* این یادداشت به عنوان سرمقاله شماره 85 روزنامه سرخط منتشر شده است.
در کوره رقابتهای انتخاباتی میان کاندیداهای احراز صلاحیت شده، هر نامزد برای اینکه بتواند اقبال بیشتری از عموم مردم کسب نماید، سعی مینماید حل مشکلات اقتصادی جاری را وعده دهد. زمانهای مختلفی برای سامان دادن اوضاع اقتصادی با نمادهای مختلف داده میشود. قطعا مشخص کردن زمان، برای ارزیابی وعده توسط افکار عمومی در آینده کار صحیحی است و بالاتر اینکه حل مشکلات اقتصادی مردم باید یکی از مهمترین دغدغههای نامزدها باشد. اما سخن اینجا است که در کنار این مسائل، فراموش نشود که ما برای چه انقلاب کردیم؟ ایرانیان فقط برای زندگی معیشتی بهتر انقلاب نکردند و در کنار این مسئله، موضوعات مختلفی چون استقلال، آزادی، هویت ایرانی – اسلامی، عدالت اجتماعی، رفع فقر و فساد و تبعیض و از همه مهمتر زندگی در چارچوب قوانین اسلامی را خواستار بودند. اگر قرار بود فقط به زندگی معیشتی بهتر قناعت کنیم، نیازی به اهدای این همه شهید در این راه نبود. نامزدهای ریاست جمهوری بخصوص کاندیداهایی که مدعی گفتمان انقلاب و رهبری هستند باید مراقب این مسئله باشند تا اهداف انقلاب استحاله نگردد.
نامزدها به خاطر داشته باشند که ملت ایران وجود خود را، هستى خود را در راه رسیدن به این آرمان بزرگ به میدان آورد.. آنچه که همیشه مطلوب دشمنان بنیانى ایران اسلامی بوده است، سلب هویت از ملت است. وقتى یک ملتى احساس شخصیت نکرد، احساس هویت نکرد، راحتتر زیر بار میرود؛ گذشته او را انکار میکنند، امکانات او را انکار میکنند، قدرتهاى درونى و ذاتى او را انکار میکنند، براى اینکه بتوانند به راحتى آن ملت را در مشت بگیرند. همان کاری که در دوران استحاله فرهنگى، یعنى دوران منحوس پهلوى، در این کشور با شدت ادامه پیدا کرد و روز به روز در آن سالها تقویت شد. کاندیداها باید به جد مراقب اینگونه موارد باشند؛ زیرا جمهوری اسلامی جهت دوران پهلوی را به طور کامل تغییر داد و ملت احساس کرد که ایران اسلامی همان هویت گمشدهای است که باید در جهت رسیدن به آرمانهای آن تلاش و برنامهریزی و مجاهدت به خرج داد.
هویت اسلامی همان چیزی است که هم زندگی بهتر دنیوی و هم زندگی بهتر اخروی را شامل حال ملت میگرداند و قطعا منافع ملی نیز با آن تأمین میگردد. مراقب باشیم که در دوره بیداری اسلامی هستیم و وظیفه ما دوچندان است.
* این یادداشت به عنوان سرمقاله شماره 8 هفته نامه سرخط منتشر شده است.
آرامش یکی از مفاهیمی است که همیشه عموم ملت به آن علاقه داشتهاند. یکی از ضروریترین نیازهای مردم در یک کشور امنیت و آرامش در جامعه است. زیرا در صورت وجود آرامش است که میتوان رشد فرهنگی، علمی، اقتصادی و اجرای عدالت را پیگیری کرد. ملت ایران هم از این قاعده مستثنی نیستند. اما همواره دشمنان یک ملت، برای ضربه زدن به کشور مقابل سعی در تشنجآفرینی و برهم زدن آن جامعه را دارند؛ این امر برای دشمنان در روزهای انتخابات راحتتر قابل دسترس است. در دنیا نمونههای فراوانی وجود دارد که در روزهای انتخابات، نزاع و درگیری صورت میپذیرد.
همیشه در روزهای انتخابات در ایران نیز دستهای خائنی در کار است تا محیط کشور را متشنج کند و حتی اگر نتواند تشنج عملی به وجود آورد، تشنج فکری، ذهنی و بحرانسازی مصنوعی ایجاد میکند. بسیاری از مواقع این تلاش ناکام بوده است و برخی مواقع به مانند فتنه 88 چند ماهی جلوی پیشرفت پرشتاب ملت ایران را سد کرده است.
توصیه بزرگان همیشه در ترسیم فضای مطلوب انتخابات این است که انتخابات در کشور هم «پرشور و زنده و بانشاط» باشد و هم «آرام و متین». البته لازم به ذکر است که همواره ملت در هر صحنهای حضور یابد، آن حضور آرامشبخش و ضدتشنج است، زیرا همراه توکل و اعتماد به خداست که آرامشآفرین است. رشد عقلانی و سیاسی کشور نیز باعث برگزاری انتخاباتی در امنیت، نظم و آرامش خواهد شد.
در این میان مسئولین، رسانهها، نامزدها و طرفداران آنها وظایفی بر گردن دارند. نامزدها باید از بدبین کردن مردم به انتخابات و تهمت زدن به رقیب اجتناب کنند و طرفداران آنان باید ضمن حفظ شور انتخاباتی و مطالبه آرمانهای انقلاب اسلامیشان، آرامش خود را حفظ کنند و از حرکت و عملی که نشان دهنده تعرض به کاندیدای رقیب است، اجتناب کنند؛ زیرا قطعا کسانی که مقابل خواستههای مردم میایستند، کسانی نیستند که ریشه داشته باشند و بتوانند مقابل ملت مقاومت کنند.
خیرخواه آن کسى است که فضا را با نشاط و با شور نگه مىدارد و در عین حال با حرفهاى آرامشبخش خود، فضا را براى انتخابات آماده مىکند تا مردم بیایند و در انتخابات شرکت کنند و آدمِ بدخواه و بددل کسى است که اولا نیش مىزند که مردم را بدبین کند، بعد هم فضا را ملتهب مىکند؛ یعنى فضاى تهمت، فضاى بدبینى و فضاى تشنّج سیاسى درست مىکند.
انتخابات پیش رو قطعا انتخابات مهمی در شرایط پیچ تاریخی است که با اعتماد به وعده الهی به نفع ملت ایران رقم خواهد خورد.
یکی از بحثهای داغ طرفداران سینما و بعضاً علاقهمندان به فضای فرهنگی در این روزها، فیلم اخراجیهای ۳ است. بدیهی است که هر فیلمی طرفداران، منتقدان و مخالفان خاص خود را دارد؛ اما اخراجیهای ۳ به دلایل مختلف از جمله وجود شخص دهنمکی به عنوان کارگردان، طنز سیاسی فیلم و استقبال گسترده مردم از آن، بیشتر مورد توجه فعالان فرهنگی قرار گرفت.
وجود مسعود دهنمکی به عنوان تهیه کننده و کارگردان، موجب موضعگیری دستههای گوناگون علیه او شد. از یک طرف، مخالفان نظام جمهوری اسلامی با متهم کردن او به تندرویهای بیش از حد، ابتدا فیلم او را تحریم کردند ولی وقتی از استقبال کمنظیر مردم خبردار شدند، قاچاق اخراجیهای ۳ را برای کم کردن فروش این فیلم در گیشه سینما اجرا کردند. از طرف دیگر نیز برخی از فعالان فرهنگی موافق نظام که بعضاً از دوستان قدیمی دهنمکی بودند، او را متهم به استحاله کردند و یا فیلم او را توهین به دفاع مقدس و فرهنگ بسیج قلمداد کردند. با این حال اخراجیهای ۳ با گذشت حدود ۲۰ روز بیش از ۲ و نیم میلیارد تومان به فروش رفت و کماکان توجه مخاطبان زیادی را جلب میکند. این استقبال کمنظیر مردم نشان میدهد که عموم مردم برای انتخاب خود، منتظر تحریم عدهای نمیمانند و با نشان دادن حمایت خود از طریق دیدن فیلم در سینما از علایق خود حمایت میکند. آن دسته از دلسوزانی هم که احساس میکنند با حضور این فیلم به دفاع مقدس توهین شده است، باید بدانند که نگرانی آنها نسبت به این موضوع با تولید محتوا و ساختن فیلمی که بتواند مخاطب را جذب کند، برطرف خواهد شد، نه با توصیه کردن به ندیدن این فیلم! باید تحقیق کنند که چه ویژگیهایی در این فیلم باعث جذب مخاطبان فراوان آن شده است تا با استفاده از این ویژگیها، پیام مدنظر خود را به مردم منتقل کنند.
یکی از ویژگیهای سهگانه اخراجیها که مورد توجه استقبال بینظیر مردم قرار گرفت، دعوت مردم به وحدت و صمیمیت با یکدیگر است. وحدتی که عناصر ضدانقلاب، با کشاندن تفرقه در زندگی عادی مردم آن را نشانه رفتهاند و میبینم که حتی در تماشای فیلم، باب دوگانگی و تفرقه را باز کردهاند؛ که البته متاسفانه برخی از دوستان موافق نظام هم در دام این عناصر افتادهاند. اخراجیها، مردم را از دستههای گوناگون با درجات ایمانی متفاوت به وحدت دعوت میکند؛ دعوتی که در سکانس صحبتهای «سید مرتضی» (سید جواد هاشمی) با این جملات، آشکار میشود: «چون این رنگها باعث چنددستگی میشود، من هیچ رنگی انتخاب نمیکنم.»
درست است که برخی داستان فیلم را داستان انتخابات تصور میکنند اما موضوع اصلی فیلم از نظر من، جهاد است. جهادی که زمانی معنی آن تقدیم خون و اهدای نفس بود و زمانی ایستادن و تلاش کردن برای حفظ وحدت جامعه. سکانس ابتدایی فیلم با یادآوری رشادتها و از جانگذشتگی رزمندگان دفاع مقدس کلید میخورد و سکانس پایانی آن با توصیه برای «ماندن» در راه تقویت وحدت جامعه به اتمام میرسد.
اما در این بین کسانی هستند که جهادشان در راه خدا نیست و برای کسب ثروت و قدرت و محبوبیت بیشتر تلاش و مجاهدت میکنند. کسانی مانند «حاجی گرینوف» (محمدرضا شریفی نیا) با جملاتی مانند «ریا میشه، این چیزا فقط جلوی دوربین خوبه!» و یا «مهندس دباغ» (رضا رویگری) که تنها جهت استفاده تبلیغاتی به یاد «کارتنخوابها» میافتند.
اخراجیهای ۳ نشان میدهد که تزویر و ریای این عده، باعث سردرگمی و گول خوردن برخی از مردم میشود. تا جایی که دختری به نام «ایران» به پدر خود که اتفاقا از فرماندهان دفاع مقدس بود، اعتراض میکند که: «مگر میخواهم به لیبرال ضد انقلاب رای دهم که مرا نهی میکنی؟ پس حق انتخاب من چه؟» به خیال این دختر، حاجی گرینوف ریاکار همان کسی است که با آرمانهای انقلاب سازگار است، اما پدر که از پشت پرده امثال حاجی گرینوف خبر دارد، نگران دختر خویش است.
دهنمکی با اخراجیهای ۳ قصد دارید به مردم بگوید که همان کسانی که با تزویر و ریا در صدد کسب قدرت هستند، بیشترین صدمه را به وحدت ملی ایرانیان میزنند و چنددستگی ایجاد میکنند. و نکته جالب فیلم این است که عموم مردم با سلایق گوناگون به حرکات این ریاکاران که اتفاقا در انتخابات دهم ریاست جمهوری، توسط برخی کاندیداها انجام شده بود، میخندند! همان ریاکارانی که کاپ پیروزی را در حالی میخواهند بالا ببرند که عدهای دیگر نفس خود را هدیه کردهاند.
این صدای بوستانی پرپر است
این زبان سرخ نسلی بی سر است
با همانهایم که در دین غش زدند
ریشه اسلام را آتش زدند
پای خندقها احد را ساختند
خون فروشی کرده خود را ساختند
زندههای کمتر از مردارها
با شما هستم، غنیمت خوارها
بذر هفتاد و دو آفت در شما
بردگان سکه! لعنت بر شما
باز دنیا کاسه خمر شماست
باز هم شیطان اولی الامر شماست
با همانهایم که بعد از آن ولی
شوکران کردند در کام علی
این یادداشت برای پایگاه خبری تحلیلی ندای انقلاب نوشته شده است.
همچنین میتوانید یادداشت فوق را در جوان آنلاین، صراط نیوز، کلمه نیوز، ادیان نیوز و وبلاگ ده نمکی ببینید.
خیلی ممنون از خانم روحانی که منو دعوت کردند به این بازی.
بازیه جالبیه! به نظر من مشکلات و تفکرات افراد مختلف و دغدغههای اساسی اونا رو نشون میده، اصلا میشه از این بازی یه پایان نامه کارشناسی ارشد نوشت.
اگه من یه روزی رئیس جمهور بشم، که خدا همچین بلایی رو برا ایران نخواد! (فرض میگیریم که بنده پس از طی مراحل و تجربههای بسیاری به این سمت نایل آمدم) سعی میکنم به اون برنامههایی که به مردم گفتم و مردم به خاطر اون به من رای دادن عمل کنم، عمل کردنم هم به قول یارو گفتنی هردنبیلی نیست. به نظر من برنامهها اونقدرها هم مشکل نداره، حتما برنامهها خوب بوده که مردم بهش رای دادن یا لااقل از بین کاندیداهای ردصلاحیت نشده بهتر بوده! چه برنامه سازندگی و توسعه اقتصادی باشه، چه توسعه سیاسی و چه اجرای عدالت یا هر چیز دیگهای (این مثالها برای ملموس شدن بحث است و هیچ ارزش قانونی دیگری ندارد!). هر کدومشون به موقع خودشون خوبه. باید زمان سنجی درستی داشته باشیم و به این نکته توجه داشته باشیم که عدالت و اخلاص و آزادی میتونه زمینه کاری ما باشه تا بتونیم در همه چیز با جهش پیشرفت کنیم.
یه حکمت در نهج البلاغه هست (437) که: «عدالت هر چیزی را در جای خود مینهد... عدالت تدبیر عمومی مردم است...». تا عدالت تا حد معقول برقرار نشود، هیچ تضمینی برای توسعه اقتصادی و سیاسی وجود نداره، چرا که وجود دارند قدرتمندان و ثروتمندانی که دم از آزادی بیان میزنند ولی فقط برای کسانی که به نفع آنها حرف میزنند! هر کس هم مخالفت کند و انتقاد کند با رسانهها و ابزاری که در دست دارند به چماقدار و خشونت طلب متهم میشود.
پس عدالت به همراه آزادی و اخلاص زمینه کاری میشود. اما برای هر کاری باید فرهنگ سازی مناسب اون کار انجام بشه تا اکثریت مردم یکدل و متحد به انجام اون کار رغبت پیدا کنند. شاید اینطوری بگم بهتره که به نظر من فرهنگ سازی مناسب قبل از شروع کار و در حین انجام و به خصوص پس از آن 50 درصد از کار است.
اما برنامهها:
اول از همه اینکه یه فکری به حال روحانیونی که نمیفهمند مسئولیت یعنی چی و تو هر کاری میخان خودشون رو دخالت بدن میکردم! بعدش هم یه فکری برا موتوریها و سیگاریها. البته نه به صورت فاشیتی که بخام همشون رو محاکمه کنم، یه بازی برد-برد! به نظر من با آوردن نخبگانی که بدون دلیلی طرد شدهاند و نخبگان فرهنگی و علمی و هنری که در خارج از کشور حضور دارند میتوانیم نشاط و فعالیت رو به کشورمون برگردونیم. البته این امر هم مستلزم برنامه ریزی دقیق هست و همینجوری نمیشه یه دفعه همه رو برگردونیم ایران! ضمنا این به معنی این نیست که نخبگانی که در ایران زندگی میکنند چیزی از آنها کم دارند!
سعی میکنم یه خورده فرهنگ اخلاص و همرنگی رو در مردم زیاد کنم که انقدر شاهد... نباشیم! شاید این کارها خیلی بیشتر از 4 سال طول بکشه اما ما که مثل خیلیها نمیخایم کارها به اسم خودمون تموم بشه، ما شروع میکنیم به اسم هر کی تموم شد خدا خیرش بده! باید تحمل این حرفا هم داشته باشیم که هر اشتباهی شد توسط ما انجام شده، هر کار خوبی هم انجام شده دولتهای قبلی انجام دادن یا دولتهای بعدی تکمیل کردند. آخه میدونید که؟ فقط اونایی خوبن که قدرت و ثروت داشته باشن و رسانهها دستشون باشه، بقیه هر چقدر هم کار کنند...
یه کار دیگه که انجام نمیدم اینه که اصلا شعار اقتصادی نمیدم، چون زمانه اثبات کرده که هر کی شعار اقتصادی داده و میخواسته به دردهای اقتصادی مردم برسه همه چی بدتر شده! چون با این شعار آدم فقط دشمنای خودشو زیاد میکنه و حلقه دور خودشو تنگتر میکنه!
به نظر من اگه تفکیک کارها بشه خیلی از مشکلات با توجه به استعدادها و منابع حل میشه؛ اگه اون کسی که برنامه ریزه برنامه ریزی کنه، اونی که مجریه اجرا کنه و اونی که ناظره نظارت کنه، دیگه انقدر کارها قاتی پاتی نمیشه! حل کردن این مشکل به دست دانشگاهیهاست و اونا که باید توو همه جا (با توجه به رشته شون) دخالت کنن نه یه عده دیگه...
یه فکری هم باید به حال این بوروکراسی کرد که دمار از روزگار همه در اورده!
به نظرم اگه مشکل فرهنگ کار هم در مردم ما حل بشه، خیلی میتونیم پیشرفت کنیم!
دوستای خوبم که دعوتشون میکنم: احمد، جاوید، مجید، علی، محمد.