پویش سلام بر محمد با محوریت کتاب صوتی سه کاهن پنجشنبه و جمعه به مناسبت میلاد رسول اکرم (ص) برگزار میشود. علاقه مندان به شرکت در مسابقه میتوانند در روزهای پنجشنبه و جمعه، ۲۳ و ۲۴ آبان، لوح فشرده کتاب صوتی سه کاهن را از سینماها و کتابفروشیهای منتخب به صورت رایگان دریافت کنند و یا فایل کتاب صوتی را به صورت رایگان از اینجا دریافت نمایند. این کتاب صوتی با حمایت نهضت تبلیغات اسلامی فقط در روزهای پنجشنبه و جمعه به صورت رایگان عرضه میشود. به ۵ نفر از برندگان مسابقه، به قید قرعه ۵ ربع سکه اهدا میشود.
حسین اسرافیلی گوشزد کرده که در کافهها، شعرهای غیراخلاقی خوانده میشود. دلیل آن را زیاد شدن این نشستها دانسته و اینکه شهرداری در هر خانه فرهنگ محله این انجمنها را برگزار میکند و افراد فاقد صلاحیت مسئول تشکیل این جلسات هستند. تا به این جا درست؛ سوال این است که برای تشکیل چنین جلساتی به صورت غیر رسمی و مردمی چه راهکاری وجود دارد؟ این مسئله در حوزه کتابخوانی هم وجود دارد. جلسات انقدر رسمی میشود که فراگیر نمیشود. و اگر بخواهیم مردمی برگزار کنیم انقدر از رسمیت دور میشویم که معلوم نیست برگزاری جلسه اثر فرهنگی مثبتی داشته باشد.
در جایزه بین المللی کاندیل که هر سال به بهترین «کتاب تاریخی» تعلق میگیرد، مهم این نیست که نویسنده از کدام کشور است اما آثار غیر از زبان انگلیسی پذیرش نمیشوند.
انسانهایی هستند که حق حیات دارند؛ این حق را خدا به آنها داده است. اما انسانهای دیگری هستند که فکر میکنند مختارند این حق را از آنان بگیرند؛ آنانی که اتفاقا عزیزترین افراد زندگیشان هستند. انسانهایی که در مرحله جنینی هستند اما انسان هستند حتی اگر هنوز به چهار ماهگی جنینی هم نرسیده باشند و روح در آنها دمیده نشده باشد، باز هم انسان هستند و میتوانند در جامعه انسانی اثرگذار باشند. جالب اینکه حتی خیلی از قشر متدین هم فکر میکنند سقط جنین قبل از چهارماهگی کمتر گناه دارد! اما اینطور نیست.
روزانه بیش از ۱۰۰۰ جنین در کشور ما به صورت عمدی توسط پدر و مادر و به صورت غیرقانونی سقط میشوند! فکر کنید اگر روزانه سه هواپیما در کشور سقوط کند و هزار نفر فوت کنند، چه آشفتگی روانی برای مردم پیش میآید؟ روزانه ۱۰۰۰ نفر در چیزی شبیه قتل از بین میروند و چون صدایی ندارند، صدای کسی هم در نمیآید.
از این تعداد چیزی حدود ۹۴ درصد در چارچوب خانواده اتفاق میافتد. فکر نکنید این حاصل رابطه نامشروع است! پدر و مادرها ۴۵ درصد فقط به این دلیل که بچه بیشتری نمیخواهند، بچه بعدی خود را سقط میکنند. ۱۹ درصد به دلایل اقتصادی، ۱۷ درصد به دلیل فاصله کم بین فرزندان، ۱۲ درصد به دلیل ادامه تحصیل مادر و ۷ درصد به دلیل عدم مطلوب جنسیت فرزند!!!! اقدام به این عمل میکنند.
اوضاع بسیار وحشتناک است و آمار و ارقام بسیار بدتر از چیزی که در این کوتاه نوشتم. در نشر جام جم، مسابقه داستان کوتاهی فراخوان دادهایم که در این موضوع بنویسید. تا پایان مهرماه فرصت دارید. برای مشارکت شما در این همراهی ارزش قائلیم و به نفرات برتر جوایز ۱۰، ۷ و ۵ میلیون تومانی میدهیم، ضمن آنکه آثار برتر نیز منتشر خواهد شد. مسابقه داستان کوتاه «میخواهم بمانم» را به اطرافیان خود نیز معرفی کنید.
پ.ن: دوره افسردگی مادر، پس از «سقط جنین عمدی» چند برابر «سقط جنین ناخواسته» است؛ متخصصان دوره این افسردگی را بعضا تا ۵ سال هم ثبت کردهاند. این یعنی روزانه حدود ۱۰۰۰ زن افسرده با دوره افسردگی طولانی مدت به کشور اضافه میشوند.
عادت ندارم که اگر میانه روز یا موقع غروب در خیابان باشم، دنبال مسجدی بگردم و نماز را اول وقت و به جماعت بخوانم؛ نه اینکه برایم مهم نباشد، بیشتر سعی میکنم موقع اذان جایی باشم که بتوانم راحت نمازم را بخوانم. یکشنبه مشغول کاری بودم که نزدیک اذان باید یک ساعتی بیکار میماندم. یادم بود که در میدان انقلاب، مسجدی هست؛ برای فرار از گرمای وسط ظهر هم شده، نماز را در مسجد به جماعت خواندم. برخلاف تصورم مسجد تقریبا پر از جمعیت بود و افراد مختلف در سنین مختلف و با تیپهای گوناگون نمازشان را در مسجد و به جماعت میخواندند. طبیعتا نمازگزاران مسجد میدان انقلاب یا رهگذران هستند یا کسبهها.
میگویند مردم ما نسبت به زمان قدیم کمتر دینمدار هستند و مثلا در زمان شاه مردم نماز و روزهشان سر جایش بود. ما هم لابد توجیه میآوریم که دینداری که فقط به نماز و روزه نیست. مقابله با استکبار و ... هم جزو دینداری است. اما الان فکر میکنم که حتی در همین نماز و روزه هم مردم ما دیندارتر از گذشته هستند. از بزرگترها شنیدهایم که صفوف نماز جماعت در زمان شاه چگونه بود (حتما که حساب انقلابیون رو باید جدا کرد در این مرحله)؛ مثلا پدر یکی از دوستان میگفت در دانشگاه اگر کسی میخواست نماز بخواند تمسخر میشد و صفوف نماز جماعت نهایتا یکی دو صف بود.
سوال مهمتر این است که ذهنیت ما چگونه شکل میگیرد؟ گاهی اوقات رسانهها - حالا رسمی یا غیررسمی، جمعی یا اجتماعی- پیامی را به ما منتقل میکنند که به دلیل اینکه خودمان آن را تجربه نکردهایم یا راجع به آن علمی نداریم، راحت آن را میپذیریم. کم کم همان پذیرش تبدیل میشود به یک دانسته درونی که مبنای تحلیلهای بعدیمان قرار میگیرد، در صورتی که اصل آن ممکن است مخدوش باشد یا لااقل مثل موردی که نوشتم، مثال نقضی در مورد آن یافت شود. مراقب محتوایی که مصرف میکنیم، باشیم.