پژوهشگر

وبلاگ شامل دو بخش عمده است: یکی نوشته‌های فرهنگی، علمی، شخصی و سیاسی من و دیگری «نقل قول» که در آن به فرازهایی از کتبی که در حال مطالعه آن هستم پرداخته‌ام. در برگه «درباره من» نیز می‌توانید از من بیشتر بدانید.

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین نظرات

۲ مطلب در اسفند ۱۴۰۰ ثبت شده است

ایرانی‌ها از قدیم، آمدن «بهار» را بهانه‌ای قرار داده‌اند که زمینه‌هایی برای تحول و نو شدن فراهم کنند و به همراه طبیعت، «نو» شوند. «امید» بخش جدایی‌ناپذیر زندگی انسان است و انسانی که امید خود را از دست دهد، چه چیز دیگری دارد؟ در روایات آمده است که از ابلیس پرسیدند که اگر به تو اختیار می‌دادند فقط یک سلاح برای گمراه کردن انسان‌ها انتخاب کنی و سایر سلاح‌ها را از تو بگیرند، کدام را انتخاب می‌کردی؟ و ابلیس پاسخ داده: «ناامیدی از درگاه خدا».

پایان سال ۱۴۰۰ و پایان قرن چهاردهم شمسی نزدیک است. سال ۱۴۰۰ سال سختی بود. برای من هم مانند خیلی از شما دوستان که این متن را می‌خوانید سال سختی بود. چه از نظر شخصی و چه از نظر اجتماعی. اما شکرگزارم که در کنار همه این سختی‌ها، عبرت‌هایی هم وجود داشت که چراغ راه آینده است.

قرآن می‌فرماید: وَإِنَّ لَکُمْ فِى الْأَنْعَمِ لَعِبْرَةً نُّسْقِیکُم مِّمَّا فِى بُطُونِهِ مِن بَیْنِ فَرْثٍ وَ دَمٍ لَّبَناً خَالِصاً سَآئِغاً لِّلشَّرِبِینَ (نحل، ۶۶). (و بی تردید برای شما در دام‌ها عبرتی است، از درون شکم آنان از میان علف‌های هضم شده و خون، شیری خالص و گوارا به شما می‌نوشانیم که برای نوشندگان گواراست.)

باید عبرت بگیرم و به جای آنکه فقط به خون و سرگین فکر کنم، آگاهانه ثمره خالص و گوارای این سختی‌ها را بیابم و قدر بدانم و مسیر آینده را با این سرمایه گران‌سنگ بپیمایم.

به دور از تعارفات و از ته دل، بهار را بهانه قرار دهیم و یکدیگر را حلال کنیم و دعای خیر بدرقه راه هم کنیم.

نوروز مبارک.

  • قاسم صفایی نژاد

جایی می‌خوندم کسی که مال و مکنت زیادی داره، می‌تونه به اون تعلق نداشته باشه ولی یه دانشجوی ساده می‌تونه به یه کتاب تعلق داشته باشه. حب دنیا، ربطی به میزان دارایی نداره و مهم درگیر شدن و عمق تعلقه.

اما ما انسان هستیم و در همین دنیا زندگی می‌کنیم. گوشه‌گیری یا صحراگردی نه نشانه تقوی است و نه نشانه توکل. خدا رسالتی ولو کوچک رو به عهده هر انسانی گذاشته و به اندازه وسع هر فرد ازش مطالبه می‌کنه و اون وظیفه رو باید در سطح اجتماع‌های کوچیک و بزرگ انسانی انجام بدیم.

یه وقتایی یه کارهایی در این دنیا می‌کنیم که احساس می‌کنیم همون وظیفه و رسالته. برای خودمون این رو می‌کنیم هدف و هر جوری شده میخوایم پاش وایستیم اما شاید اگه دقیق‌تر نگاه کنیم تعلق‌مون به دنیاست. باید از خودمون بپرسیم نکنه بخاطر لذت خودمون این چیز رو میخوایم، نکنه بخاطر خودمون این کار رو انجام میدیم و حالا یه رنگی از وظیفه و تکلیف هم روش پاشیدیم. تشخیص این خیلی سخته. شاید مثل همون قضیه تشخیص «مورچه سیاه روی سنگ سیاه در شب تاریک» می‌مونه.

اینجور موقع‌ها باید چیکار کنیم؟ باید سریع از ترس حب دنیا ترکش کنیم؟ به نظرم نه! اتفاقا ثبات و طمأنینه لازمه. بررسی دقیق کنیم و به موقع تصمیم درست بگیریم اما به جوانب مختلفش فکر کنیم. باید بتونیم یه محک خوب پیدا کنیم برای سنجش تا اشتباه نکنیم. باید ببینیم ایمان‌مون و اعمال‌مون به سمت عقل حرکت می‌کنه می‌کنه یا جهل؟ و چه میزانی بهتر از قرآن؟

  • قاسم صفایی نژاد