برخی معتقدند که در عرصه فرهنگ باید بدون توجه به اقتصاد عمل کنیم. تولیدات فرهنگی اگر به حوزه کسب و کار و شرایط مترتب بر آن گره بخورد، به سمت بازاری شدن و زرد شدن محتوا پیش خواهد رفت و دیگر نمیتوان از آن تولید فاخر انتظار داشت و همینطور این چرخه پیش میرود تا سلیقه، ذائقه و نیاز مردم تغیر کند.
در مورد درستی یا نادرستی این گزاره در اینجا بحثی ندارم. نکته مهم دیگری وجود دارد که از آن غفلت میکنیم:
رسانهها را نمیتوان از نظام اقتصادی که در قالب آن فعالیت میکنند، مجزا کرد؛ چون نیروهای اقتصادی سیستم، آزادیِ عملِ گردانندگانِ رسانهها را همچون آزادی عمل مدیران دیگر صنایع، تحت تأثیر قرار میدهد و محدود میکند.
نگاه بخشی در این مورد بدون در نظر گرفتن سیاستگذاری و طراحی نظام اقتصادی کلانتر، اثربخش نخواهد بود.
کتاب همواره به عنوان کالایی فرهنگی معرفی میگردد. اما بیتوجهی به اقتصاد نشر میتواند لطمات جبرانناپذیری را به این صنعت مستعد کشورمان وارد آورد و مصرف و حیات آن را با مشکلاتی مواجه کند. در این مقاله ابتدا توضیحاتی در مورد اقتصاد فرهنگ و لزوم توجه به آن داده میشود و سپس در مورد اقتصاد نشر سخن رانده میشود.
اقتصاد نشر در زیرگروه اقتصاد فرهنگ مورد مطالعه قرار میگیرد و به دانش چگونگی استفاده کارا و اثربخش ناشران از منابع کمیاب جهت تولید، توزیع و مصرف کتاب در بین اقشار مختلف جامعه اطلاق میشود.
اقتصاد نشر مانند سایر اقتصاد کالاهای فرهنگی، تنها به مسائل اقتصادی عرضه و تقاضای بازار محدود نمیشود و عوامل اجتماعی، سیاسی و فرهنگی نقش بسیار مهمی در آن ایفا میکنند که نگارنده در این مقاله به آنها پرداخته است.
پس از طرح این مباحث به آفتهای اقتصاد نشر و مواردی که میتواند باعث انحراف بازار نشر از مسیر صحیح و حقیقی خود شود، پرداخته خواهد شد. همچنین بررسی مختصری از نقش دولت در اقتصاد نشر انجام و در پایان توضیحاتی راجع به کسب و کار نشر در بازار جهانی ارائه خواهد شد.
واژگان کلیدی:
مدیریت رسانه، اقتصاد رسانه، اقتصاد فرهنگی، اقتصاد نشر.
این مقاله در شماره 4 و 5 ماهنامه علمی تخصصی مدیریت رسانه منتشر شده است. میتوانید مقاله را از اینجا دریافت نمایید.
* این مطلب به عنوان سرمقاله شماره 4 و 5 ماهنامه علمی تخصصی مدیریت رسانه منتشر شده است.
رسانه ممکن است به دلایل مختلفی تأسیس شود: نشر علم، اطلاعات و افکار، نظارت اجتماعی، سرگرمی، کسب درآمد، دستیابی به قدرت بیشتر و سایر اهداف. اما هدف رسانه از تأسیس هر چه که باشد، برای اینکه بتواند مستقل روی پای خود بایستد و بهینهتر به هدف خود برسد، نیازمند توجه به اقتصاد رسانه است.
شاید از نظر برخی، اعمال مسائل اقتصادی در کارهای فرهنگی خوشایند به نظر نرسد، اما از سویی دیگر نمیتوان از این نکته هم غافل بود که تکیه کردن مداوم سازمانهای فرهنگی و رسانهای بر دولت و یا سایر بخشها به وابستگی یک رسانه میانجامد که ممکن است در بلندمدت منجر به عدم تحقق رسالت اصلی رسانه شود.
رابطه اقتصاد و رسانه را از دو سو میتوان مشاهده کرد. یکی تأثیر اقتصاد بر رسانه که بیشتر در حوزه صنعت رسانه و رویکرد کسب و کاری آن دیده میشود و دیگری تأثیر رسانه بر اقتصاد که در «اقتصاد اطلاعات» و نقش رسانهها در مدیریت افکار عمومی پررنگ میشود.
قسم اول – که در این شماره بیشتر به آن پرداختهایم- به این میپردازد که مدیران رسانهها با بهرهگیری از منابع موجود چگونه خواستهها و نیازهای اطلاعاتی و سرگرم کننده مخاطبان، آگهیدهندگان و جامعه را برآورده میکنند. قطعا نحوه مدیریت یک سازمان باید به شکلی باشد که ابتداییترین نیاز هر سازمان یعنی «بقا» تحقق یابد و پس از آن به فکر توسعه سازمان باشد. خوشبختانه در حال حاضر صنعت رسانه در جهان تبدیل به یکی از سودآورترین صنایع شده است؛ به طور مثال تولید یک پویانمایی و یا بازی رایانهای به شرط کیفیت و توزیع مناسب، میتواند بیش از 100 برابر هزینه تولید، درآمد به وجود آورد. اما با این وجود، متأسفانه در کشور ما به دلیل عدم توجه مالکان و مدیران رسانهها به اقتصاد رسانه، کمتر سازمان رسانهای را میتوان یافت که عنوان «سودده» را یدک بکشد. به دلیل اینکه اکثر رسانههای بزرگ کشور دولتی هستند یا به سازمانها و سایر نهادهای قدرت و اشخاص وابستهاند، مدیران رسانهها کمتر تمایلی به سوددهی و یا حتی درآمدزایی نشان میدهند و با بهانه «کار فرهنگی» از زیر بار مسئولیت اداره بهینه رسانه و تبدیل یک سازمان رسانهای به سازمانی سودده شانه خالی میکنند. نیکبختانه در نسل جدید مدیران رسانه که کم کم به این صنعت وارد میشوند، دغدغه درآمدزایی و اداره اقتصادی رسانه پررنگتر از نسل قبلی است و شاید در بلندمدت بتوان صنعت رسانه در کشور عزیزمان را هم دارای جنبههای فرهنگی و هم دارای جنبههای اقتصادی مشاهده کرد.
قسم دوم که در دو مقاله در این شماره به آن پرداختهایم، تأثیر رسانه بر اقتصاد است. اقتصاد اطلاعات یکی از مهمترین این مباحث است. رسانهها میتوانند با بالا بردن سطح تقارن کردن اطلاعات، کمک شایانی به کاهش تبعات اطلاعات ناقص در بازار کنند. همچنین رسانهها در مواردی مانند ترجیحات جامعه در خرید کالاها و استفاده از خدمات تأثیرگذارند و حتی میتوانند با مدیریت افکار عمومی انتظار تورم و در نتیجه تورم را جابجا نمایند.
همانطور که به آن اشاره شد، در این شماره سعی کردهایم با تمرکز بر «اقتصاد رسانه» کمک ناچیزی به دانشجویان و علاقهمندان مدیریت رسانه نماییم. شاید اساتید بزرگوار مدیریت رسانه و مدیران رسانهها در کشور به خوبی به این مباحث واقف باشند اما سعی کردهایم با اختصاص دادن یک شماره از این ماهنامه به این موضوع، توجهات بیشتری را در سال «اقتصاد و فرهنگ؛ با عزم ملی و مدیریت جهادی» به اقتصاد رسانه جلب نماییم تا شاید با مدیریت جهادی تمامی این بزرگواران بتوانیم گامی در جهت بهینه کردن اقتصاد رسانهها برداریم.
به گزارش خبرگزاری نسیم، شماره 4 و 5 ماهنامه مدیریت رسانه در 100 صفحه منتشر شد که در این شماره موضوع «اقتصاد رسانه» مورد توجه قرار گرفته است.
سرمقاله این شماره با عنوان «مدیریت جهادی در جهت بهینه کردن اقتصاد رسانه» به قلم قاسم صفایینژاد، سردبیر این ماهنامه، نگاشته شده است که در آن به اهمیت و نوع ارتباط دو حوزه اقتصاد و رسانه پرداخته شده است.
«مدیریت استراتژیک و اقتصاد رسانهها»، «اقتصاد رسانههای آنلاین»، «اقتصاد نشر»، «کاربرد تفکر نظری و نقش رسانه در علم اقتصاد: اقتصاد رسانهای»، «اقتصاد اطلاعات»، «کاهش بحران اقتصادی به کمک بازاریابی از طریق رسانههای اجتماعی» و «تصمیم گیری جمعی: جستجو برای ترجیحات جامعه» هفت مقاله به زبان فارسی این شماره از ماهنامه مدیریت رسانه هستند. ضمنا یک مقاله به زبان انگلیسی و با عنوان «Media plurality and the intensity of readers' political preferences» به خوانندگان ارائه شده است.
دکتر عزت الله عباسیان، دکتر محسن نظری، داود مؤمنی، معصومه صابری، مریم حق شناس، قاسم صفایینژاد، هاجر آصف، سودابه رادفرد و نازیلا شفیعیان از همکاران تحریریه و نویسندگان مقالات شماره فروردین و اردیبهشت 93 ماهنامه مدیریت رسانه هستند.
علاقهمندان برای خرید این شماره از ماهنامه مدیریت رسانه میتوانند از طریق رایانامه mediamanagement.mag@gmail.com درخواست دهند.