پژوهشگر

وبلاگ شامل دو بخش عمده است: یکی نوشته‌های فرهنگی، علمی، شخصی و سیاسی من و دیگری «نقل قول» که در آن به فرازهایی از کتبی که در حال مطالعه آن هستم پرداخته‌ام. در برگه «درباره من» نیز می‌توانید از من بیشتر بدانید.

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین نظرات

۷ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۰ ثبت شده است

پس از بیان مفهوم اصولگرایی از منظر رهبر معظم انقلاب، سعی داریم که شاخصه‌های اصولگرایی را طبق دیدگاه ایشان تبیین نماییم. معظم له در تاریخ ۶ شهریور سال ۸۵ در دیدار با رئیس جمهور و هیئت دولت، با بیان اینکه «این دولت به عنوان یک دولت «اصولگرا» شناخته شده و رفتار و تلاشى هم که تا امروز نشان داده و آنچه در عمل و قولش منعکس شده، همین اصولگرایى را نشان میدهد؛ که ان‏شاءاللَّه خودِ همین براى کشور و شما برکاتى خواهد داشت.»؛ اظهار می‌دارند که: «شاخصه‏هاى اصولگرایى، شاخصه‏هاى مهمى است؛ این شاخصه‏ها باید مورد توجه قرار بگیرد، که من به بعضى از اینها اشاره میکنم. در اظهارات شما هم هست، آن را می‌گویید و تکرار می‌کنید و در برنامه‏هایتان می‌گنجانید. تحقق مجموعه‏ى این شاخصه‏ها به معناى حقیقى کلمه، آن وقت دولت را به عنوان یک دولت اصولگرا معرفى خواهد کرد.»
شناخت این شاخص‌ها به ما کمک می‌کند که سنگ محکی در اختیار داشته باشیم تا در زمان‌های مختلف، مجموعه‌های اجرایی و تقنینی و قضایی مختلف را با این معیارها بسنجیم.
•    عدالتخواهی و عدالت‌گستری
«شاخصه‏ اول «عدالتخواهى و عدالت‏‌گسترى» است. به زبان آسان است؛ اما در عمل بسیار کار دشوارى است و مقدمات بسیارى لازم دارد. باید خیلى کار کرد تا اینکه عدالت تحقق پیدا کند؛ عدالت جغرافیایى، عدالت طبقاتى، عدالت در زمینه‏هاى مسایل اقتصادى، عدالت در زمینه‏هاى مسایل فرهنگى، عدالت در جایگزین شدن و جاى گرفتن در مسئولیتها و مناصب و عدالت در قضاوتهاى ما – نه فقط قضاوتى که قاضى در دادگاه مى‏کند، بلکه داوریهایى که ما نسبت به اشخاص و قضایا میکنیم – اینها همه عدالت است و عدالت در آنها نقش دارد. عدالتخواهى و عدالت‏گسترى به معناى همه‏ى اینهاست. البته امروز کشور ما بیش از هر چیز دیگر، تشنه‏ى عدالت اقتصادى است. علت هم این است که واقعاً یک شکافى به صورت میراث معیوبى از گذشته بود و این شکاف باید پُر میشد، که نشده است. البته به شکل معقولى باید پُر شود. ما پُر کردنِ این شکاف را به همان شکلى میگوییم که اسلام توصیه میکند؛ حرفهاى غیر منطقى و ناممکن و نامعقول را نمیخواهیم به میان بیاوریم؛ همان‏طورى که اسلام میگوید: فرصتها در مقابل همه باشد و امکانات عمومى مورد استفاده‏ى همه قرار گیرد. بنابراین یک شاخصه، مسئله‏ى عدالتخواهى و عدالت‏گسترى است که پهنه‏ى وسیعى دارد.» [۱]
•    فسادستیزی
««فسادستیزى» شاخصه‏ى دیگرى است. «سلامت اعتقادى و اخلاقىِ مسئولان کشور» – بخصوص مسئولان عالى‏رتبه، در سطوح دولت و معاونین و از این قبیل – بسیار مهم است و شاخصه‏ى دیگرى است که از لحاظ اعتقادى و اخلاقى اشخاص سالمى باشند.» [۲]
•    اعتزاز به اسلام
««اعتزاز به اسلام» یکى دیگر از شاخصه‏هاى اصولگرایى است. ما در دورانِ این ۲۷ سال، بعضى از مسئولان نظام اسلامى را دیده بودیم که خجالت می‌کشیدند یک حکم اسلامى یا یک جهتگیرى اسلامى را صریحاً بر زبان بیاورند؛ نه، ما طلبگاریم. من بارها گفته‏ام، در قضیه‏ى «زن»، ما پاسخگوى غرب نیستیم، غرب باید پاسخگوى ما باشد؛ ما هستیم که سؤال مطرح می‌کنیم. در زمینه‏ى حقوق‏بشر، ماییم که طلبگار مدعیان منافق و دو روى حقوق‏بشر هستیم. بنابراین به اسلام اعتزاز داشته باشید. آنچه را که اسلام به ما آموخته، اگر ما درست یاد گرفته باشیم و دچار کج‏فکرى و انحراف و غلط‌فهمى نشده باشیم، چیزى است که باید به آن افتخار کنیم.» [۳]
•    ساده‌زیستی و مردم‌گرایی
«شما امتیازتان به تشخص ظاهرى و شکل و قیافه نیست؛ امتیازتان به همین است که خودتان را با مردم هم‌سطح کنید، به شکل مردم و در میان مردم باشید، با مردم تماس بگیرید، با آنها انس پیدا کنید، از آنها بشنوید. این امتیاز بزرگى است و در شما هست؛ آن را حفظ کنید و نگه دارید.
ساده‌زیستى – بخصوص در خود آقاى رئیس‌جمهور – خوب و برجسته است و چیز باارزشى است؛ در مسئولین هم – کما بیش؛ یک جایى کمتر، یک جایى بیشتر – بحمداللَّه هست. ساده‌زیستى چیز بسیار باارزشى است. ما اگر بخواهیم تجمل و اشرافیگرى و اسراف و زیاده‌روى را – که واقعاً بلاى بزرگى است – از جامعه‌مان ریشه‌کن کنیم، با حرف و گفتن نمیشود؛ که از یک طرف بگوئیم و از طرف دیگر مردم نگاه کنند و ببینند عملمان جور دیگر است! باید عمل کنیم. عمل ما بایستى مؤید و دلیل و شاهد بر حرفهاى ما باشد تا اینکه اثر بکند. این خوشبختانه هست. فاصله‌تان را با طبقات ضعیف کم کرده‌اید و کم نگه دارید و هر چه که ممکن است آن را کمتر کنید.» [۴]
«این که ما این‌قدر روى ساده‌زیستى مسئولان تکیه مى‌کنیم، این براى همین است که به مردم نشان بدهند براى خود کیسه نمى‌دوزند و به فکر ثروت‌اندوزى براى خودشان نیستند؛ این، مردم را امیدوار مى‌کند و اعتماد آنها را برمى‌انگیزد. خیلى فرق است بین آن مسئولى که در دوران کوتاه مسئولیت خود در فکر این است که یک آینده‌ى مالى براى خود تأمین بکند؛ دائم به این طرف و آن طرف دست مى‌اندازد و چنگ مى‌زند، شاید بتواند آینده‌ى مالى و زندگى خودش را تأمین کند، و آن انسانى که در دوران مسئولیت، اصلاً به فکر تنها چیزى که نیست، مسائل شخصى است؛ اینها خیلى با هم تفاوت دارند.» [۵]
•    تواضع و نغلتیدن در گرداب غرور
««تواضع و نغلتیدن در گرداب غرور» هم یکى از شاخصه‏هایى است که لازمه‏ى اصولگرایى است؛ ما در معرض این هستیم. ببینید عزیزان! شماها در موضع بالایى قرار دارید و مورد احترامید؛ افراد پیش شماها می‌آیند و تعریف و تمجید می‌کنند – بعضى از روى اعتقاد، بعضى بدون اعتقاد – براى اینکه شما خوشتان بیاید. ما خودمان باید مواظب باشیم حرفهایى که در تمجید و ستایش ما می‌زنند، اینها را باور نکنیم. ما باید به درون خودمان نگاه کنیم: «الانسان على نفسه بصیرة»؛ نقصها، مشکلات و کمبودهایمان را نگاه کنیم و فریب نخوریم. این فریب خوردن، انسان را در دام و گرداب غرور مى‏اندازد. اگر انسان خودش را بد برآورد کرد، آن وقت دیگر نجات پیدا نمی‌کند.» [۶]
•    اجتناب از اسراف و ریخت‌و‌پاش
«یکى از اساسى‌ترین کارها براى اینکه ما جلوى اسراف را بگیریم این است که مسئولین کشور، خودشان، کسانشان، نزدیکانشان و وابستگانشان، اهل اسراف و اهل اشرافیگرى نباشند. چطور می‌توانیم اگر خودمان اهل اسراف باشیم، به مردم بگوئیم اسراف نکنید؛ «أ تأمرون النّاس بالبرّ و تنسون انفسکم»؛ «یا أیّها الّذین امنوا لم تقولون ما لا تفعلون. کبر مقتا عند اللَّه ان تقولوا ما لا تفعلون». اولین کار این است که ما مسئولین کشور را، افرادى انتخاب کنیم که مردمى باشند، ساده‌زیست باشند، درد مردم را بدانند و خودشان از درد مردم احساس درد کنند. این هم به نظر من شاخص مهمى است.» [۷]
ادامه دارد…

 

پاورقی:
[۱]- بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامى‏ در دیدار با رئیس جمهور و اعضاى هیئت دولت ۶/۶/۱۳۸۵
[۲]- بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامى‏ در دیدار با رئیس جمهور و اعضاى هیئت دولت ۶/۶/۱۳۸۵
[۳]- بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامى‏ در دیدار با رئیس جمهور و اعضاى هیئت دولت ۶/۶/۱۳۸۵
[۴]- دیدار مقام معظم رهبری رئیس‌جمهوری و اعضاى هیئت دولت ۰۲/۰۶/۱۳۸۷
[۵]- دیدار مقام معظم رهبری با مردم گرمسار ۲۱/۰۸/۱۳۸۵
[۶]- بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامى‏ در دیدار با رئیس جمهور و اعضاى هیئت دولت ۶/۶/۱۳۸۵
[۷]- بیانات مقام معظم رهبری در جمع مردم استان کردستان در میدان آزادى سنندج ۲۲/۲/۱۳۸۸

 

 


* این یادداشت برای سایت ندای انقلاب نوشته شده است.

 

  • قاسم صفایی نژاد

جریان‌های سیاسی داخل کشور در ابتدای دهه ۷۰ بیشتر با عناوین «چپ» و «راست» شناخته می‌شدند. پس از آن، این عناوین به «اصلاح‌طلبان» و «اصولگرایان» تغییر نام یافت. هر چند در عرف ادبیات سیاسی کشور سعی شد که این واژه‌ها به عنوان دو حزب مقابل هم جا بیفتد، اما مقام معظم رهبری همواره به جریان‌های سیاسی گوشزد می‌کنند که اگر تعریف درست و مناسبی از اصولگرایی و اصلاح‌طلبی انجام دهیم، این دو مفهوم، هرگز مقابل یکدیگر نیستند و هر کدام به نوعی می‌توانند به پیشبرد مقاصد انقلاب کمک کنند.
در این یادداشت سعی داریم ابتدا به مفهوم «اصولگرایی» از منظر رهبر معظم انقلاب بپردازیم و سپس با شاخصه‌های اصولگرایی بیشتر آشنا شویم.
•    اصول ما را هدایت می‌کنند، نه محدود!
«یکى از کارها، مشخص کردن اصول است. ما اصولى داریم که باید از این اصول تخطى نشود. یعنى به نام فکرپردازى و اندیشه‌پردازى، از اصول انحراف پیدا نشود. اصول، شاخصهاى راه صحیح و صراط مستقیم است. خطاست اگر اصول را به دیواره‌هائى تشبیه بکنیم که انسان از وسط این دیواره‌ها باید حرکت کند؛ نه، اصول شاخصند. یک راه مستقیمى وجود دارد، یک صراط مستقیمى هست که این، انسان را به هدف میرساند. این صراط مستقیم را باید شناخت، باید کشف کرد. هیچ کس در محدوده‌ى صراط مستقیم زندانى نشده. اجبار به پیمودن صراط مستقیم در هیچ کس نیست. این اصول کسى را اجبار نمیکند، الزام نمیکند، محدود نمیکند، بلکه این اصول انسان را هدایت میکند و به او میگوید که اگر چنانچه بر طبق این اصول حرکت کردى، به آن نتیجه‌ى مطلوب خواهى رسید؛ اگر از این اصول تخطى کردى، به هدف نخواهى رسید. آخر، اشکال بیراهه همین است. بیراهه، دو اشکال دارد: یک اشکال این است که انسان به سرمنزل مقصود نمیرسد؛ اشکال دیگر این است که وقت انسان تلف میشود؛ فرصتها از دست میرود.» [۱]
•    اصولگرایی متکی بر منطق، آزادی و استقلال است
«ببینید در دنیا دولتهایى که گاهى اعتراضهایى هم به جمهورى اسلامى مى‌کنند، قانون اساسى دویست سیصد ساله‌ى خود را محکم نگه داشته‌اند. ارزشهاى کهنه‌ى دویست سیصد ساله، بلکه بیشتر را محکم و دو دستى نگه مى‌دارند و نمى‌گذارند به آن خدشه وارد شود. شما دیدید در نامه‌اى که سال گذشته عده‌اى از به‌اصطلاح روشنفکران امریکا براى توجیه جنگ‌طلبى رئیس جمهور امریکا و دار و دسته‌اش صادر کردند، روى ارزشهاى امریکایى تکیه کردند. این ارزشها، ارزشهاى «جورج واشنگتن» است که دویست سال از عمر آن مى‌گذرد. ارزشهاى امریکایى براى آنها اصل شد، که بر اساس آن ارزشها حتى جنگ‌طلبى و استعمال بمب اتم نیز مطرح گردید. همان روزها«بوش» تهدید کرد که من چند کشور را با بمب اتم مى‌زنم! این کار توجیه مى‌گردد و جایز شمرده مى‌شود. روى ارزشهاى خودشان این‌طور تکیه مى‌کنند؛ اما وقتى نوبت به ما و قانون اساسى و ارزشهاى ما مى‌رسد، ما مى‌شویم اصولگرا به معناى متحجر! اصولگرایى امریکایى مى‌شود مثبت؛ اما اصولگرایى اسلامى متکى به منطق و عقل و استدلال و تجربه و شوق آزادى‌خواهى و استقلال‌طلبى یک ملت مى‌شود یک چیز محکوم، مى‌شود فحش: اصولگراها! البته مدتى است تعبیر «اصولگراها» را عوض کرده‌اند و مى‌گویند «محافظه‌کارها»؛ غافل از این‌که در کشور ما جناحهاى مختلف همه‌شان اصولگرایند. البته ممکن است تعدادى تندرو در هر گوشه‌اى وجود داشته باشند، اما جل‌ عناصر کشور ما که در دستگاهها هستند، اصولگرایند و همه‌شان به این اصل معتقدند. این اصول باید در این چشم‌اندازها کاملا دیده و رعایت شود. ما به مرحله‌اى رسیده‌ایم که مى‌توانیم و باید این بنا را بر اساس این اصول حفظ کنیم و پیش برویم.» [۲]
«متأسفانه یک عده اصولگرایى را با تحجر اشتباه گرفته و خیال کرده‌اند که اصولگرایى یعنى تحجر! در حالى که اصولگرایى به معناى تحجر نیست. اصولگرایى یعنى اصول مستدل‌ منطقى را قبول داشتن و به آنها پایبند ماندن و رفتارهاى خود را با آن اصول تطبیق کردن؛ مثل شاخصهایى که انسان را در یک جاده هدایت مى‌کند. «ان الذین قالوا ربناالله ثم استقاموا»، این استقامت کردن، اصولگرایى است. معناى تحجر این است که از هر آنچه که به‌صورت یک باور در ذهن انسان وارد شده، بدون این‌که پایه‌هاى استدلالى و استناد مستحکمى داشته باشد، بى‌دلیل و متعصبانه دفاع کردن. «اذ جعل الذین کفروا فى قلوبهم الحمیة حمیة الجاهلیه». «حمیت جاهلیه» گریبان کسانى را مى‌گیرد و آنها جاهلانه از یک چیز دفاع مى‌کنند. اصولگرایى با این دفاع جاهلانه و حمیت متعصبانه و متحجرانه اشتباه نشود. تا گفته مى‌شود تحجر، ذهن بعضى به تحجر جناحهاى دینى مى‌رود. در حالى‌که جناحهاى به اصطلاح روشنفکر و متجدد ما در تحجر دست کمى از متحجرین دینى ندارند، بلکه در مواردى به‌مراتب از آنها بدترند. من یادم نمى‌رود، دوران قبل از انقلاب در این مجالسى که با دانشجویان و بعضى از فعالان سیاسى چپ تشکیل مى‌شد، اگر کسى حرفى مى‌زد که با مبانى مارکسیسم اندک مخالفت و مساسى داشت، استدلال لازم نبود، مى‌گفتند این حرف باطل و غلط است! همان که در قرآن مى‌گوید: «انا وجدنا ابائنا على أمة». چون این را شنیده‌اند، بر آن پاى مى‌فشردند و براساس آن هر حرف منطقى را باطل مى‌کردند. تحجر در آن‌جا بیشتر است.
بنابراین اصولگرایى یک حرف است و تحجر یک حرف دیگر. همچنان که آزاداندیشى غیر از بى‌بندوبارى است. آزاداندیشى یک حرف و بى‌بندوبارى یک حرف دیگر است. آزاداندیشى این است که شما در حرکت به سمت سرزمینهاى ناشناخته‌ى معارف، خودتان را آزاد کنید، بروید، نیروها و انرژیهایتان را به‌کار بیندازید و حرکت کنید؛ اما معناى بى‌بندوبارى این است که در حرکت به سمت قله‌ى یک کوه، اصلا اهمیت ندهید که از کدام راه بروید. نتیجه این مى‌شود که از راهى مى‌روید و به نقطه‌اى مى‌رسید که نه راه پیش دارید و نه راه پس و فقط راه سقوط دارید! در کوهنوردى، آنهایى که اهل رفتن به ارتفاعاتند، این را کاملا تجربه کرده‌اند.» [۳]
ادامه دارد…


پاورقی:
[۱]- بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار دانشجویان سراسر کشور ۰۷/۰۷/۱۳۸۷
[۲]- بیانات مقام معظم رهبری در دیدار مسؤولان و کارگزاران نظام جمهورى اسلامى ایران ۱۵/۰۵/۱۳۸۲
[۳]- بیانات در دیدار اعضاى انجمن اهل قلم ۰۷/۱۱/۱۳۸۱

* این یادداشت برای سایت ندای انقلاب نوشته شده است.

  • قاسم صفایی نژاد