پژوهشگروبلاگ شخصی قاسم صفایی نژاد

۱۵۹ مطلب با موضوع «یادداشت‌ها» ثبت شده است

یادداشت یادداشت‌ها

در مورد کتاب گاف

سعی کرده‌ام در مورد کتب نشر صاد -بیش از آنکه معرفی بنویسم- داستان چگونگی انتشار آن را بنویسم. قبلا در مورد چگونگی انتشار چند کتاب #نشر_صاد یادداشت‌هایی نوشته بودم و امروز می‌خواستم در مورد #گاف بنویسم. برای کتاب گاف در #خانه_کتاب #مراسم_نقد برگزار شد، درست ششم #اردیبهشت سال گذشته. از بایگانی، ویدئوی مربوط به صحبت‌های خودم در آن مراسم را پیدا کردم. صحبت‌های خودم را که گوش کردم، دیدم بهتر است به جای آنکه از چگونگی انتشار این کتاب بنویسم، از قول‌های محقق نشده خودم بنویسم.

قول داده بودم تا پایان بهار سال گذشته نسخه #صوتی منتشر شود و تا پایان سال #ترجمه #کتاب به یک #زبان دیگر. این صحبت‌ها را از جهت خودزنی بازنشر نمی‌کنم؛ هر چقدر هم که برای عدم تحقق وعده‌هایم دلیل ارائه کنم، باید #عذرخواهی را یاد بگیرم تا در مورد #آینده مطمئن صحبت نکنم و تلاشم را انجام دهم که بتوانم به عهدهایم پایبند باشم.

نشر صوتی #قناری که وظیفه صوتی کردن را به عهده داشت، به دلیل عدم سرمایه گذاری مناسب، چند روز پس از این مراسم یعنی آخر اردیبهشت تعلیق شد و هیچ کتاب جدیدی تولید نکرد و کتاب صوتی گاف علیرغم قول من هنوز متولد نشده است. حتی در مهرماه تصمیم گرفتم با وجود اینکه قناری سرمایه‌ای ندارد، اما مبلغی از صرفه‌جویی برای تولید صوتی گاف هزینه کنیم. چند وقت بعد از آن، گوینده‌ای آمد و خوانش متن تست شد ولی به دلیل استفاده زیاد از لهجه #خراسانی کار از آب درنیامد و هنوز نسخه صوتی کتاب تولید نشده است.

در مورد زبان خارجی، مذاکره برای انتشار به زبان #ترکی استانبولی هنوز ادامه دارد و قرار است در همین تیرماه مذاکره نهایی هم انجام شود که بالاخره توافق می‌شود یا خیر.

از کتاب گاف در یک سال گذشته حدود ۵۰۰ نسخه فروش رفته است، #جایزه #کتاب_سال استان #خراسان شمالی را به خود اختصاص داده است و نظر منتقدان زیادی را به خود جلب کرده است. امیدوارم که با برنامه ریزی تیم جدید #بازاریابی در نشر صاد، این کتاب بیش از گذشته مورد اقبال مخاطبان واقع شود.

گاف داستان یک #معلم #دبیرستان #غیرانتفاعی #دخترانه است که شب‌ها به محلات #فقیرنشین می‌رود و گاف میان طبقه‌های بالا و طبقه‌های پایین جامعه را با زبانی #طنزآلود و شیرین تشریح می‌کند. از خواندن گاف خسته نمی‌شوید و پیشنهاد می‌کنم اگر نخوانده‌اید، حتما بخوانید. از کیفیت نوشتاری و داستان‌پردازی گاف حتما لذت می‌برید.

 

یادداشت یادداشت‌ها

سیاست‌های غفلت شده و سیاسی‌کاری‌های جذاب

چند سال پیش وقتی برنامه ششم #توسعه تازه تصویب شده بود، در جلسه‌ای با یکی از مدیران ارشد حاکمیتی بودم. بحث در مورد موضوع خاصی بود که در آن سازمان حاکمیتی اخیرا مصوبه‌ای داشت که قرار بود برنامه عملیاتی آن اجرایی شود.
عرض کردم چرا این مصوبه هدفگذاری کمّی کمتری نسبت به سیاست کلان برنامه ششم توسعه است که #رهبری ابلاغ فرمودند؟
پرسیدند مگر ابلاغیه سیاستی در این مورد وجود دارد؟ 
گفتم بله. در سیاست‌های کلان برنامه ششم توسعه! 
آن مدیر ارشد محترم به مافوق خود که‌ منصوب رهبری بودند، این نکته را رساندند و جالب اینکه ایشان هم مطلع نبود یا فراموش کرده بود یا هر چه؛ و در صدد برآمدند که برنامه را اصلاح کنند. 
آنجا گفتم گویا خیلی از اوقات اخبار #محرمانه مهم‌تر از سیاست‌ها و قوانین است. همه دوستان دنبال کشف و استمزاج نظر رهبری هستند ولی فرمایشات صریح ایشان روی زمین مانده است. خیلی از مدیران با خبرند که رهبری در فلان جلسه #خصوصی به فلان مسئول ارشد کشور چه چیزی فرموده‌اند اما بعضا پیش می‌آید که با خبر نیستند دستور صریح یا سیاست‌ها و قوانین ابلاغی کشور چیست یا اهمیت آن را درست درک نمی‌کنند.
این ویدئو یکی از همان موارد است که رهبری اعتراض می‌کنند کرسی‌های آزاداندیشی را که صد بار گفتم را راه بیندازید. جالب اینکه از این سخنرانی حدود یازده سال میگذرد و وضعیت کرسی‌های آزاداندیشی را خودتان قضاوت کنید.
تاریخ سخنرانی سیزدهم مهر ماه ۱۳۹۰ است.

 

یادداشت یادداشت‌ها

پیشنهاد مطالعه آثار امام به مدیران نسل سوم انقلاب

اولیای خدا هیچوقت توسط امثال من به صورت کامل شناخته نمی‌شوند چون ظرف وجودی ما کم‌قدرتر از وسعت وجودی آنهاست. #خمینی عزیز که در عصر ما مصداق اشداء علی الکفار و رحماء بینهم بود، یک انسان چند بعدی بود که بعد فقهی، عرفانی، فلسفی او هنوز شناخته نشده است. با وجود اینکه او رهبری انقلابی را برعهده داشت که دست بیگانگان را از کشور کوتاه کرد و همزمان جمهوریت را به جای دیکتاتوری به پشتوانه مردم مستقر کرد ولی هنوز حتی در بعد سیاسی به صورت کامل شناخته نشده است؛ جای تاسف است که نسل سومی‌های انقلاب که این روزها مشغول #مدیریت نهادهای کوچک و بزرگ هستند معمولا آثار امام را #مطالعه نکرده‌اند. انتظار می‌رود با توجه به اینکه عموم نسل سومی‌ها، آن عصر را درک نکرده‌اند، با مطالعه آثار مرتبط شناخت بیشتری نسبت به کسی پیدا کنند که مردم اینطور پروانه‌وار عاشقش بودند. 
قبل از #صحیفه امام لازم است کتب اخلاقی امام مطالعه شود تا مشخص شود هر آنچه امام در جوانی و میانسالی در کتب اخلاقی خود نوشت، پس از شروع #نهضت به آن عمل کرد و شد آنچه همه می‌دانند. 
البته از #دیوان امام هم هنگام مطالعه آثار ایشان نباید غفلت کرد که با توجه به مفاهیم والایی که در اشعار ایشان آمده است، خواندن آن بسیار لذت بخش است.

یادداشت یادداشت‌ها

مردمی شدن نشر

* این یادداشت در ویژه نامه روزنامه ایران برای نمایشگاه کتاب منتشر شده است.

 

«کتاب، تنها عامل دگرگونی آگاهی بشر در سال‌های پس از اختراع چاپ نبوده است. بسیاری از فناوری‌ها و روندهای اجتماعی و جمعیت‌شناختی دیگر هم نقش مهمی ایفا کرده‌اند اما کتاب در مرکز تمام این تغییرات بوده است.» این جمله از «نیکلاس کار» نشان‌دهنده اهمیت کتاب در جامعه بشری است. طبیعتا این جمله در مورد کشورهای مختلف، تطابق کمتر و زیادتری دارد. در جوامعی که زودتر مردم باسواد شده‌اند، شاید این جمله مصداق بیشتری داشته باشد و در جوامعی که کمتر باسواد هستند یا دهه‌ها و بلکه قرن‌ها دیرتر باسواد شده‌اند، مصداق کمتری داشته باشد.

همه می‌دانیم با اینکه ایران جزو اولین تمدن‌هایی بوده است که نقش کتاب در آن جدی بوده و کتابخانه‌های معروف آن محل آمد و شد دانشمندان از سراسر دنیا بوده است، اما کتابخوانی عادت روزانه مردم نبوده است. قرن‌ها استبداد و استعمار باعث شد که سطح سواد مردم پایین نگه داشته شود و کتابخوانی در انحصار طبقه اشراف و حکام باقی بماند.

در دهه‌های اخیر عموم مردم ایران باسواد شده‌اند و می‌توان انتظار داشت که کتابخوانی به یک ارزش و عادت روزانه تبدیل شود اما طبیعتا تغییر سیاست‌ها، قوانین، حمایت‌ها و روش‌های اجرایی لازم است تا شرایط تغییر کند. ما دیرتر از جوامع توسعه یافته باسواد شده‌ایم و شاید یک قرن پیش با نبود سایر وسایل ارتباط جمعی و فضای مجازی، کتابخوان شدن راحت‌تر بود و امروزه با وجود این شرایط جدید، کتابخوان شدن کمی سخت‌تر شده باشد.

یکی از مسائل مهم در علاقه‌مند کردن مردم به کتابخوانی، ارزش‌آفرینی برای کتاب و کتابخوانی است. کتاب و کتابخوانی از نظر عامه مردم، یک کالای لوکس و یک پز روشنفکری محسوب می‌شود و نه یک نیاز روزانه. مردم در محاوره‌های روزانه‌شان ممکن است در مورد یک سریال یا برنامه تلویزیونی یا کلیپ پربازدید در اینستاگرام صحبت کنند ولی در مورد یک کتاب مگر در حلقه‌های اهل کتابخوانی صحبتی نمی‌شود.

حتما دلایل متعدد و گوناگونی برای این مسئله وجود دارد اما یکی از دلایل اصلی آن می‌تواند فقدان نظام مدیریت محتوای مطلوب در کشور باشد. در یک نظام مدیریت محتوای جامع، قدم اول نیازسنجی مخاطب است. محتوای تولید شده باید مورد نیاز مخاطب باشد یا لااقل برای آن نیازسازی انجام شود. نویسندگان اگر از یک یا دو سبک زندگی خاص رشد پیدا کرده باشند و با قومیت‌های مختلف و مردم مناطق برخوردار و کمتر برخوردار نشست و برخاست نکرده باشند و نیازهای قشرهای مختلف مردم را نشناخته باشند، همه شبیه هم می‌نویسند. موضوعات و مسائل پرداخته شده در کتب برای همان چند سبک زندگی خاص می‌شود و عموم مردم یا به آن احساس نیاز پیدا نمی‌کنند یا بعد از مدتی برای آنها تکراری می‌شود.

شاید در این مرحله نویسنده هم بی‌تقصیر باشد. نویسندگی به طور کلی در کشور ما یک حرفه نیست و نویسندگان مجبورند برای تأمین معاش خودشان، شغل دیگری هم داشته باشند. بنابراین فرصت یا امکانات کافی برای سفر به مناطق مختلف و شناخت نیازهای مردم برای آنها متصور نیست. پژوهش، افکارسنجی و نیازسنجی مناسب هم یا توسط نهادهای حاکمیتی به صورت جامع و علمی وجود ندارد یا اگر وجود دارد، در اختیار نویسندگان قرار نمی‌گیرد یا حتی اگر دسترسی‌هایی می‌توان به آنها پیدا کرد، اطلاع رسانی مناسب در مورد آنها نشده است و خلاصه اینکه در اجرا به مشکلات مختلف می‌خورد.

از سوی دیگر در مناطق دور از مرکز، امکانات کمتری برای رشد نویسندگان خوب وجود دارد. استعداهای کم‌نظیری که بعضا در روستاهای دورافتاده کشور نمی‌توانند در آموزش‌های مناسب شرکت کنند یا اگر شرکت می‌کنند به آنها فرصت کافی برای بروز و ظهور در مقام عمل داده نمی‌شود و آثار آنان منتشر و تبلیغ نمی‌شود. این جملات به این معنی نیست که هیچ نهاد و موسسه‌ای هیچ تلاش و کوششی نمی‌کند. حتما زحمات زیادی کشیده شده است اما همه می‌دانیم که یک استعداد متوسط در منطقه برخوردار تهران، چقدر راحت‌تر از یک استعداد بی‌نظیر در یک روستای دورافتاده لب مرز به عنوان یک نویسنده می‌تواند مطرح شود.

همه اینها را بیان کردم و خیلی از سخنان را ننوشتم که این مفهوم را منتقل کنم که صنعت نشر ما نسبت زیادی با مردم ندارد. طبیعتا مردم هم به همان میزان به صنعت نشر واکنش نشان می‌دهند و با آن ارتباط می‌گیرند. مردم وقتی محتوا را مورد نیاز خود نبینند، وقتی احساس عدالت نکنند نسبت به کشف و پرورش استعدادهای خود یا نزدیکان خود، و وقتی دسترسی‌های پخش و توزیع و ترویج در شهرها متفاوت از هم باشد، آنها هم به همین شکل واکنش نشان می‌دهند.

ما در عصر دیجیتال زندگی می‌کنیم. یکی از ویژگی‌های عصر دیجیتال، حضور مردم در تصمیمات مختلف است. اینجا آسیب‌های گمراه کردن مردم با استفاده از امکانات دیجیتال که بعضا توسط باندهای قدرت و ثروت یا افراد سودجو در همه دنیا انجام می‌شود، مطمح نظر نیست. حتما در جای خود، با بالا بردن سواد رسانه‌ای مردم یا با زیرساخت‌های مناسب برای ایجاد امنیت در فضای مجازی باید با سودجویان مقابله کرد. سخن اینجا از حضور جمعی، تحول‌آفرین و مثبت مردم است.

سالهای نخستین ورود اینترنت به ایران، هنوز در خاطر افراد مختلف هست. صفحات ضددین و ضداخلاق، لااقل در بین صفحات فارسی، میزان قابل توجهی از محتوا را به خود اختصاص داده بود. شروع وبلاگ نویسی و ورود مردم به تولید محتوا در فضای مجازی، ورق را برگرداند و میزان غالب محتوای فارسی، محتوای سالم شد. ایرانیان نشان دادند که تمایل زیادی به تولید محتوا دارند و حتی با وجود اینکه ضریب نفوذ اینترنت در کشور پایین بود، در بین ۱۰ کشور اول دنیا در آن سالها‌ در عرصه وبلاگ‌نویسی قرار گرفتند.

به نظر نگارنده می‌توان از این امکان عصر دیجیتال برای توسعه کتابخوانی بهره فراوانی گرفت. در عصر دیجیتال به جای آنکه یک نفر یا یک گروه تولید محتوا کنند و همه نگاه کنند، می‌توان از الگوی تولید محتوای «همه برای همه» استفاده کرد. در این مدل حتما اگر سیاست، قوانین و تدبیر مناسب لحاظ شود، استعدادها عادلانه‌تر کشف می‌شوند و کیفیت محتوا در بلندمدت بالاتر خواهد رفت.

در کشور پهناور ایران که بسیاری از مناطق بیابانی است و فاصله شهرها و شهرستان‌ها و روستاهای کم جمعیت از هم بسیار زیاد است، شاید تأسیس کتابفروشی، کتابخانه، یا برگزاری کلاس آموزشی برای مشاغل مرتبط با صنعت نشر از نویسندگی گرفته تا ویراستاری و طراحی جلد و ... به صرفه نباشد و به همین دلیل مجبور شویم، بخشی از استعدادها را از دست بدهیم. اما در عصر دیجیتال، می‌توان هر وسیله دیجیتال را به مثابه یک کتابخانه در نظر گرفت. می‌توان موبایل شخصی هر فرد را تبدیل به کلاس درس کرد و او را پای درس بهترین اساتید هر رشته نشاند و با تعامل دو طرفه را رشد و پرورش داد. می‌دانیم که این وسایل دیجیتال تا دورترین نقاط کشور رفته‌اند، ضریب نفوذ اینترنت در کشور وضعیت قابل قبولی دارد و تعداد وسایل دیجیتال هوشمند در کشور بیش از جمعیت کشور است. هر چند هنوز هستند افرادی که از این امکانات محروم هستند اما حتما نسبت به مدل سنتی، جهش قابل ملاحظه‌ای پیدا خواهد شد.

مردم اگر کتابخوان شوند، اگر محتوای عمیق مصرف کنند، و اگر محتوای عمیق تولید کنند حتما اوضاع فرهنگی و حتی اقتصادی بهتری را تجربه خواهیم کرد. دوری مردم از مصرف محتوای سطحی، تفکر آنها را هم عمق می‌بخشد و ثبات جامعه را بیشتر می‌کند.

ما نیاز داریم مؤسساتی داشته باشیم که خانه مردم باشند برای یادگیری در کنار هم و رشد در کنار هم زیر نظر مربیان و اساتید. نیاز داریم چهره‌های جدید در عرصه‌های مختلف صنعت نشر کشف کنیم و پرورش دهیم و تبدیل به ستاره‌های جدیدی شوند که نسل آینده آنها را الگو قرار دهند.

در نشر صاد همه سعی‌مان را کردیم که با تأسیس نشرسرای خودنویس این امکان را ایجاد کنیم. نشرسرای خودنویس با کمترین هزینه و با استفاده از امکانات عصر دیجیتال، تا به حال بیش از ۶۰ رمان‌نویس جدید را با نظر مطرح‌ترین داوران کشور کشف کرده و زیر نظر بهترین مربیان کشور پرورش داده است. حدود ۱۰ ویراستار جدید به جامعه نشر معرفی شده‌اند که بعضا جوایز مرتبط به ویراستاری ملی هم کسب کرده‌اند. خودنویس در شهرهای مختلف ساختمان و دفتر ندارد اما نفر اول سال اول مسابقه خودنویس از کردکوی استان گلستان است و نفر دوم آن از یکی از روستاهای دورافتاده جیرفت کرمان. در سال دوم، برندگان خودنویس از قم و کاشمر هستند و بسیاری از شرکت کنندگان در مسابقه کشف استعداد رمان نویسی آن دور از مرکز هستند. نویسندگان جوانی که به گفته نویسندگان بزرگی مانند استاد خسرو باباخانی یا احسان رضایی یا محمدرضا شرفی خبوشان، چیزی از نویسندگان مطرح کشور کم ندارند و فقط نیازمند حمایت و توجه بودند.

حتما نواقص و محدویت‌های فراوانی در این مسیر داریم، اما معتقدیم مردمی کردن صنعت نشر موجب تحول جدی کتابخوانی در کشور خواهد شد؛ چرا که نویسندگان از قومیت‌ها و مناطق و سبک زندگی‌های مختلف، به نیازهای افراد مشابه خود واقف‌ترند و علاقه مردم به مطالعه محتوای آنها کم کم جلب خواهد شد. باید در این راه صبور باشیم و از عقل و تدبیر و مشارکت مردم بهره ببریم.

به امید روزی که مصرف محتوای عمیق بر محتوای سطحی که این روزها به ارزان‌ترین قیمت و در سهل‌ترین حالت در دسترس مردم است، پیشی بگیرد و شاهد ارتقای فرهنگی کشور باشیم. روزی که عطر فرهنگ غنی اسلامی-ایرانی‌مان به همه دنیا پراکنده شود و نشان دهیم که انقلاب اسلامی سال ۵۷ مردم ایران که ذاتا یک انقلاب فرهنگی بود، نجات‌بخش همه مستضعفین دنیا خواهد بود.

یادداشت یادداشت‌ها

نقدی بر سلام فرمانده

در مورد تولید محصولات فرهنگی در قالب‌های گوناگون، نظر من این است که جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی در بعد شناخت مخاطب و سلایق او، طراحی محتوایی، استفاده از تکنیک در تولید، نحوه عرضه و همچنین بازخوردگیری و عملیات رسانه‌ای پس از آن در مسیر رشد است. ما ضعف‌های جدی داریم که به مرور در حال حل کردن آنها هستیم. این حل کردن نیز هم نیاز به کسب دانش دارد و هم نیاز به کسب تجربه. در اتاق دربسته و در زمین تمرین بدون تماشاگر و بدون مسابقه، نمی‌توانیم کیفیت محصولاتمان را رشد دهیم و به نقطه موثر بر جامعه برسیم.

بنابراین نیاز داریم از اشتباه کردن نهراسیم و از نقد کردن و نقد شدن هم ترسی به دل راه ندهیم و همه را در راستای یک هدف بزرگتر که موثر کردن محصولات فرهنگی است، نگاه کنیم. ترس باعث می‌شود تولید نکنیم و عدم تولید یعنی عقب ماندن. باید شجاع باشیم و تولید کنیم و اشتباهاتمان را هم به سرعت اصلاح کنیم.

این روزها «سلام فرمانده» نه تنها دیده شده است بلکه در حال تبدیل شدن به یک محل نزاع بین دو جبهه است که بعضا حتی به دلیل همین نزاع، گویی باید همه جانبه پشت آن بایستیم. با نگاهی به آینده، حمایت از این اثر می‌تواند نقد از زوایای گوناگون آن هم باشد.

واژه کوچک‌ترین واحد برای تشکیل یک معناست. هرچند برخی «حس» را جزئی‌ترین شاخصه دانسته‌اند، اما از آن جا که حس، نقطه مشترک فهم و تعریف‌پذیری کم‌تری دارد، مناسب‌ترین ابزار واژگان هستند.

اگر می‌دانیم که قرار است اثری با چنین تبلیغاتی وسیعی آماده شود، آیا واژه «فرمانده» واژه مناسبی برای همدل کردن مردم و دهه نودی‌ها و ... هست؟ آیا جامعه الان نیاز به حس نظامی و سلحشوری دارد؟ چرا چنین واژه‌ای توسط ترانه‌سرا انتخاب شده است؟

سال‌ها قبل می‌خواندم یکی از نظریه‌پردازان بزرگ می‌گفت آن چیزی که انقلاب اسلامی ایران را در دنیا متفاوت کرد، بعضا به واژگانی برمی‌گشت که خمینی عزیزمان به آن‌ها تکیه می‌کرد. یکی از آن واژه‌های مهم همین «امام» بود در کنار «امت» که برای همه اندیشکده‌ها و موثران شرق و غرب محل سوال و در جنگ تمدنی ارزشمند و قابل استفاده است.

حال بعد از ۴۳ سال از انقلاب، به جای واژه‌هایی که برگ برنده است، رو می‌آوریم به واژه‌هایی مثل «فرمانده» به جای مفهوم پیچیده، جامع و دوست داشتنی «امام». شاید مصداق همان حدیث «الدهر انزلنی ثم انزلنی...». بعضا آنقدر آش این سطحی شدن شور می‌شود که مسابقه برگزار می‌کنند با هشتک قرآن کتاب فرمانده!

هر چند که باید به تولید کنندگان این اثر خسته نباشید بگوییم ولی باید مراقب باشیم از دایره واژگانی و مفاهیم فرهنگ غنی اسلامی ایرانی‌مان بهتر استفاده کنیم و کیفیت محصولاتمان را روز به روز بهتر کنیم.