پژوهشگر

وبلاگ شامل دو بخش عمده است: یکی نوشته‌های فرهنگی، علمی، شخصی و سیاسی من و دیگری «نقل قول» که در آن به فرازهایی از کتبی که در حال مطالعه آن هستم پرداخته‌ام. در برگه «درباره من» نیز می‌توانید از من بیشتر بدانید.

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین نظرات

۴ مطلب در خرداد ۱۳۸۷ ثبت شده است

از صفحات اول این کتاب چند تا جمله براتون انتخاب کردم ولی بعد از این انقدر مطالب جالب میشه که بهتون پیشنهاد می‌کنم کتاب رو بخونید:

- نخست از طریق تقابل میان دو ادراک مردم سالاری آغاز می‌کنیم. یک ادراک مردم سالاری ادعا دارد که جامعه مردم سالار، جامعه‌ای است که در آن مردم از طرق مشخصی در مدیریت امور خود شرکت می‌کنند و اینکه وسایل ارتباطی آزاد و در دسترس‌اند ... یک تعریف دیگر از مردم سالاری این است که می‌باید مردم از مدیریت مسائل‌شان محروم کرده و به شیوه‌ای خشک و غیرقابل انعطاف امکانات اطلاع‌رسانی را تحت انقیاد قرار داد.
- این بینشی است که به صدها سال قبل باز می‌گردد ... مبنی بر اینکه پیشتازانی از روشنفکران انقلابی به حاکمیت برسند، انقلاب توده‌ها را، که آنها را به قدرت رسانده‌اند، به کار گیرند، آنگاه توده‌های ناآگاه را به سوی آینده‌ای رهنمون شوند که نادان‌تر و جاهل‌تر از آنند که در رویاهایشان برای خود در نظر گیرند.
- اصل اخلاقی الزام‌آور این است که توده‌ها صرفا ناآگاه‌تر از آنند که قادر به درک مسائل باشند. اگر برای اداره‌ی امور خود تلاشی ارائه دهند، فقط ایجاد دردسر خواهند کرد، در نتیجه غیراخلاقی و نامناسب خواهد بود.
- در نتیجه برای رام کردن «گله گمشده» به ابزاری نیاز داریم، و این همان انقلاب نوین در هنر مردم سالاری است: تولید رضایت، رسانه، مدارس و فرهنگ عمومی می‌باید تقسیم‌بندی شوند.
- ... در بطن آنچه امروز دولت تمامیت‌خواه یا نظامی می‌نامیم این عمل ساده است. فقط یک چماق بالای سرشان نگاه می‌دارید و اگر از خط خارج شدند محکم بر سرشان می‌کوبید. ولی با گذشت زمان که جامعه آزادتر و دموکراتیک‌تر شد این قابلیت را از دست می‌دهید، از این رو می‌باید به فناوری‌های «هیاهوی سیاسی» روی کنید.

 

  • قاسم صفایی نژاد
 
شکر می‌گویم خدا را خلقتم زهرایی است              شد گواهم اشک جاری طینتم زهرایی است
گر گناهی هم نمایم دست من خواهد گرفت             من نخواهم شد ذلیل و عزتم زهرایی است
فاطمیه از محرم بیشتر گریه کنم                             بر جهان تاثیر دارم، قدرتم زهرایی است
من حسینی بودنم را خرج مادر می‌کنم                    شاهدم باشد خود او، هیئتم زهرایی است
عاشقی گفتا خدایا قبر می‌خواهم چه کار                بی نشانم کن ببینند تربتم زهرایی است
مادری‌اش روز محشر تازه گل خواهد نمود                 تازه می‌فهمم خدایا قیمتم زهرایی است
آن زمانی که زند تکیه به کعبه مهدی‌اش                  فاش می‌گوید به عالم دولتم زهرایی است
شد به یک سیلی تمام چهره‌های ما کبود                غصه‌هایم، گریه‌هایم، غربتم زهرایی است
 
 
 
 
 
 
 
 
 
  • قاسم صفایی نژاد
عمر را پایان رسید و یارم از در در نیامد                      قصه ام آخر شد و این غصه را آخر نیامد

جام مرگ آمد بدستم جام می هرگز ندیدم                 سالها بر من گذشت و لطفی از دلبر نیامد

مرغ جان در این قفس بی بال و پر افتاد و هرگز            آنکه باید این قفس را بشکند از در نیامد

عاشقان روی جانان جمله بی نام و نشانند                 نامداران را هوای او دمی بر سر نیامد

کاروان عشق رویش صف به صف در انتظارند               با که گویم آخر آن معشوق جان پرور نیامد

مردگان را روح بخشد، عاشقان را جان ستاند             جاهلان را این چنین عاشق‌کشی باور نیامد

 
 
                                                                                                     امام خمینی (ره)
 
 
  • قاسم صفایی نژاد
 
سوم خرداد که میشه یاد خرمشهر میفتم ، یاد ایران و ایرانی . یاد جهان آرا که بدون چشمداشت از جونش گذشت تا آرمانش زنده بمونه ، یاد تکلیفم که به خون شهدا و تلاش رزمندگان مدیونم و باید منم هر کاری از دستم برمیاد برای دینم و وطنم انجام بدم .
 
 
 
 
 
  • قاسم صفایی نژاد