امروز هم گذشت. آمادگی ظهورت را که ندارم. نمیدانم اصلا بیایی و صدا بزنی، آمدنی هستم یا نه. اینها به کنار، اما انقدر اسیر دنیا هستم که حتی یادم نبود «جمعه» منتظر شنیدن خبر آمدنت باشم.
بیا که بودنت مانند دمیدن روح در زندگیمان میماند... بودنت؟ مگر نیستی؟ تو امام زنده و حاضر مایی. چقدر حجاب ظلمانی دارم که نمیبینمت ای خورشید عالم افروز. انگار دور شدهام ولی تو که بزرگتر از آنی که به نظر نیایی، لابد کور شدهام. بیناییام را به نور قرآن روشنی بخش ای قرآن ناطق.
اول بهمن سالروز تولد فردوسی شاعر نامی ایران زمین است. از فردوسی چه میدانیم جز اینکه سراینده شاهنامه است، سی سال رنج برد تا زبان پارسی را زنده نگه دارد، شخصیتهای شاهنامه رستم و سهراب و اسفندیار هستند، مقبره فردوسی در توس است و ضرب المثل شاهنامه آخرش خوش است؟
بارها لقب فردوسی را پس از نام او شنیدهایم: حکیم. حکمت دانستن و به کار بردن و منتشر کردن جایگاه والایی دارد که از آن غافلیم. شعر حماسی و قوی و دقیق فردوسی که جای بحث ندارد اما تنها قوت فنی شعر نیست که یک اثر را قرنها زنده نگه میدارد. اثر باید همزمان که نکات فنی را در بالاترین سطح ارائه میدهد، محتوای ماندگاری را هم عرضه کند و فردوسی چنین حکیمی بود.
شاهنامه بخوانیم... بخوانیم تا بدانیم که قرنها در فرهنگ اسلامی - ایرانی ما در قهوهخانهها و نقالیها مردم چه میشنیدند و میراث فرهنگمان چیست؟
از این دست انسانهای سطحی نباشیم که از ایرانی بودن فقط کوروش و پاسارگاد را به عنوان دو نماد و دو واژه به خاطر سپردهاند و در حد ۱۰ دقیقه نمیتوانند تاریخ ایران را بازگو کنند.
از این دست انسانهای سطحی نباشیم که چون فردوسی شعر را به زبان پارسی گفته، او را غیراسلامی در نظر بگیریم و به جای یکرنگی انسانی اسلام، دعوای عرب و عجم راه بیندازیم که حکمت فردوسی، حکمت اسلامی است.
خالق شاهنامه فردوسی نیست، فردوسی فقط سراینده آن است. خالق شاهنامه فرهنگ ماست که پیشینیان ما آن را سینه به سینه حفظ کردهاند. و چقدر خوب میگفت آن که آرش را همان فردوسی میدانست که به وسیله شاهنامه مرز فرهنگی ایران بزرگ را مشخص کرد.
فردوسی شایسته آن است که نماد فرهنگ اسلامی - ایرانی شود اما جای سؤال است که چرا در دهههای اخیر فردوسی کمتر در فرهنگ ما حضور دارد؟
روزهای سخت و شلوغ از نظر زمانی، همیشه خیلی از چیزها را در زندگی روشن میکند. اینکه روی خودت چقدر میتوانی حساب باز کنی، اینکه چه روشهایی برای برنامهریزی زمانی برای تو بهتر است؛ اینکه چگونه بر خودت نظارت کنی؛ اینکه چه کسانی در روزهای سخت کنار تو هستند و چه کسانی در روزهای سخت هم انتظار دارند که همان لبخند همیشگی و صبر همیشگی را داشته باشی.
این روزها همیشه میگذرد؛ اما بعد از آن انسان که به عقب برمیگردد و مقایسه میکند، میبیند که چقدر پیشرفت کرده؛ چه چیزهای جدیدی یاد گرفته و چه چیزهای جدیدی فهمیده؛ و چه اشتباهات سادهای منجر به چه عواقبی شده است! انگار انسان یک یا دو سطح بالاتر میرود و آماده میشود برای پیشرفت بیشتر. البته همه اینها در صورتی است که این روزها با موفقیت بگذرد. اگر این روزها با موفقیت نگذرد و به شکست بینجامد، آنوقت ممکن است اوضاع کمی متفاوت به نظر بیاید.
------------------------------------------------
پ.ن ۱: این روزها فهمیدهام انسان همیشه به یک وصیتنامه برای بعد از مرگش نیازمند است. مگر میدانیم چقدر دیگر زندهایم؟ باید بنویسیم برای آیندگان هر چقدر که دانش و فهم از نوع انسان در زندگی آموختهایم را؛ به قول رشته مدیریتیها، باید این دانش ضمنی راجع به مسائل را تبدیل به دانش صریح کنیم تا بشر دوباره هزینه این تجربهها را ندهد.
پ.ن ۲: شاید وبلاگ نویسی یک جور همین وصیت نامه باشد. ثبت کردن آموختههایمان در زندگی؛ پیشنهادهایمان برای دیگران؛ و نظراتمان راجع به مسائل مختلف.
سال ۱۳۵۸ که پس از فوت مرحوم طالقانی، آیت الله خامنهای امام جممعه تهران شد، ۴۰ ساله بودند. در آن روزها هیچ کسی از انتخاب ایشان به عنوان امام جمعه شگفت زده نشد و کسی نگفت که یک جوان ۴۰ ساله امام جمعه تهران شده است.
کمی کمتر از ۴۰ سال از آن روزها میگذرد. سال گذشته حجت الاسلام حاج علی اکبری به عنوان رییس شورای سیاستگذاری ائمه جمعه انتخاب شدند (+) و چند روز پیش به عنوان امام جمعه موقت تهران اعلام شدند. اولین نماز جمعه توسط ایشان امروز خوانده شد و بسیاری خوشحال شدند که یک جوان به عنوان امام جمعه موقت انتخاب شده است و کم کم جوانان به نماز جمعه برمیگردند. او ۵۴ ساله است و شاید برای جوان دانستن ایشان کمی دیر شده باشد اما به هر حال میان سایر ائمه موقت جمعه تهران، جوانتر است!
همین جوانتر بودن کافی بود تا در اولین نماز جمعه ایشان، دو ردیف از نردهها حذف شود (+) تا مردم بتوانند اندکی مسئولین خود را از نزدیک ببینند. حاجعلیاکبری وعده داده است که این اصلاحات تکمیل خواهد شد.
خواندهایم که شهید بهشتی در ابتدای انقلاب چگونه از وجود تشریفات زائد بر امنیت، به عنوان یک انحراف جدی یاد میکرد (+)؛ قدم عملی در راه تحقق این سخنان را به فال نیک میگیریم و امیدواریم که همزمان با تغییرات در فرم، تغییرات در محتوا نیز آغاز شود. نماز جمعه باید تبدیل به پایگاهی شود که از حق و عدل پاسبانی کند و به دور از مصلحتسنجیهای خسته کننده و بدون کارکرد، ضعف و قوت مسئولین و فعالیتهای آنان را تبیین نماید. آن وقت میتوان امیدوارم بود که پرچم مطالبه پیشرفت توسط ائمه جمعه بلند شود و در میان مدت، فاصله میان مردم و مسئولین کاهش یابد.
برای ما که روزهای اول انقلاب را ندیدهایم و فقط عطری از گلزار رفتارهای امام و حلقه اول یارانش را استشمام کردهایم، تحقق این سخنان بسیار جذاب است.
در ادامه پست سال گذشته در این مورد، لازم است که میزان تحقق هدف کتابخوانیام در یک سال گذشته را دوباره مرقومه دارم! قصه از آنجا شروع میشود که در شبکه اجتماعی گودریدز، امکانی به نام «چالش مطالعه» وجود دارد که در ابتدای هر سال میلادی، برای خودت مشخص میکنی که در سال پیش رو قرار است چند کتاب بخوانی و بعد در طول سال تلاش میکنی که به آن میزان برسی. این چالش برای دوستان تو در این شبکه اجتماعی هم اتفاق میافتد و از روند تحقق ادعاهای دیگران هم با خبر میشوید.
در سال گذشته میلادی از همه سالهای گذشته که در گودریدز عضو بودم، کتاب بیشتری خواندم اما باز هم نتوانستم به عددی که در چالش در نظر گرفته بودم برسم و نتیجه شد ۶۶ کتاب از ۸۰ کتاب.
لیست چالشهای کتاب من در گودریدز عبارت است از:
سال ۲۰۱۴: ۲۷ کتاب از ۴۰ کتاب
سال ۲۰۱۵: ۲۵ کتاب از ۴۰ کتاب
سال ۲۰۱۶: ۴۷ کتاب از ۶۰ کتاب
سال ۲۰۱۷: ۳۶ کتاب از ۸۰ کتاب
سال ۲۰۱۸: ۶۶ کتاب از ۸۰ کتاب.
اوضاع بهتر از همه سالهای گذشته بود. ضمن اینکه چند کتاب دیگر هم خواندم که هنوز به چاپ نرسیده است و نتوانستم آنها را در گودریدز وارد کنم.
به نظرتان برای سال ۲۰۱۹ چه تعداد کتابی را هدفگذاری کنم؟
-----------------------------------------------------
پ.ن: امیدوارم سال آینده شبکه اجتماعی ایرانی کتابخوانی داشته باشیم که چالش مطالعه خود را در آن تعریف کنیم.