پژوهشگروبلاگ شخصی قاسم صفایی نژاد

۱۵۹ مطلب با موضوع «یادداشت‌ها» ثبت شده است

یادداشت یادداشت‌ها

چالش‌های قانونی در توسعه نشر الکترونیک

این سلسله یادداشت در خبرگزاری مهر منتشر می‌شود.

این سلسله یادداشت قصد دارد از زوایای مختلف به مدل توسعه محتوای عمیق در برابر محتوای سطحی بپردازد. در یادداشت اول در مورد ضرورت این امر کمی سخن رانده شد و بیان شد که استفاده از فرصت نشر الکترونیک می‌تواند در این رقابت، کفه ترازو را به سمت محتوای عمیق سنگین کند. حتما در این مسیر، چالش‌های مختلفی پیش رو وجود دارد که باید ابتدا آنها را شناسایی کنیم و مسائل مرتبط با آن را بشناسیم تا بتوانیم راه‌حل‌های بهینه برای هر کدام از آنها انتخاب کنیم. چالش‌های محتوایی، فرهنگی-اجتماعی، قانونی، سیاسی، بین‌المللی و اقتصادی در این راه وجود دارند که راجع به هر کدام از آنها در یک یادداشت به صورت خلاصه و مفید سعی می‌شود مواردی ذکر شود.

در این یادداشت، چالش‌های سیاستی و قانونی مورد نظر است.

- سطح پایین حمایت‌های مالی از کتاب و کتابخوانی

برای حمایت از کتاب و کتابخوانی به سیاست‌ها و قوانین حمایتی نیازمندیم. این حمایت‌ها هر چند که در شعار قابل توجه است ولی در عمل به نسبت سایر صنایع کشور، ناچیز است. سرمایه‌گذاری، یارانه‌ها و تسهیلاتی که شامل ناشران می‌شود، کم‌مایه است و اصلا در تراز گام دوم انقلاب اسلامی که نیازمند توجه ویژه به عرصه بین‌المللی هستیم، نیست.

برای تقریب به ذهن، مقایسه‌ای کنید میان حمایت تسهیلاتی از صنایع دانش بنیان با وام‌های قابل توجه سهل‌الوصول با تسهیلاتی که در حوزه تولید محتوای دیجیتال می‌توان به آن دست یافت؛ یا مقایسه‌ای کنید میان سرمایه‌گذاری بخش حاکمیتی یا خصوصی در صنعت سریال‌های شبکه خانگی با این سرمایه‌گذاری در بخش کتاب. شاید سرمایه‌گذاری روی ساخت فقط یک سریال شبکه خانگی، برابری می‌کند با کل گردش مالی یک سال صنعت کتاب الکترونیک در کشور! هر چه به بهانه نبود مخاطب و عدم کسب درآمد، سرمایه بیشتری به سریال اختصاص یابد و از نشر غفلت شود، این شکاف بیشتر می‌شود و روز به روز نشر کم‌بهره‌تر می‌شود. دولت وظیفه دارد در صورتی که شرایط امروز نشر کشور به شکلی نیست که بخش خصوصی ورود کند، خودش سرمایه‌گذاری کافی در این مسیر را حداقل با اعطای تسهیلات فراهم نماید.

در نشر کاغذی، اعطای کاغذ دولتی یا خرید نهاد کتابخانه‌های عمومی از ناشران حمایت اندکی برای آنها فراهم می‌آورد ولی در مورد حمایت‌ها از کتاب الکترونیک و صوتی که وضع از این هم بدتر است و تقریبا حمایت مستمر و مشخصی وجود ندارد و بعضا در دوره‌های زمانی کوتاه مدتی، یک حرکت دفعتی صورت می‌گیرد.

- عدم شفافیت نظام حمایت و یارانه دولتی

قوانین حمایت و یارانه دولتی در بخش نشر، یا به کلی‌گویی مشغول است یا در اجرا به آن دقیق عمل نمی‌شود یا اطلاع رسانی مناسب در مورد آن صورت نمی‌گیرد. ناشران به‌خصوص ناشران نوپا برای اینکه بدانند چگونه حائز شرایط یارانه و حمایت دولت قرار می‌گیرند، باید اسناد مختلف را بخوانند و سپس بتوانند از قوانین نانوشته از طرق افراد مختلف یا کسب تجربه بهره برند. اطلاع رسانی شفاف و مختصر و مفیدی در این خصوص وجود ندارد. دست مجری برای اعمال سلیقه خود نیز بسیار باز است. شاهد گفته این که با تغییر دولت‌ها حمایت‌ها روانه طیف جدیدی از ناشران می‌شود و یا از برخی دیگر قطع می‌شود. این امر، برنامه ریزی بلندمدت بخصوص برای تازه‌واردان را سخت می‌کند. نیاز به یک قانون شفاف در این زمینه احساس می‌شود. این قانون باید به شکلی اصلاح شود که این حمایت‌ها شامل ناشران مشهور کشور با تعداد عناوین بالا نشود و ناشران نوپا و ناشران شهرستانی هم بتوانند از این حمایت‌ها بهره ببرند.

همچنین با توجه به قیمت پایین‌تر کتب الکترونیک، نیازمند قوانین حمایتی از ناشران دیجیتال هستیم تا حاشیه سود معقولی کسب کنند.

- عدم شفافیت نظام ممیزی محتوا

نظام ممیزی محتوا در قانون به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سپرده شده است. سالیانه حدود ۶۵ هزار عنوان کتاب جدید در کشور منتشر می‌شود. روند ممیزی به این صورت است که ابتدا کتب توسط کارشناسان داوری اولیه می‌شوند تا کتاب‌هایی که حساسیت زیادی ندارد، زودتر به سرانجام برسند. از میان این کتب، حدود ۲۰ درصد از کتب نیاز به بررسی بیشتر پیدا می‌کنند که توسط کارشناسان ممیزی کتاب به صورت کامل خوانده می‌شوند و پس از آن مجوز نشر صادر می‌شود.

هر چند عده اندکی با اصل ممیزی کتاب موافق نیستند اما ممیزی کتاب با توجه به مسلمان بودن مردم ایران و دغدغه‌های فرهنگی عموم مردم لازم است. انتقادات منتقدان هم بیشتر شامل نحوه اجرا و سلیقه‌ای شدن ممیزی‌ها است و نه اصل ممیزی. آنها معتقدند که بررس‌ها به سلیقه خود در موارد اخلاقی یا سیاسی عمل می‌کنند و یک روح کلی حاکم بر ممیزی کتاب نیست. شاهد مثال برای این سخن منتقدان هم کتاب‌هایی است که بعضا خط قرمزهای واضحی را رد کرده‌اند اما مجوز نشر گرفته‌اند و کتاب‌هایی که خط قرمزی را رد نکرده‌اند اما به دلایل گوناگون رد شده‌اند. شفافیت در این حوزه که واقعا چه شرایطی باعث تأیید یا رد یک اثر می‌شود، می‌تواند یاری‌بخش باشد. نقدِ دیگرِ منتقدان این است که وزارت ارشاد، در عرصه کتاب نسبت به سینما، شبکه نمایش خانگی، تئاتر و ... سخت‌گیری بیشتری را اعمال می‌کند حال آنکه مثلا جدا کردن مخاطب کودک یا نوجوان از مخاطب بزرگسال در سینما و شبکه نمایش خانگی سخت‌تر از کتاب است و طبیعتا با توجه به تصویری بودن و تعداد مخاطبان بیشتر انتظار می‌رود در آنها نسبت به کتاب سخت‌گیری بیشتری شود.

نکته مهم‌تر اینکه ما نمی‌توانیم با روشی که چند دهه پیش به ارزیابی کتب می‌پرداختیم، زمانه حاضر را اداره کنیم. استفاده از ابزارهای جدید مانند هوش مصنوعی که راه اعمال سلیقه را محدود می‌کند، می‌تواند موجب سرعت بیشتر، هزینه کمتر و در نهایت رضایت بیشتر ناشران شود. این کار کمک می‌کند که بتوانیم مردم را وارد چرخه تولید محتوا کنیم و امکانات مساوی در اختیار هر کسی که فکر می‌کند استعدادی در تولید محتوا دارد، قرار دهیم؛ به ویژه در صنعت کتاب الکترونیک که نیاز به سرمایه‌گذاری ویژه برای خرید کاغذ، چاپ و توزیع کتاب وجود ندارد و مردم راحت‌تر می‌توانند استعداد خود را محک بزنند.

- عدم اجرای قوی حقوق مؤلفان

قانون حقوق مؤلفان و مصنفان دهه‌ها قبل ابلاغ شده است اما در اجرا جدی گرفته نمی‌شود. دستفروشی کتاب و دانلود غیرقانونی کتاب در فضای مجازی، دو مجرای اصلی برای نقض حقوق مؤلفان است. دستفروشی کتاب به جز فروش کتب غیرقانونی و بدون مجوز، به فروش چاپ غیرقانونی کتاب هم می‌پردازد؛ یعنی کتبی که مجوز نشر دارند، اما خارج از چاپ توسط ناشر، توسط دیگران چاپ می‌شوند و با قیمت ارزان‌تر در دستفروشی‌ها به فروش می‌رسند.

ناشران معمولا امکانات لازم جهت ردیابی نقض مالکیت معنوی خود را ندارند و مدعی العموم هم در این گونه موارد ورود پیدا نمی‌کند و پیگیری حقوق مؤلفان منوط به تنظیم شکایت نامه از سوی ناشران است.

در صورتی که میزان جریمه نقض این حقوق در قوانین اصلاح شود، مانند سایر کشورها می‌تواند کسب‌وکارهای جدیدی شکل بگیرد که مأموریت‌شان پیدا کردن ناقضان حقوق مالکیت مادی و معرفی آنها به ناشران است تا مبلغ دریافتی جریمه را با هم به نسبتی تقسیم کنند و کم کم راه را بر ناقضان قانون ببندند. همچنین چگونگی ردیابی ناقضان در فضای مجازی باید شفاف شود و میزان جریمه آنان هم باید بازدارنده باشد.

- عدم عضویت ایران در معاهدات جهانی مالکیت معنوی و مادی آثار

عدم عضویت ایران در معاهدات جهانی که دلایل فرهنگی معقولی هم دارد، ضررهای جدی هم به حوزه نشر وارد می‌کند. هزینه پایین ترجمه برای ناشران، عملا صنعت نشر کشور را به سمت ترجمه پیش می‌برد و نویسنده ایرانی نمی‌تواند نویسندگی را یک حرفه بداند و مجبور است شغل دیگری داشته باشد و این چرخه روز به روز منجر به افزایش شکاف کیفیت نویسندگان خارجی و نویسندگان ایرانی می‌شود. این جمله خارج از استثناهایی هست که به هر حال وجود دارند. از سوی دیگر ناشرانی که می‌خواهند در فضای بین المللی فعالیت کنند از سوی فعالان خارجی جدی گرفته نمی‌شوند و نقص مالکیت ناشران ایرانی در فضای بین الملل هم هیچ جریمه‌ای ندارد.

نشر الکترونیک با توجه به هزینه پایین‌تر انتشار و توزیع بسیار راحت‌تر، می‌تواند به عنوان فرصتی برای انقلاب اسلامی -که ذاتا یک انقلاب فرهنگی است- شناسایی شود که محتوای فرهنگی را به جهانیان عرضه کند. اگر سیاستگذاران و قانونگذاران کشور تصمیم گرفته‌اند به دلیل ملاحظات فرهنگی به کنوانسیون برن و کپی رایت جهانی نپیوندند، نیازمند ایجاد و ساماندهی یک معاهده جدید جهانی هستیم تا بتوانیم در گام دوم انقلاب اسلامی در عرصه جهانی فعالیت کنیم.

یادداشت یادداشت‌ها

نشر دیجیتال، فرصتی برای توسعه محتوای عمیق

این سلسله یادداشت در خبرگزاری مهر منتشر می‌شود.

یکی از تفاوت‌‌های انسان با سایر موجودات، توانایی انسان در جمع آوری داده‌ها، پردازش داده‌ها و تبدیل آن‌ها به اطلاعات، ارتقای اطلاعات به دانش و خرد و البته به اشتراک‌گذاری آن است. نشانه‌های این اعمال ارتباطاتی و اطلاعاتی در متن تمدن‌ها و جوامع مختلف در اعصار گوناگون قابل دریافت است: نقاشی روی دیوار غارها، ارسال پیام با دود در قبایل بدوی، سیستم‌های آموزشی سنتی و نو، پرورش دانشمندان و ذخیره و اشتراک گذاری دانش آنان با روش‌های مختلف از شاگردپروری تا کتابخانه‌های بزرگ،  و در سطحی وسیع‌تر نظام‌های دیوان‌سالارانه.

همیشه انتقال این دانش و میراث فرهنگی به سایرین در عصر خود و آیندگان مهم بوده است. یک روزی با نقاشی روی دیوار غار این کار انجام می‌گرفت، روزی دیگر پس از اختراع خط با مکتوب کردن آن بر پوست حیوانات و روزی دیگر با اختراع صنعت چاپ، روی کاغذهای ارزان‌قیمت. استفاده درست از فناوری‌های هر عصر که عموما امکاناتی بیش از فناوری عصر قبل از خود دارد و به تعداد بیشتری از مخاطبان دسترسی تولید و مصرف محتوا می‌دهد، همواره یک کار عقلایی بوده است.

دیجیتالی‌سازی یکی از مفاهیم و مباحث اصلی عصر ماست. زندگی شخصی و حرفه‌ای بسیاری از مردمان جهان با فضای دیجیتال گره خورده است. تولید محتوا و مصرف رسانه‌ای، خرید، حمل و نقل، آموزش، پژوهش، ارتباطات انسانی و هر آن چیزی که فکرش را بکنیم توسط فناوری دیجیتال، تسهیل، ارزان یا سریع شده است.

کتاب هم از این قاعده، مستثنی نیست. با این پیشرفت فناوری، دیگر زمان بار کردن چند هزار کتاب روی شتر نیست؛ دیگر لازم نیست وقت دانشمندان را به جابجایی شهری یا بین شهری به منظور دسترسی به کتابخانه‌های بزرگ و غوطه‌ور شدن در انبان اطلاعاتی آنها گرفت. دیگر لازم نیست سیستم‌های پخش و توزیع، تا دورترین نقاط جوامع با هزینه‌های گزاف کتابخانه یا کتابفروشی تأسیس کنند. همه چیز می‌تواند نزد مخاطب به راحتی موجود باشد، البته با فراهم کردن شرایط.

فراهم کردن شرایط برای دیجیتالی کردن نشر، فقط راه‌اندازی چند سکو (پلتفرم) کتابخوانی نیست. پژوهش‌های ملی برای شناسایی چالش‌ها و تعیین اولویت‌ها، تشخیص مسائل بومی، سیاستگذاری و قانونگذاری‌های جدید برای توسعه، اجتماعی‌سازی استفاده از فرصت‌های نشر دیجیتال، تعیین نقش بازیگران مختلف و بسیاری موارد دیگر هم باید مدنظر قرار گیرد.

از سویی دیگر فراهم کردن این شرایط و زیرساخت‌های لازم یک کار ضروری و فوری است. همه می‌دانیم در عصر ما، محتواهای سطحی و کم‌فایده، بخش قابل توجهی از مصرف رسانه‌ای مردم را به خود اختصاص داده‌اند. این نوع مصرف رسانه‌ای منجر به تصمیمات هیجانی و بدون پشتوانه توسط عموم مردم می‌شود که ما را به سمت جامعه بی‌ثبات خواهد برد.

صاحبان قدرت فاسد معمولا از این نوع مصرف رسانه‌ای استقبال می‌کنند؛ چرا که حواس مردم به لذت آنی ناشی از مصرف آن محتوا پرت می‌شود و دیگر فرصت نظارت بر صاحبان قدرت را از دست می‌دهند، و علاوه‌بر هدر رفتن وقت، منجر به پر شدن جیب سودجوها که عموما با صاحبان قدرت فاسد در تعامل هستند می‌شود. اما اندیشمندان و دلسوزان جامعه باید به فکر بیشتر کردن سهم مصرف محتوای عمیق میان مردم باشند. محتوای عمیق است که انسان‌ها را به تفکر وامی‌دارد و به آن‌ها آگاهی می‌بخشد.

انس گروه‌هایی از جامعه با یک وسیله (مدیوم) رسانه‌ای، کار را برای تولید و ترویج محتوا روی آن وسیله راحت می‌کند. همانطور که شنیده‌اید مثلا انس مردم با کتاب کاغذی یا حس بوی کاغذ موقع کتابخوانی برای گروهی از مردم مطلوب است؛ اما برای گروه‌های بزرگتری از مردم انس با وسیله‌های دیجیتال به صورت شدیدتر وجود دارد. تلفن‌های همراه که همیشه همراه مردم هستند و روزانه بیش از ۴ ساعت از زمان یک فرد را به خود اختصاص می‌دهند، می‌تواند به جای آنکه منجر به توسعه محتوای سطحی شود، همان نقش را در محتوای عمیق بازی کند. حتی اگر بتوانیم بخشی از این ساعات مصرف را از محتوای سطحی کم کنیم و به محتوای عمیق تبدیل کنیم، گامی رو به جلو برداشته‌ایم. برای این کار لازم است شرایط و لوازم فراهم شود.

در این سلسله یادداشت، نگارنده قصد دارد از زوایای مختلف به این موضوع بپردازد. حتما نظرات اساتید بزرگوار و فعالان این عرصه یاری‌رسان است و نقد این یادداشت‌ها، بیشتر از نگارش این یادداشت‌ها مفید خواهد بود.

یادداشت یادداشت‌ها

پلتفرم‌ها نقش خود برای توسعه کتاب الکترونیک رو ایفا می‌کنند؟

۱. فیدیبو با ناشران قرارداد مدت‌دار انحصاری می‌بنده. یعنی تا چند ماه یا بعضا چند سال، کتابی که در فیدیبو منتشر میشه در مابقی پلتفرم‌ها نباید منتشر بشه. اصل انحصار در بازار کوچک کتاب الکترونیک غلط است. اما مسئله فقط این نیست
‏2. در فیدیبو نمیشه فایل با فرمت ایپاب بارگذاری کرد. فایل ‎#کتاب فقط میشه ورد، پی‌دی‌اف و ایندیزاین بارگذاری بشه و فیدیبو خودش تبدیل به ایپاب میکنه. به دلیل صف تولید، تقریبا یک ماه هم طول میکشه تا بعد از بارگذاری، کتاب منتشر بشه. یعنی چاپ کاغذی کتاب سریعتر از انتشار الکترونیک اونه
‏3. در پنل ‎#فیدیبو ویرایش کتاب یکی از سخت‌ترین کارهای ممکنه؛ در حالی که یکی از مزایای ‎#کتاب_الکترونیک همین سهل بودن ویراست جدید کتاب باید باشه. ‎#کاربرپسند نبودن و امکانات کم پنل ناشران فیدیبو به همین جا ختم نمیشه و گزارش‌هایی که به ناشر میده، در ابتدایی‌ترین وضع ممکنه
‏4. در فیدیبو، ناشر به اطلاعات ‎#مخاطبان خودش دسترسی نداره و نمیدونه مثلا عنوان الف رو چه کسانی خریدند. تا اینجا شاید طبیعی باشه، اما فیدیبو حتی این سرویس رو به ناشران نمیده که ناشر بتونه با پرداخت هزینه درخواست کنه به کسانی که "جلد اول یک کتاب" رو خریدند اطلاع رسانی جلد دوم بشه
‏5. ناشران سنتی عموما با سرویس‌ها و خدماتی که میتونن از یک پلتفرم کتاب الکترونیک بگیرند، آشنا نیستند و حتی شاید اهمیتی براشون نداره. اما پلتفرم کتاب الکترونیک با خدمات خوب میتونه این بازار رو گسترش بده، وگرنه این بازار حالا حالاها جدی نمیشه
‏6. یکی از خدمات ابتدایی، سرویس اشتراکی خوب با تعداد عناوین زیاد برای مردم است که ‎#فیدیبو به جای آنکه با خرید امتیاز به ناشران منفعت برساند و در این عرصه ‎#سرمایه‌گذاری کند، کمترین حق‌السهم را به ناشر می‌دهد و ناشران را از این سرویس هم ناامید میکند.
‏7. توسعه بازار ‎#کتاب_الکترونیک فقط از طریق تبلیغات پرزرق و برق یا استفاده از اشخاص مشهور شدنی نیست. هم محتوای خوب در سلایق مختلف می‌خواهد و هم پلتفرمی که به ناشر و مخاطب سرویس خوب بدهد.

یادداشت یادداشت‌ها

هزینه‌های کمبود و فراخی

این روزها مشغول مطالعه کتاب «کمبود» هستم. نویسندگان در این کتاب بحث می‌کنند که کمبود از هر چیزی، واکنش‌های یکسان پدید می‌آورد. آن کسی که کمبود مالی دارد، همان اشتباهاتی را می‌کند که فرد دیگری با کمبود زمانی دارد و فرد دیگری با کمبود همنشین و دوست. به قولی دیگر این کمبود «پهنای باند» ذهنی فرد را می‌گیرد و باعث می‌شود که فرد انتخاب اشتباهی در تصمیم‌گیری‌هایش داشته باشد. اینطور می‌شود که عموما کمبود، کمبود بیشتر می‌آورد!

از سوی دیگر مفهوم دیگری مقابل «کمبود» وجود دارد که مترجم واژه «فراخی» را برای آن انتخاب کرده است. در جایی از کتاب آمده است:

«برای افراد کمتر گرفتار، فراخی خطا را جبران می‌کند، بنابراین پیامدها به حداقل می‌رسند. اما شخص گرفتار نمی‌تواند به آسانی از آنها رهایی یابد. او باید هزینه هر ساعت مورد نیاز را با چیز دیگری پرداخت کند.»

این بخش از کتاب را که می‌خواندم، گفتم کاش همه مشکل همین پرداخت هزینه جبرانی بود پرت شدم به چند سال پیش. یادم افتاد زمانی در شرکت روغن نباتی قو، کارگری به دلیل اینکه حقوق چند ماهه خود را نگرفته بود و بیمه‌اش هم پرداخت نشده بود، نتوانست نیمه شب دختر پنج ساله‌اش را معالجه کند و تا صبح دخترش تشنج کرد و فوت کرد.

چقدر تصمیم‌گیری‌مان در هر سطحی که هستیم، به دیگران ضربات جبران‌ناپذیر زده است؟ چقدر موقع تصمیم‌گیری، خودمان را جای دیگران می‌گذاریم؟ نکند زمستان را فقط از پشت پنجره لمس کرده باشیم و گرسنگی را فقط در کتاب‌ها خوانده باشیم و در فیلم‌ها دیده باشیم!

لینک گزارش فوت دختر کارگر

یادداشت یادداشت‌ها

لزوم گفتگو بین کنشگران مختلف یک عرصه

تبادل فرهنگی در مقیاس بین‌المللی در همه اعصار و بخصوص در عصر ما که فضای دیجیتال آن را سهل کرده، واجب و ضروری است. ایران با سابقه تمدنی درخشان و بخصوص در عصر حاضر با انقلابی از جنس فرهنگ، مزیت جدی در این عرصه دارد. چقدر از این مزیت درست استفاده کرده‌ایم؟

شورای عالی انقلاب فرهنگی در سیاستگذاری فرهنگ در عرصه بین المللی چه کرده است؟ 

نهادهایی که وظایف بین‌المللی دارند، چه برنامه‌هایی داشته‌اند با چه میزان از بودجه و چه اثراتی داشته‌اند؟

رویکرد و نگاه سیاستگذاران و مجریان چقدر برای متخصصان و تولید کنندگان محصولات فرهنگی شفاف بوده است، چقدر اطلاع رسانی شده و چه حمایت‌هایی در این مسیر وجود دارد؟

مصاحبه  مرحوم اکبر قولی معاون سابق توسعه روابط بین المللی فرهنگی سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی با #خبرگزاری_مهر را مطالعه می‌کردم:

سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی مدیریت روابط فرهنگی در دیگر کشورها را برعهده دارد. یعنی قرار نیست ما مجری فعالیتی باشیم. وقتی می‌گوییم مدیریت روابط فرهنگی یعنی ما نیازمند یکسری حمایت‌ها و پشتیبانی‌هایی از ستادهای داخل کشور هستیم که کار تخصصی در حوزه فرهنگ می‌کنند و تولیداتی دارند و ما آن تولیدات را عرضه می‌کنیم. سازمان قرار نیست چیزی تولید کند و این تولید وظیفه دستگاه‌های دیگر است. ما مسئول مدیریت برنامه‌ها و عرضه هستیم.

مجری فعالیت‌ها چه نهادهایی هستند؟ چقدر تعامل بین آنها وجود دارد؟ چقدر هم را می‌شناسند؟ من فکر می‌کنم باید مثلا بین نهاد سیاستگذار و نهاد مجری، تعامل در بالاترین سطح باشد ولی در یکی از جلسات با یکی از مدیران رده بالای دبیرخانه شورای عالی انقلاب فرهنگی متوجه شدم که ایشان معاون فرهنگی وزیر ارشاد را نمی‌شناسند! آیا این یک استثنا بود یا در مورد سایر موارد هم به همین شکل است؟ 

سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی و منِ رایزن که مسئول تولید محتوا نیستیم. ما هم‌اکنون کاتالوگ یا محصولات فرهنگی که به معرفی ایران بپردازند به زبان‌های قرقیزی، ژاپنی، فرانسه و… نداریم. کاتالوگ‌ها یا محصولات فرهنگی موجود تنها به دو زبان انگلیسی و عربی است و تازه آنها هم یا بعضاً به قدری فاخرند که تنها مناسب هدیه دادن در سطح رییس جمهوری است و یا به قدری نازلند که حتی قابل عرضه به دانش‌آموزان آن کشورها هم نیستند. در چنین شرایطی یک رایزن فرهنگی چطور می‌تواند در حوزه توریسم یا برگزاری نمایشگاه‌های مختلف فعال باشد؟

آیا نهادهای خصوصی یا نیمه خصوصی یا مردمی می‌توانند در این کارها مشارکت کنند؟ از چه طریقی؟‌ چقدر سازوکارها شفاف و عادلانه است و چقدر اطلاع رسانی گسترده و فراگیر؟ 

به نظرم باید همه اطراف قضیه که دغدغه حضور فرهنگی اسلامی-ایرانی در دنیا را دارند، با هم بیشتر گفتگو کنند و اطلاع‌رسانی‌های جامع‌تری بشود.