پژوهشگروبلاگ شخصی قاسم صفایی نژاد

۴۹۷ مطلب با نشانه «یادداشت» ثبت شده است

یادداشت

آزادی بیان و اطلاعات در اسناد منطقه‌ای

 
چکیده
آزادی آرمان شکوهمند بشری است. هنگامی که افراد صحبت از آزادی می‌کنند تفاسیر و مفاهیم مختلفی از آن را مدنظر قرار می‌دهند. طیف گسترده مفهوم انتزاعی آزادی، سبب شده است که بحث‌های مختلفی میان اقوال گوناگون صورت بگیرد. آزادی بیان و آزادی رسانه‌ها هم درگیر همین مسئله هستند و جوامع گوناگون در زمان‌ها و مکان‌های متفاوت و با فرهنگ‌های مختلف تفسیر خود را ارائه کرده‌اند. گاهی جامعه‌ای ادعای آزادی کامل برای رسانه‌ها داشته است و گاهی اختناق نصیب رسانه‌ها بوده است و هم‌چنین اکثرا بین این دو و البته خودسانسوری.
پس از گذشت قرن‌ها از حضور مطبوعات در عرصه‌های اجتماعی و بین‌المللی، دولت‌ها و سازمان‌ها به فکر ایجاد نظام حقوق بین‌المللی ارتباطات افتادند. البته قبل از این نیز حقوق ارتباطات بین‌الملل در حد ارتباطات دریایی و زمینی و... وجود داشت، لکن این حقوق ارتباطات فیزیکی، دچار تغییرات ماهوی شد تا به حقوق ارتباطات جمعی تغییر پیدا کند. اما علاوه بر کوشش‌های بین‌المللی، در دهه‌های اخیر کشورهایی که تقریباً از فرهنگ‌های شبیه به هم برخوردار بودند و اکثراً در منطقه جغرافیایی نزدیک به هم زندگی می‌کردند به فکر عهدنامه‌ها و مصوبات درون منطقه‌ای افتادند. این تلاش‌ها با همت کشورهای اروپایی شروع شد و پس از آن به ترتیب کشورهای آمریکایی، آفریقایی، اتحادیه عرب، آسیایی و همچنین کشورهای اسلامی تصمیماتی اتخاذ کردند.
در این مقاله سعی دارم با بیان چگونگی شکل‌گیری این تصمیمات، نقاط افتراق و اشتراک این نظامات را با تمرکز صرف بر «آزادی بیان و اطلاعات» بررسی کنم. 
 
متن کامل این مقاله را می‌توانید از اینجا دانلود کنید.

 

یادداشت

قوی‌ترین ضربه ملت

سال گذشته یکی از عجیب‌ترین سال‌های تاریخ معاصر ایران بود. سالی که همه آن را با نام فتنه 88 می‌شناسند. این فتنه چطور بود که توانست این همه انرژی و وقت مسئولین و مردم را صرف خود کند تا جایی که امثال بزرگانی چون استاد مصباح یزدی از آن به عنوان عجیب‌ترین سال عمر 80 ساله خود ذکر می‌کنند.

در این یادداشت مبسوط، سعی داریم بعد از تعریف فتنه، کمی در مورد ایجادکنندگان فتنه‌ها و هدف آن‌ها از «فتنه‌سازی» صحبت کنیم. پس از آن از انگیزه‌های فتنه‌گران و ریشه‌های رفتاری آن‌ها، وظایف عوام و خواص در فتنه‌ها، «حماسه نهم دی» و وظایف ما پس از این حماسه سخن خواهیم گفت.
 
فتنه چیست؟
«فتنه معنایش این است که یک عده‌اى بیایند با ظاهرِ دوست و باطنِ دشمن وارد میدان شوند، فضا را غبارآلود کنند؛ در این فضاى غبارآلود، دشمنِ صریح بتواند چهره‌ى خودش را پنهان کند، وارد میدان شود و ضربه بزند. اینى که امیرالمؤمنین فرمود: «انّما بدء وقوع الفتن اهواء تتّبع و احکام تبتدع»، تا آنجائى که میفرماید: «فلو انّ الباطل خلص من مزاج الحقّ لم‌یخف على المرتادین»؛ اگر باطل، عریان و خالص بیاید، کسانى که دنبال شناختن حق هستند، امر برایشان مشتبه نمیشود؛ میفهمند این باطل است. «و لو انّ الحقّ خلص من مزج الباطل انقطع عنه السن المعاندین»؛ حق هم اگر چنانچه بدون پیرایه بیاید توى میدان، معاند دیگر نمیتواند حق را متهم کند به حق نبودن. بعد میفرماید: «و لیکن یؤخذ من هذا ضغث و من ذاک ضغث فیمزجان»؛ فتنه‌گر یک تکه حق، یک تکه باطل را میگیرد، اینها را با هم مخلوط میکند، در کنار هم میگذارد؛ «فحینئذ یشتبه الحقّ على اولیائه»؛ آن وقت کسانى که دنبال حقند، آنها هم برایشان امر مشتبه میشود. فتنه این است دیگر.» (1)
فتنه توسط چه کسانی صورت می‌گیرد؟
بزرگان دین در توصیف فتنه از منظر قرآن بیان می‌کنند که فتنه هیچگاه به صورت خودجوش و اتفاقی به وجود نمی‌آید؛ بلکه همیشه فتنه با اراده فاعل خود، بین مردم و اقشار گوناگون به وجود می‌آید. سه عامل فتنه وجود دارد که به طور خلاصه به آن‌ها اشاره می‌کنیم:
1.
در نوع اول، فاعل فتنه خداست که برای آزمایش و تمییز مؤمن واقعی از غیرمؤمن و مؤمن سطحی، فتنه را ایجاد می‌کند. در این نوع فتنه، هر چه فتنه سنگین‌تر و امتحانات سخت‌تر باشد، پاداش‌هایی که در ازای موفقیت در آن فتنه نصیب بندگان می‌شود، بیشتر است. البته باید توجه داشته باشیم که خدا برای ایجاد فتنه، از ابزارها و وسایل گوناگون استفاده می‌کند و در واقع این نوع فتنه به صورت عام در نظر گرفته می‌شود که بر دو نوع فتنه‌ای که در ادامه می‌آید، محیط است.
2.
دسته دوم فتنه‌ها، توسط شیاطین به وجود می‌آیند. ابلیس به اذان خدا این توانایی را پیدا کرده که جز مخلصین، بتواند با وسوسه، بسیاری از انسانها را گمراه کند و یکی از ابزارهای قدرتمند او ایجاد فتنه بین عموم موحدان است. 
3.
دسته سوم ایجاد کنندگان فتنه، مردم هستند. آن دسته از مردمی که زمام امورشان را به دست شیطان سپرده‌اند و بدون اینکه دیگر نیازی به وسوسه از طرف شیطان باشد، خودشان به خاطر حب جاه و مال و مقام و قدرت، ایجاد فتنه می‌کنند. (2)
هدف از ایجاد فتنه
هر کدام از عوامل فتنه‌ای که در بالا اشاره شد، به خاطر اهدافی ایجاد فتنه می‌کنند:
1.
خداوند به دلیل امتحان و آزمایش بندگان و جدا کردن سره از ناسره، فتنه را شامل حال همه افراد (عوام و خواص) از ابتدای خلقت تا کنون کرده است تا جایی که 2 آیه از قرآن اشاره به فتنه‌ای دارد که برای پیامبر عظیم‌الشأن اسلام به‌وجود آمد. (3)
مقام معظم رهبری در توصیف این امتحان الهی در فتنه 88 بیان می‌کنند: «امتحانهائى هم در این انتخابات پیش آمد. یک امتحان، امتحان آحاد مردم بود. به نظر من مردم در این امتحان برنده شدند؛ نمره‏ى قبولى گرفتند. حضور عظیم مردم، یک امتحان عظیمى بود که آنها را سرافراز کرد. بسیارى از آحاد مردم، از جریانهاى سیاسى، طبق وظیفه‏شان عمل کردند. بعضى از خواص هم البته مردود شدند. این انتخابات بعضى‏ها را مردود کرد. برخى از جوانان ما که با صداقت، با سلامت وارد میدان وظیفه میشوند، به رغم هوشیارى‏هایشان، در مواردى اشتباه کردند. بسیارى از جوانان این کشور هم با همان ایمان، با همان صداقت، حرکت درستى کردند. به کسى اعتقاد پیدا کردند، به او رأى دادند؛ یا آن کس رأى آورد یا نیاورد. ملاک این نیست. ملاک این است که انسان عقیده‏اى پیدا کند، هوشیارانه، از روى احساس وظیفه، احساس تکلیف، وارد میدان این عمل سیاسى و حرکت سیاسى بشود. بعد هم همه تسلیم قانون باشند. اکثر قاطع ملت ما - از جوانها، از نخبگان، از توده‏ى عظیم مردم - در این ردیف قرار گرفته‏اند و در این امتحان مقبول شده‏اند. یک عده هم البته فریب خوردند.» (4)
2. هدف شیطان هم از فتنه، کینه‌ای است که از آدم (ع) و بنی آدم دارد و قسم خورده است که «لاغوینهم اجمعین» (همه را فریب می‌دهم.)
3. اما این سؤال پیش می‌آید که انسان‌ها چرا مقابل هم قرار می‌گیرند و فتنه می‌کنند؟ در صورتی که انسان‌ها ذاتاً نباید مشکلی با هم داشته باشند و کینه‌ای از هم به دل داشته باشند اما انسان‌ها نیز به دلایل گوناگونی ایجاد فتنه می‌کنند.  این دلایل بازه‌ای از حسد تا حب جاه و مقام و شهرت و قدرت را شامل می‌شود. رهبر معظم انقلاب در توصیف دلایل ایجاد فتنه از سوی انسان‌ها فرموده‌اند: « آنچه که مهم است، این است که ملت عزیز ما اتحاد خود را حفظ کنند، وحدت کلمه را حفظ کنند. این وحدت کلمه، خارى در چشم دشمنان است. سعیشان این است که وحدت کلمه‌ى ملت را به هم بزنند. به گمان من مهمترین هدف از حوادث دوران فتنه‌ى بعد از انتخابات - این چند ماه - این بود که بین آحاد ملت شکاف بیندازند؛ سعیشان این بود. میخواستند بین آحاد مردم شکاف بیندازند، و نتوانستند. امروز معلوم شده است که آن کسانى که در مقابل عظمت ملت ایران، در مقابل کار بزرگ ملت ایران در انتخابات ایستادند، آنها بخشى از ملت نیستند؛ افرادى هستند یا ضد انقلاب صریح، یا کسانى که بر اثر جهالت خود، بر اثر لجاجت خود، کار ضد انقلاب را میکنند؛ ربطى به توده‌ى مردم ندارند. توده‌ى مردم راه خود را ادامه میدهد؛ راه خدا را، راه اسلام را، راه جمهورى اسلامى را، راه پیاده کردن احکام الهى را، راه رسیدن به عزت و استقلال در پناه اسلام را. ملت حرکتش اینجورى است.» (5)
ریشه‌های فتنه‌گری انسان‌ها
اگر بخواهیم به منشأ رفتارهای فتنه‌انگیز در انسان‌ها بپردازیم، موارد زیادی از قبیل حسد، جهل، حب دنیا، حب مقام و ثروت و جنون شهوت قابل تشریح هستند. اما قصد داریم به این موضوع با زاویه دید محدودتری بنگریم و به آفت‌هایی بپردازیم که درون جامعه اسلامی و میان خود انقلابیون مسلمان پدید می‌آید. انسان‌هایی که زمانی خودشان انقلابی بودند و بعضاً در انقلابی بودن تندروی و افراطی‌گری هم داشتند ولی در حوادث سال گذشته یا فتنه‌انگیزی کردند و یا دچار تفریط شدند.
آفت‌هایی که درون جامعه اسلامی و میان خود انقلابیون مسلمان پدید می‌آید، می‌تواند 2 منشأ داشته باشد:
1.
جهل به حقایق اسلام و معارف اسلامی
2. ضعف ایمان
کسانی وجود دارند که به رغم مسلمان بودن و داشتن مرتبه‌ای از ایمان، اوضاع اجتماعی زندگی آنان به گونه‌ای نبوده است که به حقیقت معارف اسلامی پی ببرند. اینا به جهت معلومات کم درباره حقیقت اسلام، باعث ایجاد یکی از کانون‌های خطر بین خود مؤمنان می‌شوند؛ اما خطر جدی‌تر این است که بین مؤمنان، ضعف ایمان پدیدار شود. افرادی وجود دارند که به رغم آشنایی کامل با معارف اسلامی، تصمیم جدی و عزم راسخ برای عمل به آن‌ها را ندارند و از هوا و هوس‌های خود پیروی می‌کنند. چنین افرادی ممکن است در واقع، خدا، پیامبر، دین و احکام شرع را قبول داشته باشند اما در برابر هوای نفس، خود را زمین‌گیر احساس می‌کنند؛ البته هنگامی که شخص، در عمل، از خود ناتوانی نشان داد و هوا و هوس بر او چیره شد، ناخودآگاه ذهن و فکر او نیز تحت تأثیر قرار خواهد گرفت:
«
پدید آمدن فتنه‌ها، هواپرستی و بدعت‌گذاری در احکام آسمانی است؛ نوآوری‌هایی که قرآن با آن مخالف است.» (6)
بر اساس این سخن نورانی از حضرت علی (ع)، یکی از دو منشأ پیدایش خطرهایی که از درون، جامعه اسلامی را تهدید می‌کند، پیروی از هوا و هوس و دنبال کردن خواهش‌های نفسانی است. (7) آنان که در پی اجابت خواهش‌های نفسانی خویش‌اند، یا به دنبال مال و ثروت حرام خواهند رفت و به اختلاس از اموال بیت‌المال، رشوه‌خواری و اموری از این قبیل متوسط خواهند شد و یا به دنبال مقام خواهند رفت و از این طریق، غریزه قدرت‌طلبی خود را اشباع می‌کنند. (8)
وظیفه ما در فتنه‌ها چیست؟
همه می‌دانیم که آخرالزمان پر است از فتنه‌ها و امتحانات سخت. آیا این دلیل می‌شود که بنشینیم و بگوییم از شرایط طبیعی آخرالزمان فتنه‌هاست و ما نباید کاری انجام دهیم؟ آیا ما برای حفظ دین خود و انسان‌های دیگر وظیفه‌ای نداریم؟ سعی کرده‌ایم که بر اساس منویات مقام معظم رهبری، یک دسته‌بندی تفکیک شده برای «نخبگان» و «آحاد مردم» انجام دهیم: 
وظیفه نخبگان:
«نقش نخبگان و خواص هم این است که این بصیرت را نه فقط در خودشان، در دیگران به وجود بیاورند. آدم گاهى مى‏بیند که متأسفانه بعضى از نخبگان خودشان هم دچار بى‏بصیرتى‏اند؛ نمیفهمند؛ اصلاً ملتفت نیستند. یک حرفى یکهو به نفع دشمن میپرانند؛ به نفع جبهه‏اى که همتش نابودى بناى جمهورى اسلامى است به نحوى. نخبه هم هستند، خواص هم هستند، آدمهاى بدى هم نیستند، نیت بدى هم ندارند؛ اما این است دیگر. بى‏بصیرتى است دیگر. این بى‏بصیرتى را بخصوص شما جوانها با خواندن آثار خوب، با تأمل، با گفتگو با انسانهاى مورد اعتماد و پخته، نه گفتگوى تقلیدى - که هر چه گفت، شما قبول کنید. نه، این را من نمیخواهم - از بین ببرید. کسانى هستند که میتوانند با استدلال، آدم را قانع کنند؛ ذهن انسان را قانع کنند. » (9)
وظیفه عموم مردم:
«مخاطب من عموم مردمند، بخصوص جوانان؛ همه‌ى مردم کشورند، بخصوص این مناطق حساس. جوانان عزیز! هر چه میتوانید در افزایش بصیرت خود، در عمق بخشیدن به بصیرت خود، تلاش کنید و نگذارید، نگذارید دشمنان از بى‌بصیرتى ما استفاده کنند؛ دشمن به شکل دوست جلوه کند، حقیقت به شکل باطل و باطل در لباس حقیقت. امیرالمؤمنین در یک خطبه‌اى از جمله‌ى مهمترین مشکلات جامعه همین را میشمارد: «انّما بدء الوقوع الفتن اهواء تتّبع و احکام تبتدع یخالف فیها کتاب اللَّه». در همین خطبه، امیرالمؤمنین میفرماید: اگر حق به طور واضح در مقابل مردم آشکار و ظاهر بشود، کسى نمیتواند زبان علیه حق باز کند. اگر باطل هم خودش را به طور آشکار نشان بدهد، مردم به سمت باطل نخواهند رفت. «و لکن یؤخذ من هذا ضغث و من هذا ضغث فیمزجان». آن کسانى که مردم را میخواهند گمراه بکنند، باطل را به صورت خالص نمى‌آورند؛ باطل و حق را آمیخته میکنند، ممزوج میکنند، آن وقت نتیجه این میشود که «فهنالک یستولى الشّیطان على اولیائه»؛ حق، براى طرفداران حق هم مشتبه میشود. این است که بصیرت میشود اولین وظیفه‌ى ما. نگذاریم حق و باطل مشتبه بشود.» (10)
اما شبهه‌ای که در زمینه وظایف در زمان فتنه مطرح می‌شود این است که: «بعضى‌‌ها در فضاى فتنه، این جمله‌‌ى «کن فى الفتنة کابن اللّبون لا ظهر فیرکب و لا ضرع فیحلب» را بد می‌فهمند و خیال می‌کنند معنایش این است که وقتى فتنه شد و اوضاع مشتبه شد، بکش کنار! اصلاً در این جمله این نیست که: «بکش کنار». این معنایش این است که به هیچ وجه فتنه‌‌گر نتواند از تو استفاده کند؛ از هیچ راه. «لا ظهر فیرکب و لا ضرع فیحلب»؛ نه بتواند سوار بشود، نه بتواند تو را بدوشد؛ مراقب باید بود.» (11)
علاج فتنه
«در مقابل یک چنین پدیده‌اى، علاج چیست؟ عقل سالم حکم میکند و شرع هم همین را قاطعاً بیان میکند: علاج عبارت است از صراحت در تبیین حق، صراحت در بیان حق. وقتى شما مى‌بینید یک حرکتى به بهانه‌ى انتخابات شروع میشود، بعد یک عامل «دشمن»ى در این فضاى غبارآلوده وارد میدان شد، وقتى مى‌بینید عامل دشمن - که حرف او، شعار او حاکى از مافى‌الضمیر اوست - آمد توى میدان، اینجا باید خط را مشخص کنید، اینجا باید مرز را روشن کنید. همه وظیفه دارند؛ بیشتر از همه، خواص؛ و در میان خواص، بیشتر از همه، آن کسانى که مستمعین بیشترى دارند، شنوندگان بیشترى دارند. این وظیفه است دیگر: مرزها روشن بشود و معلوم بشود که کى چى میگوید. اینجور نباشد که باطل، خودش را در لابه‌لاى گرد و غبارِ برخاسته‌ى در میدان مخفى کند، ضربه بزند و جبهه‌ى حق نداند از کجا دارد ضربه میخورد. این است که حرف دو پهلو زدن، از خواص، مطلوب نیست. خواص باید حرف را روشن بزنند و مطلب را واضح بیان کنند. این، مخصوص یک گرایش سیاسى خاص هم نیست. در داخل نظام اسلامى، همه‌ى گرایشهائى که در مجموعه‌ى نظام قرار دارند، اینها باید صریح مشخص کنند که بالاخره آن حمایتى که مستکبرین عالم میکنند، مورد قبول است یا مورد قبول نیست. وقتى که سران استکبار، سران ظلم، اشغالگران کشورهاى اسلامى، کُشندگان انسانهاى مظلوم در فلسطین و در عراق و افغانستان و خیلى جاهاى دیگر، مى‌آیند وارد میدان میشوند، حرف میزنند، موضع میگیرند، خوب، باید معلوم بشود این کسى که در نظام جمهورى اسلامى است، در مقابل این چه موضعى دارد؛ حاضر است تبرّى بجوید، بگوید من دشمن شمایم؟ من مخالف شمایم؟» (12)
حماسه 9 دی
در فتنه‌ای با این وسعت و عمق که بسیاری را تعجب‌زده کرد، نقش مردم حول محور ولایت فقیه پررنگ و محسوس بود. به عبارت دیگر در «فتنه‌ای که به مدت ‌20 سال توسط زیرک‌ترین سیاست‌مداران داخلی و خارجی پی‌ریزی شده بود و آنان شکی در به ثمر رسیدن نقشه خود که همان سقوط نظام اسلامی بود نداشتند، مردم ما با بصیرت و هوشمندانه حتی از سیاستمداران سبقت گرفته و فتنه را خاموش کردند.» (13)
درست است که عده‌ای از مردم در ابتدا به دلیل ابهام خود در نتایج انتخابات یا تبلیغات، کمی به سوی فتنه‌گران تمایل پیدا کردند اما بعد از مدت کوتاهی و با تدبیر مقام معظم رهبری، چهره واقعی فتنه‌گران را شناختند. در واقع ماهیت حرکت سران فتنه، روز به روز بر مردم آشکارتر شد و در روز عاشورای سال 88 به اوج خود رسید. عموم مردم ایران که دل در گرو حضرت اباعبدلله الحسین دارند، از حرکات روز عاشورا فتنه‌گران بیزاری جستند و عده‌ای از مردم هم که فریب خورده بودند به صف مردم‌سالاری دینی بازگشتند. این حرکت مردم در نهم دی ماه 88 با اعلام حمایت از ولایت به اوج خود رسید و ایرانیان با زمان‌شناسی و بصیرت خود اثبات کردند که حامی انقلاب خود هستند.
رهبر معظم انقلاب در توصیف نهم دی ماه، بیان می‌دارند که:
«
روزهاى سال، به طور طبیعى و به خودى خود همه مثل همند؛ این انسانها هستند، این اراده‌‌‌‌‌ها و مجاهدتهاست که یک روزى را از میان روزهاى دیگر برمیکشد و آن را مشخص میکند، متمایز میکند، متفاوت میکند و مثل یک پرچمى نگه میدارد تا راهنماى دیگران باشد. روز عاشورا - دهم محرم - فى نفسه با روزهاى دیگر فرقى ندارد؛ این حسین بن على (علیه السّلام) است که به این روز جان میدهد، معنا میدهد، او را تا عرش بالا میبرد؛ این مجاهدتهاى یاران حسین بن على (علیه السّلام) است که به این روز، این خطورت و اهمیت را میبخشد. روز نوزدهم دى هم همین جور است، روز نهم دىِ امسال هم از همین قبیل است. نهم دى با دهم دى فرقى ندارد؛ این مردمند که ناگهان با یک حرکت - که آن حرکت برخاسته از همان عواملى است که نوزدهم دىِ قم را تشکیل داد؛ یعنى برخاسته ى از بصیرت است، از دشمن‌‌‌‌‌شناسى است، از وقت‌‌‌‌‌شناسى است، از حضور در عرصه ى مجاهدانه است - روز نهم دى را هم متمایز میکنند.
مطمئن باشید که روز نهم دىِ امسال هم در تاریخ ماند؛ این هم یک روز متمایزى شد. شاید به یک معنا بشود گفت که در شرائط کنونى - که شرائط غبارآلودگىِ فضاست - این حرکت مردم اهمیت مضاعفى داشت؛ کار بزرگى بود. هرچه انسان در اطراف این قضایا فکر میکند، دست خداى متعال را، دست قدرت را، روح ولایت را، روح حسین بن على (علیه السّلام) را مى‌‌‌بیند. این کارها کارهائى نیست که با اراده‌‌‌‌ى امثال ما انجام بگیرد؛ این کار خداست، این دست قدرت الهى است؛ همان طور که امام در یک موقعیت حساسى - که من بارها این را نقل کرده‌‌‌‌ام - به بنده فرمودند: «من در تمام این مدت، دست قدرت الهى را در پشت این قضایا دیدم». درست دید آن مرد نافذِ بابصیرت، آن مرد خدا.» (14)
«قوى‌ترین و آخرین ضربه را ملت در روز نهم دى و بیست و دوى بهمن وارد کرد. کار ملت ایران در بیست و دوم بهمن، کار عظیمى بود؛ نُه دى هم همین جور. یکپارچگى ملت آشکار شد. همه‌ى کسانى که در عرصه‌ى سیاسى به هر نامزدى رأى داده بودند، وقتى دیدند دشمن در صحنه است، وقتى فهمیدند اهداف پلید دشمن چیست، نسبت به آن کسانى که قبلاً به آنها خوشبین هم بودند، تجدید نظر کردند؛ فهمیدند که راه انقلاب این است، صراط مستقیم این است. در بیست و دوى بهمن، ملت همه با یک شعار وارد میدان شدند. خیلى تلاش کردند، شاید بتوانند بین ملت دودستگى ایجاد کنند؛ اما نتوانستند. و ملت ایستاد؛ این پیروزى ملت بود. از بیست و دوم خرداد تا بیست و دوم بهمن - هشت ماه - یک فصل پرافتخار و پرعبرتى براى ملت ایران بود؛ این یک درس شد. آگاهى جدیدى به وجود آمد. فصل تازه‌اى در بصیرت ملت ایران گشوده شد. این یک زمینه‌ى بسیار مهمى است. باید بر اساس این زمینه، حرکت کنیم.» (15)
وظیفه ما پس از 9 دی
در فتنه سال 88، اکثریت مردم قبول شدند و بعضی از خواص مردود. اما از طرفی باید مراقب بود که فتنه‌ها به پایان نرسیده و با فتنه‌های جدیدی مواجه هستیم و از طرفی هم مواظب باشیم که پس از حماسه 9 دی وظایف به گردن ماست که باید به آن‌ها عمل کنیم:
وظایف آحاد ملت:
«
یک نکته را هم به جوانان عزیز انقلابى، به فرزندان عزیز انقلابى خودم، به فرزندان بسیجى - از زن و مرد - عرض بکنم: جوانان از اطراف و اکناف کشور، از آنچه که تهتّک بیگانگان از ایمان دینى به گوششان میخورد یا با چشمشان مى‌‌‌‌بینند، عصبانى هستند؛ وقتى مى بینند روز عاشورا چگونه یک عده‌‌‌‌اى حرمت عاشورا را هتک میکنند، حرمت امام حسین را هتک میکنند، حرمت عزاداران حسینى را هتک میکنند، دلهاشان به درد مى‌‌‌‌‌آید، سینه‌‌‌‌‌هاشان پر میشود از خشم؛ البته خوب، طبیعى هم هست، حق هم دارند؛ ولى میخواهم عرض بکنم جوانهاى عزیز مراقب باشند، مواظب باشند که هرگونه کار بى رویه‌‌‌اى، کمک به دشمن است. اینجا جوانها تلفن میکنند - میفهمم من، میخوانم، غالباً تلفنها و نامه ها را خلاصه میکنند، هر روز مى آورند، من نگاه میکنم - مى بینم همین طور جوانها گله‌‌‌‌‌مند، ناراحت و عصبانى؛ گاهى هم از بنده گله میکنند که چرا فلانى صبر میکند؟ چرا فلانى ملاحظه میکند؟ من عرض میکنم؛ در شرائطى که دشمن با همه‌‌‌ى وجود، با همه‌‌‌‌ى امکاناتِ خود درصدد طراحى یک فتنه است و میخواهد یک بازى خطرناکى را شروع کند، باید مراقبت کرد او را در آن بازى کمک نکرد. خیلى باید با احتیاط و تدبیر و در وقت خودش با قاطعیت وارد شد. دستگاه‌‌‌‌هاى مسئولى وجود دارند، قانون وجود دارد؛ بر طبق قانون، بدون هیچگونه تخطى از قانون، بایستى مُرّ قانون به صورت قاطع انجام بگیرد؛ اما ورود افرادى که شأن قانونى و سمت قانونى و وظیفه ى قانونى و مسئولیت قانونى ندارند، قضایا را خراب میکند. خداى متعال به ما دستور داده است: «و لایجرمنّکم شنئان قوم على ان لاتعدلوا اعدلوا هو اقرب للتّقوى». بله، یک عده‌‌‌‌اى دشمنى میکنند، یک عده‌‌‌‌اى خباثت به خرج میدهند، یک عده اى از خباثت‌‌‌کنندگان پشتیبانى میکنند - اینها هست - اما باید مراقب بود. اگر بدون دقت، بدون حزم، انسان وارد برخى از قضایا بشود، بى‌‌‌‌گناهانى که از آنها بیزار هم هستند، لگدمال میشوند؛ این نباید اتفاق بیفتد. من برحذر میدارم جوانهاى عزیز را، فرزندان عزیز انقلابىِ خودم را از اینکه یک حرکتى را خودسرانه انجام بدهند؛ نه، همه چیز بر روال قانون.» (16)
وظیفه مسئولین:
1. «مسئولین کشور بحمداللَّه چشمشان هم باز است، مى‌‌‌‌بینند؛ مى‌‌‌‌بینند مردم در چه جهتى دارند حرکت میکنند. حجت بر همه تمام شده است. حرکت عظیم روز چهارشنبه ى نهم دى ماه حجت را بر همه تمام کرد. مسئولین قوه‌‌‌‌‌ى مجریه، مسئولین قوه‌‌‌ى مقننه، مسئولین قوه‌‌‌‌ى قضائیه، دستگاه‌‌‌هاى گوناگون، همه میدانند که مردم در صحنه‌‌‌اند و چه میخواهند. دستگاه‌‌‌‌‌‌ها باید وظائفشان را انجام بدهند؛ هم وظائفشان در مقابل آدم مفسد و اغتشاشگر و ضدانقلاب و ضدامنیت و اینها، هم وظائفشان در زمینه‌‌‌ى اداره‌‌‌‌‌‌ى کشور.» (17)
2. «هر سالى از سالهائى که دوران انقلاب گذرانده است، و در هر سالى هر ماهى، و در هر ماهى هر روزى، وزن و مقدارى دارد، ارزشى دارد؛ نباید این را از دست داد. ممکن است در هشت ماه از سال 88 که اشتغالات فتنه‌انگیزان بعضى از ذهنها را به خود مشغول کرد، برخى از کارها نیمه‌کاره مانده باشد؛ باید جبران بشود. باید حرکت، یک حرکت سریعى باشد.» (18)
 
پاورقی:
1. بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار با اعضای شوراى هماهنگى تبلیغات اسلامى 29/10/1388
2. سخنرانی آیت‌الله مصباح یزدی 5/12/1388
3. سخنرانی آیت الله مصباح یزدی 26/12/1388
4. بیانات در مراسم تنفیذ حکم دهمین دوره ریاست جمهوری 12/5/1388
5. بیانات در دیدار فرمانده و پرسنل نیروى هوائى ارتش 19/11/1388
6. نهج البلاغه، خطبه 50
7. انقلاب اسلامی جهشی در تحولات سیاسی تاریخ؛ آیت الله مصباح یزدی؛ صفحات 174 و 175
8. انقلاب اسلامی جهشی در تحولات سیاسی تاریخ؛ آیت الله مصباح یزدی؛ صفحه 178
9. فرمایشات رهبر معظم انقلاب اعضای دفتر رهبری و سپاه حفاظت ولى امر 21/5/1388
10. بیانات مقام معظم رهبری در دیدار عمومى مردم چالوس و نوشهر 15/7/1388
11. بیانات آیت الله العظمی خامنه‌ای در دیدار اعضای مجلس خبرگان رهبری 2/7/1388
12. دیدار با اعضای شوراى هماهنگى تبلیغات اسلامی 29/10/1388
13. بیانات آیت الله مصباح یزدی 6/10/1389
14. بیانات مقام معظم رهبری در دیدار مردم قم در سالگرد قیام نوزدهم دى ماه 19/10/1388
15. بیانات مقام معظم رهبری در اجتماع زائران و مجاوران حرم مطهر رضوی 1/1/1389
16. بیانات مقام معظم رهبری در دیدار مردم قم در سالگرد قیام نوزدهم دى ماه 19/10/1388
17. بیانات مقام معظم رهبری در دیدار مردم قم در سالگرد قیام نوزدهم دى ماه 19/10/1388
18. بیانات مقام معظم رهبری در دیدار مردم قم در سالگرد قیام نوزدهم دى ماه 19/10/1388
 
این یادداشت را می‌توانید در ندای انقلاب، تلکس khamenei.ir، استواو جوان آنلاین هم ببینید.
 
 

 

یادداشت

عبرت‌های عاشورا

 
اکثر ما علاقه‌مندان به جمهوری اسلامی، عبارت «عبرت‌های عاشورا» به گوشمان خورده است؛ اما شاید خیلی از ما به طور دقیق نمی‌دانیم که عبرت‌های عاشورا در چه حوزه‌ای به کار می‌آید و چه زمانی بدردمان می‌خورد.
ابتدا بهتر است بدانیم «عبرت» یعنی چه؟ عبرت گرفتن از یک اتفاق «یعنى خود را با آن وضعیت مقایسه کند و بفهمد در چه حال و در چه وضعیتى است؛ چه چیزى او را تهدید مى‌کند؛ چه چیزى براى او لازم است؟ این را مى‌گویند عبرت.» (1) به عبارت دیگر اگر بخواهیم از عاشورا «عبرت» بگیریم، باید ابتدا از وضعیت آن زمانه مطلع شویم؛ سپس وضعیت زمان حال خود را رصد کنیم و با توجه به اتفاقاتی که در عاشورا افتاد، تهدیداتی که دین ما را به خطر می‌اندازند شناسایی کنیم. بعد از آن نوبت به این می‌رسد که چگونه در مقابل این تهدیدات مقاومت کنیم و بر آن‌ها فائق آییم. اینجاست که باید به ابزارهای لازم دسترسی پیدا کنیم، از ابزارهای دنیایی گرفته تا تقوا و بصیرت.
یک عبرت از عاشورا
«اولین عبرتى که در قضیه‌ى عاشورا ما را به خود متوجه مى‌کند، این است که ببینیم چه شد که پنجاه سال بعد از درگذشت پیغمبر صلوات‌اللَّه و سلامه علیه، جامعه‌ى اسلامى به آن حدى رسید که کسى مثل امام حسین علیه‌السّلام، ناچار شد براى نجات جامعه‌ى اسلامى، چنین فداکارى‌اى بکند؟ این فداکارى حسین بن على علیه‌السّلام، یک وقت بعد از هزار سال از صدر اسلام است؛ یک وقت در قلب کشورها و ملتهاى مخالف و معاند با اسلام است؛ این یک حرفى است. اما حسین‌بن‌على علیه‌السّلام، در مرکز اسلام، در مدینه و مکه - مرکز وحى نبوى - وضعیتى دید که هر چه نگاه کرد چاره‌اى جز فداکارى نداشت؛ آن هم چنین فداکارى خونین با عظمتى! مگر چه وضعى بود که حسین‌بن‌على علیه‌السّلام، احساس کرد که اسلام فقط با فداکارى او زنده خواهد ماند، والّا از دست رفته است؟! عبرت این‌جاست. روزگارى رهبر و پیغمبر جامعه‌ى اسلامى، از همان مکه و مدینه پرچمها را مى‌بست، به دست مسلمانها مى‌داد و آنها تا اقصى نقاط جزیزةالعرب و تا مرزهاى شام مى‌رفتند؛ امپراتورى روم را تهدید مى‌کردند؛ آنها از مقابلشان مى‌گریختند و و لشکریان اسلام پیروزمندانه برمى‌گشتند؛ که در این خصوص مى‌توان به ماجراى «تبوک» اشاره کرد. روزگارى در مسجد و معبر جامعه‌ى اسلامى، صوت و تلاوت قرآن بلند بود و پیغمبر با آن لحن و آن نفس، آیات خدا را بر مردم مى‌خواند و مردم را موعظه مى‌کرد و آنها را در جاده‌ى هدایت با سرعت پیش مى‌برد. ولى چه شد که همین جامعه، همین کشور و همین شهرها، کارشان به جایى رسد و آن‌قدر از اسلام دور شدند که کسى مثل یزید بر آنها حکومت مى‌کرد؟! وضعى پیش آمد که کسى مثل حسین بن‌على علیه‌السّلام، دید که چاره‌اى جز این فداکارى عظیم ندارد! این فداکارى، در تاریخ بى‌نظیر است. چه شد که به چنین مرحله‌اى رسیدند؟ این، آن عبرت است. ما باید این را امروز مورد توجه دقیق قرار دهیم.
ما امروز یک جامعه‌ى اسلامى هستیم. باید ببینیم آن جامعه‌ى اسلامى، چه آفتى پیدا کرد که کارش به یزید رسید؟ ... در ظرف بیست سال چه شد که به آن‌جا رسیدند؟ اگر بیمارى‌اى وجود دارد که مى‌تواند جامعه‌اى را که در رأسش کسانى مثل پیغمبر اسلام و امیرالمؤمنین علیهما السّلام بوده‌اند، در ظرف چند ده سال به آن وضعیت برساند، این بیمارى، بیمارى خطرناکى است و ما هم باید از آن بترسیم. امام بزرگوار ما، اگر خود را شاگردى از شاگردان پیغمبر اکرم صلوات اللَّه و سلامه علیه محسوب مى‌کرد، سر فخر به آسمان مى‌سود. امام، افتخارش به این بود که بتواند احکام پیغمبر را درک، عمل و تبلیغ کند. امام ما کجا، پیغمبر کجا؟! آن جامعه را پیغمبر ساخته بود و بعد از چند سال به آن وضع دچار شد. این جامعه‌ى ما خیلى باید مواظب باشد که به آن بیمارى دچار نشود. عبرت، این‌جاست! ما باید آن بیمارى را بشناسیم؛ آن را یک خطر بزرگ بدانیم و از آن اجتناب کنیم.» (2)
بیماری جامعه اسلامی زمان امام حسین علیه‌السلام چه بود؟
«من یک آیه از قرآن را در پاسخ به این سؤال مطرح مى‌کنم. قرآن جواب ما را داده است. قرآن، آن درد را به مسلمین معرفى مى‌کند. آن آیه این است که مى‌فرماید: «فخلف من بعدهم خلف اضاعوا الصّلاة و اتبعوا الشهوات فسوف یلقون غیا.» دو عامل، عامل اصلى این گمراهى و انحراف عمومى است: یکى دور شدن از ذکر خدا که مظهر آن نماز است. فراموش کردن خدا و معنویت؛ حساب معنویت را از زندگى جدا کردن و توجه و ذکر و دعا و توسل و طلب از خداى متعال و توکل به خدا و محاسبات خدایى را از زندگى کنار گذاشتن. دوم «و اتبعوا الشهوات»؛ دنبال شهوترانیها رفتن؛ دنبال هوسها رفتن و در یک جمله: دنیاطلبى. به فکر جمع‌آورى ثروت، جمع‌آورى مال و التذاذ به شهوات دنیا افتادن. اینها را اصل دانستن و آرمانها را فراموش کردن. این، درد اساسى و بزرگ است. ما هم ممکن است به این درد دچار شویم. اگر در جامعه اسلامى، آن حالت آرمانخواهى از بین برود یا ضعیف شود؛ هر کس به فکر این باشد که کلاهش را از معرکه در ببرد و از دیگران در دنیا عقب نیفتد؛ این‌که «دیگرى جمع کرده است، ما هم برویم جمع کنیم و خلاصه خود و مصالح خود را بر مصالح جامعه ترجیح دهیم»، معلوم است که به این درد دچار خواهیم شد.» (3)
وظیفه ما
قبل از اینکه بخواهیم وظیفه خودمان را بیان کنیم، باید از خود بپرسیم که «آیا هر جامعه‌ى اسلامى، همین عاقبت را دارد؟ اگر عبرت بگیرند، نه؛ اگر عبرت نگیرند، بله. عبرتهاى عاشورا این‌جاست. ما مردم این زمان، بحمداللَّه به فضل پروردگار، این توفیق را پیدا کرده‌ایم که آن راه را مجدّداً برویم و اسم اسلام را در دنیا زنده کنیم و پرچم اسلام و قرآن را برافراشته نماییم. در دنیا این افتخار نصیب شما ملت شد. این ملت تا امروز هم که تقریباً بیست سال از انقلابش گذشته است، قرص و محکم در این راه ایستاده و رفته است. اما اگر دقّت نکنید، اگر مواظب نباشیم، اگر خودمان را آن‌چنان که باید و شاید، در این راه نگه نداریم، ممکن است آن سرنوشت پیش بیاید. عبرت عاشورا، این‌جاست.» (4) اما چگونه می‌توانیم خودمان را در راه نگه داریم تا آن سرنوشت برایمان رقم نخورد: «عبرت‌گیرى از عاشورا این است که نگذاریم روح انقلاب در جامعه منزوى و فرزند انقلاب گوشه‌گیر شود.» (5)
 

پاورقی:
1. بیانات مقام معظم رهبری در دیدار فرماندهان گردانها، گروهانها و دسته‌هاى عاشوراى نیروهاى مقاومت بسیج سراسر کشور22/4/1371
2. بیانات مقام معظم رهبری در دیدار فرماندهان گردانها، گروهانها و دسته‌هاى عاشوراى نیروهاى مقاومت بسیج سراسر کشور22/4/1371
3. بیانات مقام معظم رهبری در دیدار فرماندهان گردانها، گروهانها و دسته‌هاى عاشوراى نیروهاى مقاومت بسیج سراسر کشور22/4/1371
4. بیانات مقام معظم رهبری در خطبه‌هاى نماز جمعه‌ى تهران 18/2/1377
5. بیانات مقام معظم رهبری در دیدار فرماندهان گردانها، گروهانها و دسته‌هاى عاشوراى نیروهاى مقاومت بسیج سراسر کشور22/4/1371

این متن را می‌توانید در استوا هم ببینید.


 
یادداشت یادداشت‌ها

تلافی تیرهای تابوت

در تشییع پیکر امام مجتبی (ع)، وقتی عباس (ع) دست به قبضه شمشیر برد، حسین (ع) دست عباس را گرفت و فرمود: «عباس جان! کربلا تلافی می‌کنی.» همیشه برایم سؤال بود که امام معصوم که دروغ نمی‌گوید؛ پس چرا روز عاشورا به عباس (ع) اذن میدان جنگ نداد که تلافی کند و فقط اذن آوردن آب داد؟
سال گذشته حاج منصور پاسخ این سؤال مرا داد:
عباس (ع) روز عاشورا تلافی کرد تیرهای اصابت کرده به تابوت امام مجتبی (ع) را. می‌گویند چهارهزار تیرانداز نشستند و عباس (ع) را نشانه گرفتند...
 

یادداشت

حمایت از حسین قدیانی

 
دیروز سایت حسین قدیانی را فیلتر کردند و کمی بعد حکم بازداشت او را صادر کردند. می‌گویند به دلیل نامه‌ای بود که در وبلاگ شخصی‌اش به آیت‌الله آملی لاریجانی نوشته بود.

کاری به این ندارم که چه نظری راجع به حسین قدیانی داریم، برخی او را تندرو می‌دانیم و برخی طرفدار اوییم؛ اما هر چه باشد او «خودی» است با تمام خوبی‌ها و بدی‌هایش. قصد تخریب قوای سه‌گانه و... ندارم اما سؤالم از دستگاه قضایی که باید به عدالت شهره باشد این است که چطور هر کس به قوه قضاییه و مقننه توهین کند، مشمول قانون عدم توهین به مسئولین نظام می‌شود اما هر کس به رهبری و قوه مجریه توهین کند، مشمول نمی‌شود؟

گفتم حسین قدیانی «خودی» است به دلیل اینکه بیشتر از او حمایت کنیم و نگوییم که او تندرو است و ما او را قبول نداریم. به نظر شما مخالفین نظام جمهوری اسلامی همه‌شان به صورت کامل و بدون کوچکترین اختلافی، با آن کسانی که از آن‌ها حمایت می‌کنند موافقند؟