* این مطلب برای پایگاه خبری تحلیلی ندای انقلاب نوشته شده است.
دعوت به «وحدت کلمه» که از ابتدای انقلاب در کلام امام خمینی (ره) و آیت الله خامنهای به عنوان یکی از شروط اصلی موفقیت از آن یاد میشد، در هفتههای اخیر از سوی رهبر معظم انقلاب پررنگتر دنبال میشود. اگر فرمایشات اخیر ایشان را بررسی کنید، متوجه خواهید شد که مکرراً گروههای مختلف سیاسی را به وحدت دعوت نمودهاند. یکی از موانع وحدت را میتوان «خطبازیها و خطسازیها» دانست و حب و بغضهای شخصی و جناحی. برای اینکه در این مورد بیشتر بدانیم، فرمایشات رهبر معظم انقلاب را درباره «خطبازی و خطسازی» گردآوری کردهایم تا حدود و ثغور و معایب آن بیشتر آشکار گردد.
• ضرورت دوری از خطبازی
- هر آنچه داریم از وحدت کلمه داریم
«من مىخواهم عرض کنم این ملت، ملتى است که با وحدت کلمه توانست این انقلاب را بهوجود آورد؛ با وحدت کلمه توانست مصیبت بزرگى مثل جنگ تحمیلى را از سر بگذراند؛ با وحدت کلمه توانسته است تا امروز در مقابل دشمنى ابرقدرتها – بخصوص دشمنى رژیم امریکا که بهشدّت با این ملت و با این دولت و با این نظام دشمنى کرده است و هنوز هم مىکند – بایستد. باز هم وحدت کلمه را حفظ کنید و نگذارید دشمن با طرح شعارهاى انحرافى، با طرح جاذبههاى دروغین، با طرح چهرههاى کاذب، در میان شما تشتّت درست کند.» [۱]
* این یادداشت برای پایگاه تحلیلی تبیینی برهان نوشته شده است.
جهاد علمی یکی از کلیدواژگان مهم رهبر معظم انقلاب برای پیشرفت مادی و معنوی کشور است. بازدید شش و نیم ساعته هفته گذشته ایشان از نمایشگاه «جهاد علمی-اقتدار دفاعی» و جملات تأملبرانگیز ایشان در این رابطه، بهانهای شد تا بیشتر راجع به این مفهوم تحقیق کنیم.
* جهاد علمی یعنی چه؟
- جهاد یعنى مبارزه. در زبان فارسى، جنگ و ستیزهگرى معناى مبارزه را نمىدهد.
- مىگویى من دارم مبارزه مىکنم: مبارزهى علمى مىکنم، مبارزهى اجتماعى مىکنم، مبارزهى سیاسى مىکنم، مبارزهى مسلحانه مىکنم؛ همهى اینها مبارزه است و معنا دارد.
- مبارزه یعنى تلاش پُر نیرو در مقابل یک مانع یا یک دشمن. اگر هیچ مانعى در مقابل انسان نباشد، مبارزه وجود ندارد.
- در جادهى آسفالته، انسان پایش را روى گاز بگذارد و با باک پُر از بنزین سفر کند؛ این را مبارزه نمىگویند. مبارزه آنجایى است که انسان با مانعى برخورد کند، که این مانع در جبهههاى انسانى، مىشود دشمن؛ و در جبهههاى طبیعى، مىشود موانع طبیعى.
- اگر انسان با این موانع درگیر شود و سعى کند آنها را از میان بردارد، این مىشود مبارزه.[1]
- جهاد فقط در میدان جنگ نیست، در میدان علم هم مثل بقیهى میادین زندگى، جهاد لازم است. جهاد یعنى تلاش بىوقفه، همراه با خطرپذیرى - در حد معقول البته - و پیشرفت و امید به آینده.[2]
* چرا به جهاد علمی نیاز داریم؟
- راه پیروزى نهایى و کامل ملت ایران این است که این خط مستقیم، خط ایمان؛ ایمان به خدا، ایمان به خود، ایمان به قدرت ملى، اعتماد به نفس ملى و راه حرکت و مجاهدت در همهى اشکالش؛ مجاهدت علمى، مجاهدت عملى - و آنجایى که لازم است، مجاهدت نظامى - و ایمان و جهاد را از دست ندهند.[3]
- وقتى این ملت به هدفهاى خود دست پیدا خواهد کرد و مشکلات گوناگون را از سر راه خود برخواهد داشت که ایمان و جهاد در میان مسؤولان به عنوان یک ارزش شناخته شود. این جهاد، جهاد علمى، جهاد عدالت خواهى و جهاد مدیریتى و اقتصادى است.[4]
- اسلام عزیز بزرگترین مشوّق علم است و چنین بود که در طىّ قرنهاى پىدرپى، مسلمانان پرچم دانش و معرفت و پیشرفت علمى را در همهى جهان در دست داشتند، و امروز که پس از دوران تلخ تسلّط سیاستهاى بیگانه بر کشورمان، بار دیگر ملت ایران آزادى از نفوذ استکبار جهانى را میآزماید، جهاد علمى یکى از بزرگترین فرایض ما است.[5]
پیشفرضهای اساسی کار علمی
. ضرورت حیاتی کشور
- ما چند پیشفرض داریم. یکى این است که پیشرفت علمى، ضرورت حیاتى کشور در علوم مختلف است؛ البته رتبهبندى علوم را بعد عرض میکنیم، که یکى از کارهاى مهم است.
. تولید علم
- پیشفرض دوم این است که این پیشرفت علمى، اگرچه که با فراگیرى علم از کشورها و مراکز پیشرفتهترِ علمى حاصل خواهد شد - بخشى از آن بلاشک این است - اما فراگیرى علم یک مسأله است، تولید علم یک مسألهى دیگر است.
- نباید ما در مسألهى علم، واگن خودمان را به لوکوموتیو غرب ببندیم. البته اگر این وابستگى ایجاد بشود، یک پیشرفتهائى پیدا خواهد شد؛ در این شکى نیست؛ لیکن دنبالهروى، نداشتن ابتکار، زیرِ دست بودنِ معنوى، لازمهى قطعىِ این چنین پیشروىاى است؛ و این جایز نیست.
- ما باید علم را خودمان تولید کنیم و آن را بجوشانیم.
- هر پلهاى از پلهها که انسان در مدارج علم بالا برود، او را آماده میکند براى برداشتن گام بعدى و رفتن به یک پلهى بالاتر.
- این حرکت را بایستى ما از خودمان، در درون خودمان، با استفادهى از منابع فکرى و ذخایر میراث فرهنگى خودمان ادامه بدهیم و داشته باشیم.
. خودباوری و امید
- سوم اینکه این پیشرفت علمى بایستى با خودباورى اولاً؛ امید به موفقیت ثانیاً؛ حرکت جهادگونه ثالثاً؛ همراه باشد.
- پیشرفت علمى، بایستى با نگاه بومى و با تکیهى به فرهنگ خودمان باشد - فرهنگ ما یعنى اسلام و مواریث ملىِ پسندیدهى ما - و نیز ناظر به نیازهاى کشور. این، بایستى مجموعهى حرکت علمى ما را تشکیل بدهد.
. حرکت جهادگونه
- چهارم اینکه در این حرکت، تنبلى و تنآسایى و محول کردن کار به یکدیگر جایز نیست؛ حرکتِ جهادگونه باید کرد.
* عقب افتادگی علمی
- بدیهى است که کانونهاى زر و زور جهان به آسانى تسلیم حق نمىشوند و ملتهاى مسلمان، راهى دراز و دشوار ولى مبارک و خوشعاقبت در پیش رو دارند. روندگان این راه اگر استقامت بورزند، خود و نسلهاى پس از خود را از ذلت عقبماندگى و اسارت سیاسى و اقتصادى و فرهنگى رها خواهند ساخت و طعم گواراى زندگى در سایهى اسلام را خواهند چشید. این راه، راه مجاهدت علمى، مجاهدت سیاسى و دفاع قدرتمندانه از حقِّ روشن است.
- در این میدان، مسلمانان مدافع شرف و عزت و حقوق پایمال شدهى خویشند.
- انصاف و وجدان بشرى، قاضى آگاه و بىگذشتى است که این مجاهدت مظلومانه را تأیید مىکند و سنت الهى، پیروزى حتمى آنان را نوید مىدهد: اُذن للذین یقاتلون بانهم ظلموا و ان اللَّه على نصرهم لقدیر.6]
- بىشک بخش مهمى از گناه عقبماندگى علمى کشور در دوران بیش از پنجاه سال حکومت رژیم فاسد همچون سهم بزرگى از بىلیاقتى کارگزاران آن رژیم که در سایهى چنین تفکرى پرورش یافته بودند، بر دوش کسانى است که دانشگاه کشور را آنگونه مىخواستند و براى آن برنامهریزى میکردند.[7]
* قطع وابستگی و خودباوری برای غلبه بر موانع جهاد علمی
- ترکیب جهاد و دانشگاه، و تلفیق جهاد که یک امر ارزشى معنوى است با علم و دانش و با دانشگاه داراى پیام است؛ نشان مىدهد که مىتوان علم جهادى و نیز جهاد علمى داشت.
- علم شما علم جهادى است؛ با جهاد و با اجتهاد همراه است؛ دریوزهگرى و منتظر نشستن براى هدیه شدن علم از اینسو و آنسو نیست؛ دنبال علم مىروید تا آن را بهدست بیاورید؛ این علم جهادى و علم برخاستهى از مجاهدت و اجتهاد و تلاش است.
- جهاد دانشگاهى فقط یک نهاد نیست، بلکه یک فرهنگ است؛ یک سمتگیرى و حرکت است. هرچه بتوانیم ما این فرهنگ را در جامعه گسترش دهیم و آن را پایدار و استوار کنیم، کشور را به سمت سربلندى و عزت و استقلال حقیقى بیشتر پیش بردهایم.[8]
- انقلاب اسلامى، جهتگیرى دانشگاه را یکسره دگرگون کرد و خودباورى، و ابتکار، و استقلال، و پایبندى به ارزشهاى اسلامى، و جهاد علمى، و آزادى از اسارت و تبعیت، را جهت اصلى آن قرار داد.
- امروز رسالت اول دانشگاهیان، حفظ این جهتگیرى و تلاش براى شکوفا شدن استعداد علمى و فکرى نسل جوانِ بالندهى کشور است.
- نظام اسلامى نشان داده است که ملت ایران، داراى ظرفیت عظیمى براى پیشرفت در همهى عرصههاى زندگى است. گام بلند انقلاب، در این راه طولانى، قطع وابستگى و تبعیت است.
- محیط علمى باید در عین آنکه بالاترین بهرهى ممکن را از دانش پیشرفتهى جهان میبرد، متکى به خود و مبتکر و خلاق و کاوشگر باشد.
- نظام سلطهى جهانى همیشه کوشیده است که بوسیلهى عوامل تبلیغى خود، احساس حقارت و ناتوانى و نیاز را در ملتهایى که از قافلهى علم و فناورى عقب ماندهاند، تقویت کند و آنان را همیشه نیازمند خود نگاه دارد.
- تأکید مکرر امام راحل بر اسلامى شدن دانشگاه، براى این بود که نسل جوانِ تحصیلکردهى کشور از این احساس ناتوانى و نیاز نجات یابد و به نجات کشور از تبعات وابستگىِ دوران گذشته همت گمارد.[9]
- مبادا کسى خیال کند که مملکت بدون فعّالیت و تلاشِ سازندگى - فقط با ذکر خدا گفتن - آباد خواهد شد؛ ابداً. باید تلاش کرد، باید مجاهدت کرد؛ هم مجاهدت علمى، هم مجاهدت عملى.[10]
- برادران و خواهران نهضت سوادآموزى بدانند که در حال جهادند. به شهرها و روستاهاى دورافتاده رفتن و درِ خانهها را زدن و در مساجد کلاس تشکیل دادن و بدون چشمداشتِ احسنت و تشکرى، علم و سواد را - که ارزندهترین هدیههاست - به مردم دادن، یک جهاد است.
- بىسوادى، براى همهى جوامع انسانى یک لکهى ننگ است؛ اما براى یک جامعهى مسلمان انقلابى، در این دوران و عصر پُرزحمت که قدرتهاى بزرگ از بىسوادى و ناآگاهى مردم استفاده مىکنند، بیشتر مایهى ننگ است. نمىخواهم به بىسوادان اهانت بکنم؛ اما بىسوادى واقعاً لکهى ننگى است. خود بىسوادان و در کنار آنان با سوادان، تلاش کنند که این لکهى ننگ را بشویند.[11]
* اقتدار علمی؛ نتیجه جهاد علمی
- قدرت پیدا کنید. اگر ایران اسلامى بتواند در زمینهى علمى سخن خودش را در حد سخنان اول دنیا دربیاورد، کار شدنى است؛ چون علم، ثروت هم ایجاد مىکند، قدرت نظامى هم ایجاد مىکند، اعتماد به نفس هم ایجاد مىکند. من بارها گفتهام، باز هم مىگویم و باز هم بارها تأکید خواهم کرد که پایه و زیربناى اقتدار آیندهى شما ملت عزیز در قدرت علمى است.[12]
- امروز کسانى در دنیا زور مىگویند و وقیحانهترین موضع را در دنیاى تعامل بینالمللى انسانها ملتها و دولتها - مىگیرند و سرشان را هم بالا مىگیرند. چرا؟ چون قدرت دارند؛ قدرت اقتصادى و سیاسى (که از اقتصادى ناشى مىشود) و بالاتر از همهى اینها، قدرت علمى، که منشأ همهى اینهاست؛ یعنى منشأ قدرت اقتصادى و سیاسىشان هم قدرت علمى است.
- ما احتیاج به یک چیز دیگرى هم داریم و آن، عبارت است از «قدرت بینالمللى»، تا بتوانیم این راه را بىدغدغه، درست، به طور کامل، همهجانبه و بىکم و کاست ادامه دهیم و به اهداف و آرمانهایمان برسیم. این قدرت را (قدرت اقتصادى، سیاسى و نفوذ فرهنگى) چطورى به دست آوریم؟ پایه و مایهى همهى اینها، قدرت علمى است!
- یک ملت، با اقتدار علمى است که مىتواند سخن خود را به گوش همهى افراد دنیا برساند؛ با اقتدار علمى است که مىتواند سیاست برتر و دست والا را در دنیاى سیاسى حائز شود. اقتصاد هم به دنبال اینها به دست مىآید؛ پول تابع توانایىهاست. امروز اینطورى است؛ علم را مىشود به پول تبدیل کرد و از لحاظ اقتصادى هم قوى شد. این، جایگاه علم است.[13]
* مأیوس شدن دشمن از توطئه
- وقتى توانستید کشور را به اقتدار علمى و به اقتدار اقتصادى برسانید و آن وقتى که توانستید عزت علمى را براى کشور فراهم کنید، آن روز البته توطئهها کم خواهد شد؛ مأیوس خواهند شد. تا وقتى به آن نقطه نرسیدهایم، منتظر توطئهها باید بود و آمادهى مقابلهى با این توطئهها باید بود.[14]
پی نوشتها:
[1]- بیانات مقام معظم رهبری در دیدار با اعضای هیأت دولت 20/8/1383
[2] - دیدار جمعى از برجستگان و نخبگان علمى و اساتید دانشگاهها 01387/7/3
[3] - بیانات مقام معظم رهبری در دیدار فرماندهان و کارکنان نیروى هوائى ارتش 19/11/1387
[4] - بیانات در صحن جامع رضوی 1/1/1384
[5] - پیام به مناسبت بازگشایى دانشگاهها 1/1/1384
[6] - پیام به حجاج بیتالله الحرام 18/11/1381
[7] - پیام به گردهمائى ویژهى دانشگاهیان و دانشجویان در تجلیل از حضرت امام خمینى 12/3/1378
[8] - بیانات در دیدار هیأت علمى و کارشناسان جهاد دانشگاهى 1/4/1383
[9] - پیام به گردهمائى ویژهى دانشگاهیان و دانشجویان در تجلیل از حضرت امام خمینى 12/3/1378
[10] - بیانات در اولین روز ورود به سارى 22/7/1374
[11] - سخنرانى در دیدار با مسؤولان دفاتر نهضت سوادآموزى 04/07/1369
[12] - بیانات در دیدار جمعى از دانشجویان برگزیده و نمایندگان تشکلهاى دانشجویى 24/7/1384
[13] - بیانات در دیدار اساتید و دانشجویان دانشگاه امام صادق(علیهالسلام) 29/10/1384
[14] - دیدار اساتید و دانشجویان در دانشگاه علم و صنعت 24/9/1387
* این یادداشت برای پایگاه خبری تحلیلی ندای انقلاب نوشته شده است.
وحدت از مقدماتی است که اساس و انسجام یک نظام را تشکیل داده و رمز ماندگاری آن میباشد. رهبران جوامع برای رسیدن به اهداف خود، نیاز دارند تا مردم را نسبت به سیاستها، تصمیمگیریها و تصمیمسازیها راضی نگه دارند. از این جهت حاکمان جامعه با تمسک و دستاویز قرار دادن ایدئولوژی می خواهند عملکردها و دستاوردهای سیاسی و ضعفها و رفتارهای خود را با استناد به آن ایدئولوژی توجیه کنند. انسجام ناشی از این القائات، لزوماً صحیح و یا نادرست نیست.
بزرگان اعتقاد دارند که براى اینکه ما بنیانهاى سیاسى و اقتصادى و فرهنگى خود را مستحکم کنیم، پیشنیاز اولى قطعى ما، ایجاد وفاق و وحدت کلمه است.
در این مقاله سعی شده است تا پس از تعریف «وحدت»، «وحدت ملی»، «وحدت ملی در نظامهای سیاسی» و همچنین تعریفی از وحدت ملی در نظام جمهوری اسلامی، به عوام تحکیمبخش و یا تهدیدزا برای وحدت ملی اشاره کنیم. سپس به بحث درباره «نتایج وحدت ملی» و «نقش رسانهها در وحدت ملی» پرداخته شده است.
* متن کامل مقاله را میتوانید از اینجا دانلود نمایید.
* پاورپوینت این مقاله را نیز میتوانید از ندای انقلاب دریافت نمایید.
* این یادداشت برای پایگاه خبری تحلیلی ندای انقلاب نوشته شده است.
عبرتآموزی از حوادث تاریخی همواره مورد توجه تمام صلحا و عقلا بوده است. خداوند مهربان که قرآن کریم را برای هدایت انسانها بر پیامبر اعظم (ص) نازل کرده است، برای پنددهی به آنها از زبان داستان و البته داستانهای واقعی تاریخی استفاده کرده است.
ساختن فیلمها و سریالهای تاریخی به همین منظور نیز میتواند مورد استفاده جامعه قرار گیرد. یکی از این سریالها که به شدت مورد توجه مردم هم قرار گرفته است، «مختارنامه» است که مخصوصا به حوادث جامعه شیعه در سالهای نزدیک به «عاشورا» و پس از آن میپردازد.
شب گذشته، «مختارنامه» با کشته شدن یکی از نزدیکترین و بهترین یاران «مختار» و یکی از اصلیترین نفرات قیام او ادامه یافت. به نظر نگارنده چگونگی کشته شدن «کیان» در زمان حاضر جامعه ما، میتواند درسهای زیادی به مردم و مسئولین بدهد.
کیان در حالی به عنوان یک سرباز نامدار در جنگ با «زبیریان» حضور داشت که غالباً در مابقی جنگها نفر دوم قیام، پس از مختار بود. بزرگمنشی و تواضع کیان در نپذیرفتن مسئولیت فرماندهی لشکر برای حفظ وحدت میان شیعیان، و ایفا کردن نقش به عنوان یک سرباز به جای یک فرمانده، درسی است که برخی مسئولین «تشنه خدمت» ما باید بیاموزند.
در روزهای ابتدایی جنگ، «بن وهب» یکی از نزدیکترین افراد و در واقع رفیق گرمابه و گلستان «بن شمیط» که به عنوان فرمانده لشکر مختار برای جنگ با زبیریان انتخاب شده بود، از روی تعصب و لجاجب با کیان ایرانی، با چیدن مقدمههای نادرست، فرمانده لشکر را راضی میکند تا برای امتحان ولایتمداری کیان، به او دستور دهد روز جنگ به همراه لشکرش پیاده به رزم بپردازد تا بدینصورت اثبات شود که او همواره تابع فرمانده است یا برای مقاصد دیگری به این جنگ آمده است؟!
روز جنگ فرا میرسد و فرمانده لشکری که فریب «نزدیکترین یار خود» را خورده بود، به کیان دستور رزم پیاده میدهد و در مقابل مقاومت کیان به او میگوید: «به من اعتماد داری یا نه؟ تشخیص من این است که در صورت رزم پیاده، موفق خواهی بود.»
کیان و سربازان تحت امر او، پیاده به جنگ «بن اشعث» میروند و پس از جنگیدن با تمام وجود، اکثراً به شهادت میرسند.
«بن کامل» یکی دیگر از نزدیکان «مختار» به سراغ «بن شمیط» میرود و از او علت پیاده رفتن کیان را جویا میشود که بن شمیط میگوید: «به دلیل یک سوءظن احمقانه!» اما این پشیمانی، نوشدارویی بود پس از مرگ سهراب. «قیام مختار» یکی از نفرات اصلی خود را از دست داد و بخشی از لشکر مختار به دلیل همین سوءظن احمقانه، قتل عام شدند.
«بن کامل» در آخرین لحظات عمر کیان بالای سر او میرسد و کیان مهمترین جملات خود را به او میگوید: «مراقب مختار باشید که از خرسخالههای خودی ضربه نخورد!»
اما سؤال این است که «خرسخالههای خودی» کیستند؟
این خرسخالههای خودی میتوانند مانند «بن وهب» حرف دشمن را مبنی بر این اعتقاد که «ایرانیان برای گرفتن انتقام قادسیه از اعراب به مختار پیوستهاند، نه گرفتن انتقام خون امام شهیدشان» تکرار کنند یا میتوانند مانند «رفائه» آنقدر تندروی کنند تا برای فرار از «مصلحتاندیشی مختار» به «عدالت شمر» پناه ببرند!
در زمان حاضر هم گویا تاریخ در حال تکرار شدن است. گاهی اوقات امثال «بن وهب» در کنار بزرگان ما حضور دارند تا حرف دشمنان را تکرار کنند و در کشور ایجاد اختلاف و تفرقه کنند.
اگر نخواهیم بگوییم نفوذی دشمن، میتوانیم خوشبینانه بگوییم خودیهای غافلی در کنار بزرگان هستند که دشمن روی آنها سرمایهگذاری میکند تا روی فرماندهان تأثیر بگذارد. درست مانند «بن وهب» که در نقشههای «مهلب» جایگاه ویژهای برای انحراف نیروهای مختار داشت. بنابراین به نظر میرسد که شناخت انواع خودیهایی که به خودمان ضربه میزنند برای شناخت آنها و همچنین برای اینکه مراقب رفتار خود باشیم تا ما هم جزیی از آنها نباشیم، ضروری به نظر میرسد. به طور خلاصه بخشی از بیانات مقام معظم رهبری در این رابطه را ذکر میکنیم:
خودیهای غافل
- چشم امید دشمن به کسانى است که در داخل هستند؛ منتها براى یارگیرى و سربازگیرى، دشمن روشهاى گوناگونى دارد. اینطور نیست که همهى کسانىکه به دشمن کمک مىکنند، کسانى باشند که دشمن را شناختهاند و نقشهى کلى و مهندسى کلان او را نسبت به نظام دانستهاند و عالما و عامدا به او کمک مىکنند؛ نه، عدهیى هم هستند که اگر به آنها گفته شود شما دارید به دشمن کمک مىکنید، حاضرند یقهى خودشان و شما را بگیرند و پاره کنند و بگویند این حرفها چیست! اینها واقعا هم با دشمن مخالف و بدند. اگر شما مهندسى کلى و کلان نظام را در نظر داشته باشید، از این پرهیز خواهد شد. هر کس متوجه و مراقب خود و رفتارش باشد، از اینکه نادانسته و ناخواسته کمک دشمن باشد، پرهیز خواهد کرد. [1]
- جبههى دشمن، غیر از آن آدم غافلى است که خودى هم هست؛ منتها بیچاره دچار غفلت و اشتباه و فریب مىشود؛ بر اثر حادثهاى، عقده و کینهاى پیدا مىکند و در مقابل نظام مىایستد؛ در مقابل سخن حق مىایستد؛ در مقابل امام و راه امام مىایستد. این، آن دشمن اصلى نیست؛ این یک آدم فریب خورده است؛ این یک آدم قابل ترحم است! دشمن اصلى آن کسى است که پشت سر این قرار مىگیرد، اما خودش را نشان نمىدهد. [2]
کسانی که حرف غیرخودیها را تکرار میکنند
- ما بیاییم با کسانى که نظام را قبول ندارند و عازم بر معارضهى با نظامند، روزبهروز مرزهاى خود را کمرنگ کنیم و دائما با خودیها به جان هم بیفتیم! این درست نیست. [3]
غریبهها در لباس خودی
- شعارهاى انقلاب را که پرچمهاى راهنما در راه اعتلاء و سربلندى و آبادانى این کشور است، گرامى بدارید و با همهى وجود از آن دفاع کنید و سهل انگارى نسبت به آن را از بیگانگانى که احیانا به لباس خودى در مىآیند و با زبان خودى سخن مىگویند، تحمل نکنید. [4]
خودیهای مطلوب دشمن
- دشمن، ایمان شما را سد مستحکم خود مىبیند و دلش مىخواهد این سد برداشته شود. حالا عناصرى از میان خود ما بیایند و بنا کنند این دیوار را تراشیدن یا سوراخ کردن. اینها گرچه خودى هستند، اما دارند براى دشمن کار مىکنند؛ دشمن هم روى اینها سرمایهگذارى مىکند. [5]
خودیهایی که دچار اضمحلال درونی شدهاند
- «خودیها ممکن است در یک نظام، بر اثر خستگى، بر اثر اشتباه در فهم راه درست، بر اثر مغلوب احساسات نفسانى شدن و بر اثر نگاه کردن به جلوههاى مادى و بزرگ انگاشتن آنها، ناگهان در درون، دچار آفتزدگى شوند.» [6]
منحرفین از جریان خودی
- «بعد از آنکه حکمیت بر امیرالمؤمنین علیهالصلاةوالسلام تحمیل شد، عدهاى از داخل اردوگاه آن حضرت – اینها دیگر خودى بودند؛ از بیرون نبودند – بلند شدند و شعار دادند: «لا حکم الا لله»؛ یعنى حکومت فقط از آن خداست. آرى؛ معلوم است و در قرآن هم هست که حکومت از آن خداست؛ اما اینها چه مىخواستند بگویند؟ اینها مىخواستند با این شعار، امیرالمؤمنین علیهالصلاةوالسلام را از حکومت خلع کنند. آن حضرت، نقشهى آنها را افشاء کرد و گفت حکم و حکومت مال خداست؛ اما اینها این را نمىخواهند بگویند. اینها مىخواهند بگویند «لا امرة»؛ مىخواهند بگویند بایستى خدا بیاید مجسم شود و امور زندگى شما را اداره کند. یعنى امیرالمؤمنین نباشد! این شعار، عدهاى را از اردوگاه امیرالمؤمنین علیهالصلاةوالسلام خارج کرد و به آن جماعت بدبخت نادان غافل ظاهربین و احیانا مغرض ملحق نمود و قضیهى خوارج به وجود آمد.» [7]
پاورقی:
[1]- بیانات در دیدار نمایندگان مجلس شوراى اسلامى، ۰۸/۰۳/۱۳۸۴
[2]- خطبههاى نماز جمعهى تهران، ۲۶/۰۹/۱۳۷۸
[3]- بیانات در دیدار اعضاى مجلس خبرگان، ۱۵/۰۶/۱۳۸۰
[4]- پیام به مناسبت گردهمایى مسؤولان انجمنهاى اسلامى دانشگاهها، ۱۰/۰۵/۱۳۷۷
[5]- بیانات در دیدار خانوادههاى شهداى کرمان، ۱۲/۰۲/۱۳۸۴
[6]- بیانات در دیدار سپاه پاسداران و نیروى انتظامى، به مناسبت سوم شعبان، ۰۶/۱۱/۱۳۷۱
[7]- بیانات در خطبههاى نماز جمعهى تهران، ۲۶/۰۱/۱۳۷۹
* این یادداشت برای پایگاه تحلیلی تبیینی برهان نوشته شده است.
- رابطه دین و دنیا؛
* امام در بیان ارتباط دین و دنیا، نظر اسلام و سخن اسلام را به عنوان مبنا و روح و اساس کار خود قرار داده بود. اسلام، دنیا را وسیلهاى در دست انسان براى رسیدن به کمال مىداند. از نظر اسلام، دنیا مزرعهى آخرت است.
* در این نگاه و با این تعبیر، دنیا عبارت است از انسان و جهان. زندگى انسانها، تلاش انسانها، خرد و دانایى انسانها، حقوق انسانها، وظایف و تکالیف انسانها، صحنهى سیاست انسانها، اقتصاد جوامع انسانى، صحنهى تربیت، صحنهى عدالت؛ اینها همه میدانهاى زندگى است. به این معنا، دنیا میدان اساسىِ وظیفه و مسؤولیت و رسالت دین است.
* دین نمىتواند غیر از دنیا عرصهى دیگرى براى اداى رسالت خود پیدا کند. دنیا هم بدون مهندسىِ دین و بدون دست خلاق و سازندهى دین، دنیایى خواهد بود تهى از معنویت، تهى از حقیقت، تهى از محبت و تهى از روح. دنیا- یعنى محیط زندگى انسان- بدون دین، تبدیل مىشود به قانون جنگل و محیط جنگلى و زندگى جنگلى.
* این، درست همان نقطهیى است که از آغاز حرکت امام تا امروز، بیشترین مقاومت و خصومت و عناد را از سوى دنیاداران و مستکبران برانگیخته است؛ کسانى که زندگى و حکومت و تلاش و ثروت آنها مبتنى بر حذف دین و اخلاق و معنویت از جامعه است.
* این دنیا شاخصهى مستکبران ظالم و ستمگرِ روزگار در طول تاریخ تا امروز است. البته اینها مجسمههاى بزرگترِ رذائل اخلاقى و این دنیاى مذموماند. یک انسان معمولى هم مىتواند در دل و درون خود یک فرعون داشته باشد و به قدر توان و امکانات خود، فرعونى و قارونى و قیصرى و امپراتورانه عمل کند.
* این دین با دنیا قابل جمع نیست؛ این همان دنیایى است که در لسان روایات، هووى دین نامیده شده است؛ نمىتوانند باهم جمع شوند.
* دین را در خدمت چنین دنیایى قرار دادن، خیانت به دین است. امام، ما را از اسارت دنیا هم برحذر مىداشت. امام بزرگوار ما که دین را عین سیاست، عین اقتصاد و عین دنیا مىدید، دائماً مردم و مسئولان را از دنیاى به این معنا برحذر مىداشت.[1]