در فرهنگ بیش از هر جا نیاز داریم که شبیه «باغبان» رفتار کنیم. دستی از دور باید مراقبت کند. ولنگاری فرهنگی از سویی و سختگیری فرهنگی از سوی دیگر، آفت مدیریت فرهنگی میشوند.
طاقچه در روزهای گذشته اشتباهی کرد که جبران هم نشد. نوع مواجهه با طاقچه، در روزگاری که سبد مصرفی محتوای مردم به بسیاری از بنسازههای خارجی گره خورده و محتواهای زرد و ضد ارزشی در آن عرضه میشود، باید متفاوت باشد.
برخورد با متخلف باید انجام شود اما نوع برخورد لازم است متناسب با تخلف و با بلندنظری همراه باشد. مدارا کردن با تساهل و تسامح متفاوت است، همانطور که جدی بودن در مورد قانون با سختگیری و خشونت متفاوت است.
به نظرم از دسترس خارج کردن طاقچه در این روزهای پرحاشیه این بنسازه، ضربه جدی به صنعت کتاب الکترونیک است. صنعتی که میتواند فرصتی برای توسعه محتوای عمیق را فراهم کند، دانشافزایی کند، سهم اوقات فراغت سالم را در برابر ناسالم افزایش دهد و ... از سوی دیگر نیز مدارا با کسانی که در صنعتی غیر از نشر حضور دارند و تخلفهای بدتری کردهاند، جمع دلسوزان کتاب را در این روزها که سود مالی بیش از هر چیزی موجب سرمایهگذاری میشود، ناامید میکند و آینده را به سمت مطلوب پیش نمیبرد.
هناس را امروز دیدم؛ داریوش رضایینژاد را شاید حالا حالاها زمان لازم باشد که ببینم و بشناسم. چقدر دیدهام افرادی که به #عقل محاسبهگر دنیایی از داریوش نخبهتر هستند ولی راحتتر جا میزنند و نه حتی با تهدید بلکه با رؤیافروشی بیگانه، وطنفروشی میکنند. نخبه کدام است؟ کسی که حتی نمیتوان تشخیص دهد زندگی فرزند و نسل خودش هم وابسته به استقامت یا جا زدن اوست؟ داریوش رضایینژاد شاید یک انسان معمولی بود و انسانهای معمولی هستند که اشتباهات بزرگ نمیکنند و کوچک کوچک و قدم قدم بهتر و بهتر میشوند. همین کافیست تا شهید شوی و الگو. هناس را ببینید.
فرض کنید در سال 1900 دنیا آمدهاید.
وقتی 14 ساله هستید، جنگ جهانی اول شروع می شود و در 18 سالگی با 22 میلیون کشته به پایان میرسد.
اندکی بعد، یک بیماری همه گیر جهانی، آنفولانزای اسپانیایی ظاهر شد و 50 میلیون نفر را کشت و شما زنده هستید و 20 ساله هستید.
وقتی ۲۹ ساله هستید از بحران اقتصادی جهانی که با فروپاشی بورس نیویورک آغاز شد و باعث تورم، بیکاری و قحطی شد جان سالم به در میبرید.
وقتی شما 39 ساله هستید، جنگ جهانی دوم شروع میشود و زمانی که شما 45 ساله هستید با 60 میلیون کشته به پایان میرسد.
وقتی 52 ساله هستید، جنگ کره آغاز می شود.
وقتی 64 ساله هستید، جنگ ویتنام شروع می شود و در 75 سالگی به پایان می رسد.
کودکی که در سال 1985 متولد شد، فکر میکند پدربزرگ و مادربزرگش نمیدانند زندگی چقدر دشوار است، اما از چندین جنگ و فاجعه جان سالم به در بردهاند.
امروز ما در دنیای جدید، خیلی چیزها داریم که انسانهای آن زمان نداشتند. آنها نه تنها زندگی کردند بلکه خیلی اوقات از زندگی لذت بردند.
یک تغییر کوچک در دیدگاه ما میتواند معجزه ایجاد کند. ما باید شکرگزار باشیم و هر کاری که لازم است برای محافظت و کمک به یکدیگر انجام دهیم.
منبع: historic moments
درد مردم را
نه میشود ندید گرفت
نه درست است به سخره گرفت
نه میتوان برای آن بهانهتراشی کرد
گلایه مردم بحق است
باید کنار هم باشیم و مشکلات را حل کنیم
باید یاد بگیریم وعدهای ندهیم که از پس آن برنمیآییم
و وعدههای بیهودهای که میشنویم را باور نکنیم
کسی که بخواهد و بتواند کار کند، کار میکند
نه سکوت منفعلانه میکند و نه وعده بیهوده میدهد
شاید یکی از شیرینترین انواع مطالعه، مطالعه در مورد تاریخ است. تاریخ علاوه بر اینکه مانند داستان، فراز و نشیب و تعلیق دارد، آموزنده هم هست. با مطالعه تاریخ هر چند ممکن است تلخیهای زیادی را تجربه کنیم اما لااقل میدانیم شکستهایی که خوردهایم را نباید تکرار کنیم تا آن تلخیها دوباره نیاید.
اگر تاریخ بخوانیم، میدانیم که حتی پس از انقلاب مشروطه، امثال وثوقالدوله میتوانند قرارداد ۱۹۱۹ را با دولت بریتانیا امضا کنند و اگر نباشند امثال شهید مدرس که این قرارداد را زیر پا بگذارند، تحت قیمومیت دولت بریتانیا میماندیم.
اگر تاریخ بخوانیم، میدانیم وقوع انقلاب یک امر یکباره نیست که اگر یکباره باشد و مصون از خطا و انحراف و زوال، دیگر پس از انقلاب مشروطه نیازی به انقلاب اسلامی نبود.
همیشه باید فکر کنیم که مردم ایران چرا انقلاب کردند؟ آیا واقعا تحت تأثیر جو قرار گرفتند؟ آیا یک ملت، تحت تأثیر جو میتواند سالها اسیر و شهید بدهد تا به پیروزی برسد؟
اگر مردم شعار «آزادی» میدادند یعنی از «استبداد» خسته شده بودند و اگر شعار «استقلال» میدادند یعنی از «وابستگی» بیزار بودند و اگر «جمهوری اسلامی» یکی از ارکان شعارشان بود، یعنی نمیخواستند یک نفر به عنوان شاه مطابق میل شخصی خود برای آنها تصمیم بگیرد.
انقلاب بر رژیم شاهنشاهی پیروز شد و به قدرت رسید ولی آیا کار تمام شد؟ این تازه بامداد پیروزی است، و اگر فکر کنیم انقلاب در سال ۵۷ پیروز شد و کار تمام شد و باید همه چیز خوب و عالی و درجه یک بشود، ضربههای شکننده خواهیم خورد.
تداوم انقلاب تا بینهایت است. اگر دچار بیماری خطرناک روزمرگی شدیم، آنوقت حتما همه چیز را به راحتی از دست خواهیم داد. باید بیدار باشیم، باید هر کس به سهم خود تلاش کند تا از این آرمانهایی که ملت پای آن ایستاد، محافظت کند؛ حال چه مقابل دشمن خارجی در حفظ استقلال باشد و چه در مقابل سودجویان طاغوتمسلکی که آزادی مردم را نشانه گرفتهاند و چه مقابل دشمن درونی خودمان که هر روز عقل و قلبمان را با شبهه و تردید تهدید میکند.
انحرافات عملکردی انقلابمان را ببینیم و درمانش کنیم، همانطور که درستیهای رویکردی انقلابمان را میبینیم و به آن افتخار میکنیم.
سالروز پیروزی انقلابمان مبارک.