و تقویت باور و عزم ملى براى تحقق آن.
  • قاسم صفایی نژاد